دلبرا
در هوس دیدن رویت
دل من تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه دفتر
غزل ناب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره
مگر
این عاشق دلسوخته ارباب ندارد
در گذرگاه زمان
خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشقها می میرند
رنگها رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می مانند...
مهدی_اخوان_ثالث
مستی به شکستن سبویی بند است
هستی به بریدن گلویی بند است
گیسو مفشان ،توبه ی ما را مشکن
چون توبه ی عاشقان به مویی بند است ..!
#سعید_بیابانکی
عزاداریاتون قبول برای ما هم دعا کنید
جالبه ؛
" جهش کوانتومى "
یه قانون تو فیزیک هست که میگه :
هر ذره در حال ساطع کردن مدام انرژی از خود است.
????بیمارستان میلاد تهران دوربینی رو خریداری کرده که از انرژی های اطراف بدن بیماران تصویر برداری می کنه و با توجه به تحلیل اون انرژی ? عضو بیمار و گستردگی بیماری روتشخیص داد
????انرژی بدن من و شما قابل هدایت به یک سمت مشخص است.
????اگر به چیز مشخصی فکر کنیم انرژی ما به سمت اون چیز مشخص میره.
????خیلی وقت ها میشه که به کسی زنگ می زنیم و میگه:
- "چه خوب شد زنگ زدی!"
- " داشتم بهت زنگ می زدم!"
- "داشتم بهت فکر می کردم!"
- "حلال زاده!"
- "دل به دل راه!"
????نکته? جالبش اینه که من به محض اینکه به شخص خاصی در هر جای دنیا که فکر کنم انرژی های من بلافاصله به سمت اون حرکت می کنه و بلافاصله به او میرسد بدون سپری شدن زمان.
حتی اگه من توی ایران و طرف مقابل توی آمریکا باشه.
در فیزیک به این میگن "جهش کوانتومی".
یعنی انرژی ما از زمان عبور می کند.
پس به محض اینکه ما به چیزی فکر کنیم انرژی ما پیش او حاضر است
???? یه وقتایی توی خیابون راه میری، حس می کنی که یکی داره نگاه تون می کنه. برمی گردی می بینی واقعا داره نگاهت می کنه.
شما چطور حس کردی که یکی داره نگاه تون می کنه؟ قبول دارین کسی که به شما نگاه می کنه، داره به شما فکر هم می کنه؟ انرژی اون شخص رو دریافت می کنید و نتیجه ی تحلیلی که مغز شما از اون انرژی می کنه، میشه حس شما! شکل پر رنگ این رو میگن "تله پاتی" که آدم ها یاد می گیرن با تبادل انرژی فکر همدیگه رو بخونن
????انرژی ما مثبت و منفی میشه ولی انرژی اجسام خنثی است.
????اگرحالمون خوب باشه
اگر آرام باشیم، اگر مهر بورزیم، اگر لطفی کنیم
اگر دعابخونیم
انرژی ما مثبت است
????اگر حالمون بد باشه
اگه غر میزنیم
اگه بد و بی راه میگیم
اگه عصبانی هستیم
اگه استرس داریم
اگه نگران هستیم
اگه اضطراب داریم
انرژی ما منفی است
????انرژی اجسام خنثی است ولی انرژی انسان میتونه انرژی اجسام رو هم مثبت و منفی بکنه.
????آدم هایی که مثبت هستن (فکر های خوب می کنن – روحیه عالی دارن) انرژی شون مثبت است.
آدم هایی که منفی هستن (روحیه داغونی دارن) انرژی شون منفی است.
از بحث های مهم موفقیت??
????تا جایی که میتونی "از آدم های منفی حذر کن"
و تا جایی که می تونی "بچسب به آدم های مثبت"
چرا؟
چون انرژی اونها روی تو اثر می گذارد.
????اگه آدم مثبت دیدی،
بچسب بهش!
اگه آدم منفی هم دیدی، در رو!
چون "افسرده دل، افسرده کند انجمنی را"
????یک ماه با یه آدم غرغرو راه برو، بعد از یک ماه خودت هم راه میری، غر میزنی.
????قدیما یه موضوعی بود به نام "مجاورت".
اگر عارفی و یا پهلوانی بود، عده ای به نام "مرید و نوچه" دور و بر اینها بودن. این مرید ها و نوچه ها همش حس خوبی داشتن.
این حس خوب به خاطر چی بود؟
به خاطر انرژی فوق العاده مثبت اون عارف و پهلوان!
????هاله های انرژی در پیرامون دو قسمت از بدن ما تراکم بیشتری دارند.
چشم ها ??
و
دست ها ??
????زمانی که:
- حالمون خوب نیست
- عصبانیم
- غر میزنیم
چشم های ما دروازه ی انتقال انرژی منفی اند.
????وقتی حالت خوب نیست حق نداری وارد خونه ( یا وارد مجموعه ات ) بشی.
به محض اینکه شما با حالت منفی وارد خونه ( یا مجموعه ات ) میشی و شروع به سلام کردن به دیگران می کنید، انرژی منفی رو از طریق چشم هاتون به اعضای خونه ( یا اعضای مجموعه ات ) منتقل می کنید. نتیجه این میشه که نیم ساعت بعد یا دارید میزنید تو سر همدیگه یا هر کدوم خسته و کوفته و داغون یه گوشه خونه ولو شدید!
????اول کیسه زباله انرژی های منفی رو بذار پشت در، بعد وارد شو.
????وقتی حالتون بده، به عزیزاتون نگاه نکنید.
وقتی حالتون خوبه، تا می تونید به عزیزاتون نگاه کنید.
????چشم های ما اگه حالمون خوب باشه، دروازه ی انتقال انرژی مثبت است و اگر حالمون بد باشه، دروازه? انتقال انرژی منفی است.
????بیشترین مقدار انرژی رو اول دست ها دارن و بعد چشم ها.?
?قرار و پیمان اول:
نذرى زیاد بهمون تعارف میشه، از چایى و شیرکاکائو گرفته تا انواع غذاها. اما مسئله مهم اینجاست که جاى اون لیوان و طرف غذا، بعد از خوردن رو زمین نیست.
??بیاید امسال قرار بذاریم که بعد از خوردن نذرى، اون ها رو بندازیم توى سطل زباله...
به خدا اون رفتگر بنده خدا گناهى نکرده
??عزیزانى هم که نذرى میدن، اجرتون با خود امام حسین، 4تا سطل زباله هم نذر کنید بذارید.
عشق آمد، چند روزی نیز دست و پا زدم
پیش بینیها تحقّق یافت؛ آخر جا زدم
پیش بینیها تحقق یافت روحم بغض کرد
گریهها را پهن کردم، خندهها را تا زدم
فکر میکردم که پایان زمستان بشکفم
چند روزی مانده فروردین شود، سرما زدم
گوشهای افتاده بودم عشق دستم را گرفت
دست بر زانو نهادم، آستین بالا زدم
گاه با سعدی به افسون غزل عاشق شدم
گاه حرف از عشق با افسانهی نیما زدم
گفته بودند از مسیر بیستون رد میشوی
عشق کاری کرد خود را کوهکن هم جا زدم
مثل قیس عامری مجنون نبودم هیچوقت
گل خریدم بعد زنگ خانهی لیلا زدم
سهمم اوج آخر اسطورهی آرش نبود
دل به موج سهمگین قصّهی سارا زدم
جای خوشحالیست خود را در همین پایان شعر
در دلت جا کردهام، یک عمر اگر درجا زدم
آرش شفاعی
نمیدونم چطوری این شعر پیداش شد ولی جالبه ...
منم به سهم خودم این عید باستانی رو به تمام هم بلاگی های عزیز و خانواده معظمشون تبریک میگم و سالی پر از برکت و نعمت و سلامتی براشون آرزومندم
همچنین تبریک تولد خانم دکتر که روز اول عیده و آرزوی بهترین ها در سال جدید برای ایشان
عید همگیتون مبارک
تولد سارای عزیز هم مبارکتر
دارد خــرابم می کند هر قطره از اشکت
امـا مـرا بار دگــر با خنـــده مـی ســازی
باشی خطرناکی، نباشی بی تو میمیرم
مثل تنفــس در هــوای شهـــر اهــوازی
وقتـی که می خـــندی میان آسمان هستم
در گیـر و دار عشـــق بازی های خورشیدم
وقتی که بغـض آلود باشـی، خاک ویــرانم
من رودبارم، من بم ام، من تخت جمشیـدم
ایمان صابر
آه دکتر! سرِ من درد بزرگی شده است
برهی لعنتیام عاشق گرگی شده است
سرد شد از تن من دل به خیابان زد و رفت
گرگِ من بره نچنگیده به باران زد و رفت ..
آه دکتر! لب او «صبر و ثباتم» میداد
بوش «وقت سحر از غصه نجاتم» میداد !
آه دکتر! نفست گم شده باشد سخت است
نفست همدم مردم شده باشد، سخت است
آه دکتر! سرِ من درد بزرگی دارد
برهام میل به بوسیدن گرگی دارد ..
دکتر این بار برایم نمِ باران بنویس
دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس ..
مهتاب یغما
این شعر تقدیم به عزیزترین آبجی دنیا ...
بی خیالِ آن سیبِ کالِ کرمو
بیا برایت انار دانه کرده ام
یک پلانِ این پاییز
به تمامِ سکانس های تنبلِ آن تابستان می ارزد
انارها رسیدند و
از تو هیچ خبری نیست...
چند ورقه مه
میپیچم لای روزنامه
و به پستخانه میروم
میخواهم این وقت صبح را
به نشانیات پست کنم
نفس نفس زدنِ آسمان را
که پایین آمده تا روی صورت زمین
برای تو که فکر میکنی
فاصلهها را نمیتوان برداشت
رضا جمالی حاجیانی