مهلک ترین
حشره
پشه(Culicidae) سالانه باعث مرگ و میر میلیون ها انسان می
شود.پشه ها باعث انتقال بیماری هایی مثل تب زرد،تب دانگ،التهاب مغز،ویروس وست نایل
و مالاریا از انسانی به انسان دیگر می شوند،بدون آنکه خود مبتلا به این بیماری ها
شوند.همچنین،ناقل کرمی مهلک به مغز انسان ها هستند که التهاب مغز و مرگ منجر می
گردد.از این رو،پشه ها،جزو مهلک ترین حشرات جهان به شمار می
آیند.
آیا ماهی ها
تغییر جنسیت می دهند؟
در حالی که آن
قدر تعداد حیوانات خشکی زیاد است که کمتر به زندگی موجودات آبزی می اندیشیم،ولی
برخی از عجیب ترین فعالیت ها در اعماق اقیانوس ها شکل می گیرند!عمل عجیب دو جنس
گرایی در میان گونه های مختلف ماهی ها،بیشتر از هر دو گروه دیگر از مهره داران
مشاهده می شود.برخی از ماهی ها در پاسخ به چرخه هورمونی یا تغییرات محیطی،تغییر
جنسیت می دهند.برخی از ماهی ها نیز مزمان دارای اندام جنسی نر و ماده
هستند.
جوجه مرغ ها
فداکار و نوعدوست هستند
جوجه مرغ ها از
طریق تولید صدایی خاص و جیک جیک مانند در حین غذا خوردن،این نوع فداکاری را از خود
بروز می دهند.این صدا دیگر جوجه ها را مطلع می کند که ماده غذایی در آن حوالی وجود
دارد.این گونه رفتار نشان دهنده ارتباط های نزدیک بین حیوانات است.
مدیر کل دفتر بازسازی و حوادث غیر مترقبه استان همدان گفت: از زمان آغاز بارش
برف و شروع سرما و یخبندان در همدان دو هزار نفر از مسافران در راه مانده اسکان
داده شدند.
علی مردان طالبی در همدان افزود: در این مدت یک تن مواد غذایی بین در راه
ماندگان توزیع شده است.
طالبی با اشاره به رفع افت فشار گاز در شهرستان اسد آباد اظهارداشت : بیش از 700
دستگاه چراغ والور بین خانوارهای این شهرستان توزیع شده و به هر خانوار 20 لیتر نفت
داده شده است.
وی با بیان اینکه 590 نفر در تیم های راه و ترابری و راهداری استان همدان عملیات
برف روبی و بازگشایی راههای اصلی و روستایی استان همدان را انجام داده اند، تصریح
کرد: سه هزار تن مخلوط شن و ماسه و نمک نیز برای جلوگیری از یخ زدگی سطح جاده ها
مصرف شده است.
مدیر کل دفتر بازسازی و حوادث غیر مترقبه استان همدان از وقوع 22 مورد تصادف در
محورهای مواصلاتی استان همدان خبر داد و یادآور شد: 79 نفر از نیروهای اورژانس به
صورت شبانه روزی فعالیت خود را در جاده ای استان ادامه می دهند.
منبع:
مهر
سرشک خجلت
(حضرت حُر)
عزیز فاطمه! بر درگه عفوت سر
آوردم گناهی از تمام کوهها
سنگینتر آوردم
من آن حُرّم کز اول خویش را سد رهت
کردم تو را در این زمین بین هزاران لشگر
آوردم
به جای دسته گل با دست خالی آمدم
اما دلی صد پارهتر از لالههای پرپر
آوردم
نشد تا از فرات آب آورم از بهر اطفالت
ولی بر حنجر خشکیدهات چشم تَر
آوردم
غبارم کن، به بادم ده مرا، دور سرت
گردان فدایم کن که در میدان ایثارت سر
آوردم
گرفته جان به کف در محضرت، فرزند دلبندم
قبولش کن که قربانی برای اصغر
آوردم
سرشک خجلت از چشمم چو باران بر زمین ریزد
زبان عذرخواهی بر علیّ اکبر آوردم
همین ساعت که بر من یک نظر از لطف افکندی به
خود بالیدم و مانند فطرس پر بر آوردم
بده اذنم که خم گردم، ببوسم دست عبّاست
که روی عجز بر آن یادگار حیدر آوردم
چه غم گر جرم من از کوه سنگین تَر بُوَد میثم
که سر بر آستان عترت پیغمبر آوردم
به گزارش فارس به نقل از روزنامه لبنانی"الاخبار"، جرج بوش رئیس جمهور آمریکا در
مقابل وزرای رژیم صهیونیستی اعتراف کرد، کاندولیزا رایس وزیر امور خارجهاش به وی
اهانت کرده و واژه "خفه شو" را به کار برده است.
جرج بوش در مراسم ضیافت شامی که در منزل ایهود اولمرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی
برگزار شده بود، تلاش داشت که از اولمرت حمایت کند و خطاب به اعضای کابینه دولت وی
گفت: " تلاش کنید که اولمرت در قدرت باقی بماند وی رهبری قدرتمند و من برای او
احترام زیادی قائلم."
در حالی که بوش سخنانی در مدح اولمرت بیان میکرد، یادداشت کوچکی از کاندولیزا
رایس وزیر امور خارجهاش که در کنارش نشسته بود، دریافت کرد و پس از خواندن آن با
لبخندی گفت "رایس به من گفت خفه شو".
البته برای رئیس جمهوری که جهت دستشویی رفتن خود از وزیر امور خارجه اش
اجازه می گیرد؛ شنیدن چنین الفاظی از جانب این خانم محترم زیاد دور از ذهن نیست.
اگرچه ظاهرا معلوم نیست بالاخره رئیس کیه ولی خب از این اختیاراتی که
ایشون داره می شه یه چیزیایی حدس زد!
بوش چهارشنبه هفته گذشته سفر خود به سرزمینهای اشغالی را آغاز کرد و بعد از
دیدار و گفتوگو با مقامات رژیم صهیونیستی و محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان عازم
کویت شد و در حال حاضر در این کشور بسر میبرد.
وی قرار است در ادامه سفر خود به بحرین، امارات متحده عربی و عربستان سعودی سفر
کند.
« روز چهارم
محرم»
** دیـــده ام ابــر بــهــارســـت، بـیـا
برگردیم **
** دلــم از غـصــه
فـکـارسـت، بـیـا برگردیم **
** آن سیاهی که عیان بود،نه نخلستان ست **
** لـشـکـری بـیـن غـبـارسـت،
بـیـا برگردیم **
** مـیـزبـان، بـهــر پـذیـرائـی مـا آمـده است
**
** یـا بـه
دنـبــال شــکــارســت، بیا برگردیم **
** آن کماندار که با تیر سه شعبه، آنجاست **
** مـات ایـن کــودک زارســت، بیـا
برگردیم **
** به علی اکبر(ع) و عباس(ع) قسم، در آنسو **
**
نـیـزه در دسـت ســوارسـت، بـیا برگردیم
**
« نطق ابن زیاد در جامع کوفه »
مرحوم حاج ملا محمد حسین طهرانی در وسیلة النجاة گوید که روز
چهارم محرم، ابن زیاد ملعون،مردم را در جامع کوفه جمع نمود-الخ وعلامه
مجلسی (قدس سره) در بحار گوید: « ثم جمع ابن زیاد الناس
فی جامع الکوفة ثم خرج فصعدالمنبر ثم قال ایها الناس انکم بلوتم آل ابی سفیان
فوجدتموهم کما تحبون و هذا امیرالمؤمنین یزید قدعرفتموه حسن السیرة محمود الطریقة
محسناً الی الرعیة یعطی العطی فی حقه قدامنت السبل عی عهده » که ابن زیاد
لعین مردم را در جامع کوفه فراهم کرد و بر منبر رفته گفت ایها الناس شما آل سفیان
را آزمایش کرده و بدان گونه یافته اید که دوست میدارید و اینک یزید مردی نیکو سیرت
و پسندیده طریقت و مهربان بر رعیت بذل کنند? عطایا و امن کننده راهها است و همینطور
بود پدرش معاویه در عهد خویش و اینک پسرش مردم را اکرام میکند و ایشان را از مال
دنیا غنی گرداند و جایز? شما را صدصد افزون کند و من از جانب وی مأمورم که بیفزایم
و شما را به حرب دشمن او ، حسین (علیه السلام) بفرستم. پس
بشنوید و اطاعت بنمائید و از منبر فرود آمده بر مردم عطایا بخشید و ایشان را به
قتال فرزند پیغمبر فرستاد. « فاول من خرج شمربن ذی الجوشن فی اربعة آلاف » پس اول
کسی که بیرون آمد شمر حرامزاده بود با چهار هزار سوار ، بعد یزید بن رکاب کلبی با
دو هزار و حصین بن نمیر سکونی با چهار هزار تا بیست هزار نفر نزد عمر بن سعد جمع
آمد.
سبحان
الله! اینقدر لشکر به حرب فرزند پیغمبر می رفتند و بقصد یک بدن مبارکی می آمدند که
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) از
شیر? جان خود او را شیر داده و جبرئیل امین در مهد عزت او را مناغات کرده که حضرت
فاطمه زهراء(سلام الله علیها) در آغوش خویش پرورده بود. چنانچه
جابربن عبدالله انصاری در روز اربعین سر قبر مطهرش گفت: « فاشهد انک ابن
خیرالنبیین و ابن سیدالمؤمنین و ابن حلیف التقوی و سلیل الهدی و مالک لاتکون هکذا و
قد غذتک ید سیدالمرسلین و ربیت فی حجرالمتقین و رضعت من ثدی الایمان و فطمت
بالاسلام » (?)
(?) کتاب وقایع الایام در احوال محرم الحرام،ص???و???
باز محرم رسید، دلم چه ماتمزده
کسی میان این دل، خیمه ماتم زده
باز محرم رسید، شدم چه حیران و مست
از این همه عاشقی، دوباره ام مست مست
باز محرم رسید، میکده ها وا شدند
تمام عاشقانت، واله و شیدا شدند
باز محرم رسید، این من و گریه هایم
رفع عطش می کند، فرات اشک هایم
باز محرم رسید، شهر سیه پوش توست
دل ، نگران رنج خواهر مظلوم توست
باز محرم رسید، مدرسه عشق باز
کلاس درس زینب، کار نموده آغاز
باز محرم رسید، وعده گه بیدلان
فصل جنون و مستی، صاحبِ صاحبدلان
باز محرم رسید، تا سحر آواره ام
میان میخانه ها، مستم و دیوانه ام
باز محرم رسید، عاشقی سوداگریست
گرمی بازار عشق، شور دل زینبیست
آغاز
ماه محرم و شروع مصائب امام ابا عبدالله الحسین(ع)
را
خدمت
تمامی عاشقان اهل بیت تسلیت عرض می کنم.
امید
است ما جزء عزاداران واقعی آن حضرت باشیم.
« روز
سوّم محرّم»
** چـشـم
شـهـزاده چـو افتاد به ســر **
** بـه ســر بـی تـن و پـر نــور پـــدر **
** آتــشـی
شـعـلـه آهـــش افــروخت **
** کـه سـراپـای وجـودش را سوخت **
** شــد از آن
ســوز دل و شـعـلـه آه
**
** تــا
ابــد روی شـــب مـــاه ســیــاه **
** گــفــت کـای
جـان به فدای سر تو**
** کـه جــدا کـرده ســر از پـیـکـر تو**
** که تورا کشت
و زحق شرم نکرد**
** ریــخــت خــون تــو و آزرم نـکرد**
** کـــه
بــریـــدســت رگ گــردن تــو**
**
بــه کـجـا مـانـده پــدر جـان تن تو**
** کـه مـرا بـی
پــدر و خـوار نـمــود**
** بــه فــراق تــو گـــرفــتــار نـمــود**
« ورود عمربن سعد(لعنة الله علیه) به
کربلاء»
مرحوم علامه مجلسی در عاشر بحار، گوید که چون حضرت امام حسین (علیه السلام)
در زمین کربلاء منزل ساخت و حربن
یزید ریاحی در برابر وی خیمه برافراخت.ابن زیاد را مکتوب کرد که من حضرت امام حسین (علیه
السلام) را به کربلاء آوردم و
امتثال فرمان تو کردم دیگر تو دانی پس ابن زیاد به سوی حضرت امام حسین (علیه
السلام) بدین رقم در قلم آورد. « اما بعد یا حسین(علیه السلام)
فقد بلغنی نزولک بکربلاء و قد کتب ال امیرالمؤمنین یزید ان لا اتوسد الوثیر و
لااشبع من الخمیر او الحقک باللطیف الخبیر او ترجع الی حکمی و حکم یزید بن معاویة و
السلام »به من رسید
ای حسین (علیه
السلام) که در کربلاء فرود آمدی،
همانا امیرالمؤمنین یزید مرا مکتوب کرده است که خوش نخوابم و سیر نخورم مگر آنکه تو
را از لباس حیات عریان سازم، الا آنکه فرمان مرا پذیره کنی و دست در بیعت یزید
نهی.
چون این مکتوب مشؤم به حسین (علیه
السلام) رسید، آن جناب برخواند از دست بیفکندو فرمود « لا افلح قوم اشتروا مرضاة المخلوق بسخط الخالق
» رستگار نشوند جماعتی که برگزیدند خوشنودی مخلوق را به خشم خالق .فرستاد?
ابن زیاد عرض کرد کتاب امیر را جواب چه فرمائی. « فقال ماله عندی جواب لانه حقت علیه کلمة العذاب » فرمود کتاب او را
در نزد من جواب نیست چه او مستحق کلمه عذابست.پس رسول ابن زیاد بازگشت و صورت حال
را بگفت.ابن زیاد بی نهایت در غضب شد « و
التفت الی عمربن سعد و امره بقتال الحسین(علیه السلام) و قدکان
ولاه الری قبل ذلک » و عمربن سعد ابی وقاص را که یک دو روز از این پیش منشور
ایالت ری داده بود طلبید و گفت یابن سعد اینک حسین بن علی (علیهما
السلام) در کربلاء نزول کرده کسی
باید بعجلت بجانب او برود و با او رزم زند.امروز تقدیم این خدمت ترا میباید.عمر گفت
یا ایهاالامیر مرا از این خدمت معفو دار و جز من کسی را برگمار.ابن زیاد گفت « فاردد الینا عهدنا فاستمهله ثم قبل بعد یوم خوفا
عن ان یعزل عن ولایة الری » اگر تو را در امتثال این فرمان کراهتی است باکی
نیست عهد ری را بازده تا بدیگر کس بگذاریم و بدین خدمت بگماریم ابن سعد استمهال
نمود و بعد از یکروز از خوف معزولی قبول بنمود و مرحوم حاج فرهاد میرزا در قمقام
گوید در آن هنگام دیلمیان خروج کرده بر دشتی قزوین استیلا یافته بودند.ابن زیاد،
عمربن سعد را عهد حکومت ری داده بدفع آنها مأمور نمود و ابن سعد نیز از کوفه بیرون
شده در حمام اعین معسکر ساخت.چون حضرت
سیدالشهداء (علیه
السلام) به کربلاء نزول فرمود،
ابن زیاد گفت نخست میباید ترا به کربلاء روی و مهم جگر
گوشه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)
یکسو نمائی.آنگاه به صوب مقصد شتابی.ابن سعد گفت چه باشد که مرا معاف داری و دیگری
فرستی؟ گفت آری که عهد حکومت ری بازدهی.گفت یک امشب مهلت ده تا اندیشه بسزا کرده
شود.عمر بازگشته با هر یک از دوستان و ناصحان خود که مشورت نمود او را نهی و منع
کرده، از وخامت عاقبت و عذاب آخرت تحذیرفرمود.
« فلما کان من
الغد قدم علیهم عمربن سعد ابی وقاص من الکوفه فی اربعة آلاف فارس
»یعنی چون حسین بن
علی(علیهما السلام) در روزپنجشنبه دوم
محرم سنه شصت ویک هجری در زمین کربلاء نزول اجلال فرمود
فردای آن روز عمربن سعد لعین با چهار هزار سوار وارد صحرای نینوا شد. پس بگفت بارها
فرو نهادند و در برابرحضرت امام
حسین(علیه السلام) لشکرگاه ساخت و
خیمه ها برافراخت.نخست عروة بن قیس الاحمسی را گفت تا بخدمت امام رفته موجب تجشم
سفر باز پرسد.چون عروه از آن اشخاص بود که خود عریضه نوشته بود شرم نموده و امتناع
ورزید. رؤسای دیگر نیز به همین سبب ابا و استنکاف نمودند.از میان جماعت کثیربن
عبدالله شعبی که مردی شجاع و دلیر و بغایت سخت روی بود.چنانچه از هیچ چیز روی باز
پس نکردی گفت « انا اذهب الیه و والله لئن
شئت لافتکن به »حالیکه هچکس نرود من خود بروم و اگر بخواهی امام را
میکشم.عمر گفت نه این نمی خواهم.بلکه بپرسی تا آمدن حضرت او را سبب چه بود.کثیر چون
نزدیک شد ابوثمامه صائدی گفت « اصلحک الله
یااباعبدالله قد جائک شر اهل الارض و اجرئهم علی دم و افتکهم » یابن رسول
الله بیمناک تر و جسورتر و بدترین اهل ارض مییآید.این بگفت و نزد کثیر شتافت و گفت
اگر بخدمت امام روی باید که شمشیر خود بگذاری.گفت هرگز این نکنم.«انما انا رسول فان سمعتم منی بلغتکم
ماارسلت به الیکم وان ابیتم انصرفت عنکم »من رسولم اگر گوش فرا دارید ابلاغ رسالت کنم و اگرنه طریق مراجعت
گیرم. ابوثمامه گفت باری من قبضه شمشیر تو بدست دارم و تو سخن بگوئی. گفت نه این
نیز نشود. ابوثمامه گفت تو مرد فاجر و نابکاری هرگز ترا راه ندهم رسالت باز نمای تا
بعرض رسانیده،جواب بستانم هم نپذیرفت.پس یکدیگر را سب نمودند و آن ملعون
بازگشت.عمربن سعد قرة بن قیس الحنظلی را بفرستاد.چون قریب خیام جلالت رسیدحضرت امام حسین(علیه
السلام) به اصحاب فرمود هیچکس اینمرد را میشناسد؟حبیب بن مظاهر
گفت:آری.این مرد نیک رای و پسندیده سیرت است و من گمان نداشتم که بچنین موقف
اندرآید.
قرة چون نزدیک آمد سلام داد و پیغام گذاشت.حضرت امام حسین(علیه
السلام)فرمود:« کتب الی اهل مصرکم هذا ان اقدم فاما اذا کرهتمونی فانا انصرف
عنکم» بگو کوفیان نامه ها
نوشتند و مرا بدین شهر دعوت کردند.من نیز بیامدم.حالیا اگر کراهتی
باشدبازگردم.قرة آهنگ مراجعت کرد. حبیب بن مظاهر گفت ویحک یا قرة.مگر دیگر باره نزد
این ستمکاران خواهی رفت.دست از یاری این بزرگوار برمدار که خداوند به وجود مبارک
پدران او ما و شما را به دین خویش گرامی داشت و هدایت فرمود. قرة گفت تبلیغ جواب
کنم.سپس آنچه صلاح باشد به ظهور رسد.قرة آمده پیام بگذاشت.عمر گفت امید میدارم که
خداوند از محاربت و مجادلت آنجناب مرا عافیت بخشد و بدین شرح عبیدالله را مکتوب
کرد.« بسم الله الرحمن
الرحیم اما بعد فانی حیث نزلت بالحسین بن علی (علیهماالسلام)
بعثت الیه رسلی فسالته عما اقدمه و ماذا یطلب فقال کتب الی اهل هذه البلاد واتتنی
رسلهم یسئلوننی القدوم ففعلت فاما اذا کرهتمونی و بدالهم غیر ما اتتنی به رسلهم
فانا منصرف عنهم »چون به زمین کربلاء رسیدم و ازحضرت امام حسین (علیه السلام)
موجب آمدن پرسیدم فرمود:مردمان کوفه
مرا بخواندند و نامه ها و رسولان بفرستادند.من نیز مسؤل آنها پذیرفته اکنون که کرهی
باشد و نیت دگرگون ساخته اند بازگردم. حسان بن قائدالعبسی گوید نزد زاد? مرجانه
بودم که مکتوب ابن سعد رسید.چون مضمون واقف شد گفت:اکنون که چنگالهای ما بدو فرو
شده خلاصی همی طلبد او را هرگز خلاصی نخواهد بود.آنگاه جواب نامه ابن سعد بدینگونه
نوشت.« اما بعد فقد بلغنی کتابک
وفهمت ما ذکرت فاعرض علی الحسین(علیه السلام) ان یبایع لیزید
هو و جمیع اصحابه فاذا هو فعل ذلک راینا راینا والسلام » مکتوب ترا قرائت کردم و مقصود ترا
فهمیدم باید که بیعت یزیدبن معاویه را برحسین
(علیه
السلام) و اصحاب او عرضه
داری و چون بیعت کند بنویسی باز آنچه مصلحت باشد در کارها دیده شود.چون ابن سعد
بخواند گفت من خویش همی دانستم که ابن زیاد عافیت نجوید و مضمون نامه را نیز به
حضرت امام حسین(علیه السلام) آشکار نکرد چه میدانست که فرزند رسول خدا
(صلی الله علیه و آله وسلم) سر به بیعت پسر
زیاد نیاورد. (?)
(?) کتاب وقایع الایّام در احوال محرّم الحرام، ص???-??? و
ص???-???.
اخلاص و خدایی بودن نیت و انگیزه، در هر کاری مطلوب و ارزشآفرین است، به خصوص
در مسائل مبارزاتی که زمینه هوای نفس و انگیزههای مادی و جاهطلبانه و قدرتجویی
یا انتقامگیری بیشتر است و به عنصر اخلاص، نیاز بیشتری است.
آن کس برای خدا قیام کند، همه همتش عمل به تکلیف و کسب رضای الهی است. بنابراین
نه کمی نفرات، در ارادهاش خلل ایجاد میکند و نه شکست ظاهری او را مأیوس و بدبین
میسازد.
«قیام لِله»، توصیه و موعظه الهی است، آنجا که میفرماید:
«قُل اِنّما اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقُوموا لِلهِ مَثنی و فُرادی» (1) ؛ بگو
شما را به یک چیز موعظه میکنم: این که دو تا دو تا و به تنهایی برای خدا قیام
کنید.
اگر در یک مبارزه این انگیزه باشد، تضمین بیشتری برای ادامه مبارزه تا نهایت
توان و تا پایان عمر است و حتی در تنهایی و بییاوری و کمی امکانات هم تکلیف را از
خود ساقط نمیداند و با باطل سازش نمیکند. امام حسین علیهالسلام به
برادرش محمد حنفیه که از روی نصیحت به آن حضرت سخنانی میگفت، فرمود:
« یا اَخی و الله لَوالَم یَکُن فی الدُّنیا مَلجَاً و لا مَاویً لَما
بایَعتُ یَزیدَ بنُ مُعاویَةَ» (2)؛ برادرم! اگر در دنیا هیچ پناهگاهی هم نداشته
باشم، هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد.
در سخنانی هم در روز عاشورا، ضمن ردّ ذلتِ تسلیم در برابر دشمن فرمود:
«اَلا و اِنّی زاحِفٌ بِهذهِ الاُسرَةِ عَلی قِلَّةِ العَدَدِ و کَثرَةِ
العَدُوِّ و خَذلَةِ النّاصِرِ» (3)؛ من با همین گروه اندک، با آن که دشمن بسیار
است و یاوران، ترک یاری کردهاند، خواهم جنگید.
آنچه برای خدا باشد، ماندگار و پایدار میشود. قیام عاشورا چون رنگی خدایی داشت،
ابدی و بیشکست شد. به تعبیر امام خمینی:
شکست نبود، کشته شدن سیدالشهداء؛ چون قیام لله بود، قیام لله شکست ندارد.
(4)
آگاه بودند که ما آمدیم ادای وظیفه خدایی بکنیم، آمدیم اسلام را حفظ کنیم.
(5)
وقتی قیام برای خدا باشد، هرگز احساس باختن و خسارت هم در کار نیست و رزمنده در
هر دو حال شکست یا پیروزی خود را برنده میدان میداند. اما امت در مورد بر افروخته
شدن چهره سیدالشهداء در روز عاشورا هر چه به ظهر عاشورا نزدیکتر میشد،
میفرماید:
برای این که میدید جهاد در راه خداست و برای خداست و چون جهاد برای خداست،
عزیزانی که از دست میدهد، از دست نداده است، اینها ذخایری هستند برای عالم بقا.
(6)
درباره تکلیف دفاع در جنگ تحمیلی علیه ایران نیز، امام امت همین دیدگاه را داشت
و این سخن اوست:
«ما در جنگ، برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر
فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است؟ ملت ما
تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد، به وظیفه خود عمل کرد.» (7)
پینوشتها:
1- سبا، آیه 46.
2- بحارالانوار، ج 44، ص 329.
3- مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 110، بحارالانوار، ج 45، ص 83.
4- صحیفه نور، ج 7، ص 37.
5- صحیفه نور، ج 15، ص 55.
6- همان، ج 17، ص 239.
7- همان، ج 21، ص 95.
منبع:
پیامهای عاشورا، جواد محدثی .