»» یاد خدا در کربلا
یاد خدا در کربلا
ذکر و یاد خدا، در همه مراتب و مراحلش، امری پسندیده و مورد تاکید اسلام است. در
آیات قرآن توصیه به یاد فراوان خدا شده است. (اذکروا اللهَ ذِکراً کَثیراَ).
(1)
یاد، که یک مرتبهی بلند عرفانی است، آن است که انسان پیوسته
خدا را در یاد داشته باشد و او را حاضر و ناظر بر خویش ببیند و در تنهاترین حالات
هم او را از یاد نبرد و در شداید و مصیبتها و برخورداریها و نعمتها، ربوبیت و
ولایت الهی را فراموش نکند. زنده بودن چراغ «یاد خدا» در دل، هم سبب پیشگیری از
گناه میشود، هم مقاومت انسان را در سختیها و گرفتاریها میافزاید و هم انسان به
سرمستی و غرور نمیافتد و هم زمینهساز ارتقاء روحی و تصفیه اخلاق از رذایل و خالی
شدن خانه دل از غبار است.
ذکر، هم مرحله قلبی دارد، هم مرتبه زبانی. ذکر کامل آن است که
هم زبان انسان به نام و صفات خدا گویا باشد و حمد و تسبیح بگوید و نام آن محبوب
برین را پیوسته بر زبان آورد، هم همراه «ذکر لسانی»، قلبش متوجه ذات خداوند باشد و
او را از یاد نبرد و خدا را تکیهگاه و پناهگاه و نیروبخش و بینا و شنوای کارها و
حرفهایش بداند.
این که نماز در قرآن به عنوان «ذکر خدا» مطرح است، چون هم مشتمل بر حمد و شکر و
تسبیح الهی است، هم در بردارنده توجه قلبی به معبود.
عاشورا، مظهری روشن از «یاد خدا» است که در گفتار و رفتار و حالات امام
حسین علیهالسلام و یاران او دیده میشود. این خصلت دستپروردگان مکتب قرآن است که
هرگز خدا را در هیچ حالی از یاد نمیبرند.
سیدالشهداء علیهالسلام در بحرانیترین حالات و پیشامدها، با یاد خدا
آرامش مییابد و این اطمینان قلبی را به یاران و خانوادهاش نیز منتقل میکند.
خطبههایش با نام و یاد خدا است، داغ شهیدان و شهادت بستگان، زمینه ذکر خدا
میشود. به نمونههایی از سیره او در عرصه کربلا توجه کنید:
وقتی برای اصحابش خطبه میخواند، آغاز خطبه با ثنا و حمد خدا است:
«اُثنی عَلَی اللهِ اَحسَنَ الثَّناء وَ اَحمَدُهُ عَلَی السَّراءِ والضّراءِ»
(2)؛ خدا را به نیکوترین ستایش، میستایم و او را در حالت سرور و غم و راحتی سپاس
میگویم.
در صبح عاشورا، وقتی سپاه دشمن به سوی او میآید، میفرماید:
«اللهمَّ اَنتَ ثِقَتی فی کُلِّ کَربٍ» (3) ؛ خدایا در هر گرفتاری، تو تکیهگاه
منی.
امام و یاران پاکباز او، شب عاشورا را که مهلت گرفتند، تا صبح به نماز و قرآن و
ذکر خدا پرداختند.
امام در روز عاشورا، در اوج سختیهای توانسوز و مدهوشساز، یک لحظه از
یاد خدا غافل نبود و گویا خویش را در معرض نگاه پر مهر خدای خود میدید و پیوسته
نام آن محبوب را بر زبان میراند و قطره وجودش را به دریای الهی متصل میساخت. این
که گفتهاند روز عاشورا امام حسین علیهالسلام پیوسته و مداوم، خدا را یاد میکرد و
زیاد میگفت: «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» (4)، شاهد این ارتباط قلبی
دوستدار با دوست است. حتی برای تحملپذیر کردن سختترین مصیبتها هم، از
اهرم ذکر خدا بهره میگرفت. وقتی کودک شیرخوارش را روی دستانش به تیر زدند و شهید
کردند، فرمود: آن چه تحمل این مصیبت و درد را آسان و همواره میسازد، این است که
جلوی چشم خداوند است و او میبیند و شاهد است «هَوَّن عَلَیَّ ما نَزَل بی اَنَّهُ
بِعَینِ اللهِ.» (5)
مناجاتهای عاشقانه امام حسین علیهالسلام با معبودش در آخرین لحظات حیات نیز،
تداوم همین حالات روحانی و عرفانی را میرساند. به تعبیرهای مختلف، نجواهای
گوناگونی از آن حضرت در واپسیندم نقل کردهاند، ولی قدر مشترک آنها این است که
وقتی از زنده ماندن مایوس شد و یارانش همه به شهادت رسیدند و خود در قتلگاه بر زمین
افتاد، خدا را میستود و یاد میکرد و مراتب تسلیم و رضای خویش را ابراز مینمود و
خدا را به عظمت یاد میکرد «اللهمَ مُتعالی المَکان، عَظیمُ الجَبروتِ... .»(6)
آمیختن حماسه و عرفان و جهاد و یاد خدا، از درسهای عاشورا است. دستپروردگان
امام عاشورا نیز چنین بودند. یک نمونه، مسلم بن عقیل بود. وقتی دستگیر شد و او را
برای کشتن به بالای دارالاماره میبردند، زبانش به ذکر حق گویا بود و دلش به یاد
معبود، و میگفت: «الحمدُللهِ عَلی کُلِّ حالٍ» و پیوسته «الله اکبر» میگفت و از
خدا مغفرت میطلبید و بر فرشتگان و فرستادگان الهی، صلوات و درود میفرستاد. (7)
پیش از او نیز وقتی «هانی» را به جرم پناه دادن به مسلم و همکاری با او بر ضد
خلیفه دستگیر کردند، پیش از شهادت، باز یاد خدا در زبان و دلش بود و میگفت:
«بازگشت به سوی خداست، پروردگارا به سوی رحمت و رضوان تو پر میگشایم!» (8)
«استرجاع»، یکی از شاخصههای ذکر است، یعنی در برخورد با حوادث تلخ و
مصائب، انسان خود را از خدا و برای خدا و به سوی خدا بداند و با گفتن «انا لله و
انا الیه راجعون»، این خط سیر «از اویی و به سوی اویی» را اعلام دارد. به
تعبیر قرآن، این ازاوصاف صابران است که درمواجهه با مصیبت و حادثه ناگوار،چنین
میگویند. (9)
سیدالشهدا علیهالسلام در مسیر کربلا، وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن
عروه را در کوفه شنید، چنین گفت: «انا لله و انا الیه راجعون، رحمة الله علیهما.»
(10) جز این بار، بارهای دیگر هم آن حضرت در طول راه استرجاع نمود.
از سوی دیگر غفلت از یاد پروردگار و «خدا فراموشی» عامل مهمی در کشیده شدن به
گناهان و مفاسد و ظلم است. امام حسین علیهالسلام درباره سپاه کوفه که به کشتن او
کمر بسته بودند، روی این نکته تاکید فرموده که شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از
یادشان برده است: «لقدِ استَحوَذَ عَلَیکُمُ الشَیطانُ فَانساکُم ذِکرَ اللهِ
العَظیم» (11) و این اقتباس از قرآن کریم است که خداوند، از ویژگیهای حزب شیطان،
«خدا فراموشی» را برمیشمارد که زمینه سپردن زمام طاعت به دست شیطان میشود.
(12)
اینگونه است که «یاد خدا»، هم سازنده اخلاق و تعالی بخش روح و جان است،
هم سدّی در برابر رخنه شیطان به قلعه دل و سلطه هوای نفس بر اراده و نیت و عمل
انسان.
پینوشتها:
1- احزاب، آیه 41؛ جمعه، آیه 10.
2- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 395.
3- همان، ص 414.
4- همان، ص 485.
5- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 477.
6- همان، ص 519- 510.
7- وقعة الطف، ص 139.
8- الی الله المعاد، اللهم الی رحمتک و رضوانک (وقعة الطف، ص 142).
9- و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون
(بقره / آیه 155).
10- ارشاد، شیخ مفید، ص 74.
11- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 416.
12- استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکرالله اولئک حزب الشیطان (مجادله، آیه
19).
منبع:
پیامهای عاشورا، جواد محدثی .
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( جمعه 86/10/21 :: ساعت 6:51 صبح )
»» دلم تنگ شده بود
سلام دوستان
چند وقتی بود که وقت نمیکردم وبلاگمو اپ کنم الان هم وقتشو ندارم فقط دلم برای همگی تنگ شده بود امدم سری بزنم وبرم
اما محرم نزدیکه واز همگی التماس دعای فراوان دارم
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( یکشنبه 86/10/16 :: ساعت 2:12 عصر )
»» ولادت با سعادت دهمین اختر تابناک امامت وولایت حضرت امام هادی (ع)
|
نام : علی
لقب : هادی نقی
کنیه : ابوالحسن
نام پدر :محمد
نام مادر: سمانه مغربیه
تاریخ ولادت : 15 ذی الحجه یال 212 هجری
محل ولادت : مدینه طیبه
مدت امامت : 33 سال
مدت عمر :42 سال
تاریخ شهادت : 3 ماه رجب سال 254 هجری
علت شهادت: طعام زهر آلود
نام قاتل : متوکل عباسی
محل دفن : سامراء
تعداد فرزندان : 4 پسر و1 دختر
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 86/10/5 :: ساعت 9:16 صبح )
»» نور هدایت امام هادی (2)
موضع عباسیان در برنامه ریزى امام(ع)
اما حکمرانان عباسى براى به دست گرفتن کارهاى امام(ع) و عارى کردن برنامه امام از هر گونه تاثیر و لگام زدن بر معارضه او، با روش هاى زیرعمل می کردند:
1- صف آرایى در برابر امام(ع) و به مبارزه طلبیدن او(ع) از نظرعلمى.
در این مورد، نقشههاى آنها با شکست روبرو گردید زیرا چنان که گفتیم، امام(ع) پاسخ پرسش ها و استفتائات آنان را می داد.
2- کوشش در جلب امام و کشانیدن او به طرف خود و نزدیک ساختن او به دربار تا افکار وى(ع) بى ثمر و بى تاثیر گردد و از پایگاه هاى تودهاى خود دور افتد. مىتوان موضع امام(ع) را در پذیرفتن و اظهار موافقت براى حضور یافتن در سامره و همراهى با آنان چنین تفسیر کرد:
الف: حمله و فشار و اجبار تا مرز مرگ پیش مىآمد و مخالفت و امتناع آشکار امام از حضور یافتن در مجلس متوکل به این نتیجه مىرسید که حکومت را بر ضد خود تحریک کند و خارج شدن خود را از مدینه، صورت دشمنى با آنان دهد. چنان کارهائى، با سیاست گام به گام و مرحله به مرحلهاى که امام در مقابل دولت ترسیم کرده بود وفق نمی داد.
ب: امام(ع) می خواست، سخن چین ها و افتراهاى بعضى از جاسوسان را که خواستار گرفتارى و آزردن او بودند، بداند.عبد الله بن محمد که در مدینه مسئول سپاه و نماز بود، متوکل را متوجه خطرى کرد که از جانب امام او را تهدید مىنمود. او معتقد بود که فعالیت هاى امام(ع) در مدینه، علیه سلامت و امنیت دولت است. او با سخن چینى و نشر خبر، شایع کرد که در خانه امام(ع) علاوه بر اسلحه، نامههائى نیز وجود دارد. از این رو بود که امام(ع) مىخواست در برابر حکام طورى حرکت کند که شک و بیمى در دل ها برنیانگیزد تا شاید بتواند فرصتى به دست آورد و در زمینههاى لازم به فعالیت پردازد و تحرک و کوشش را دوباره آغاز کند.
ج: امام(ع) شاید با زیستن در محیط طبقات حاکم و با نفوذ دولت مىخواست به این امر توفیق یابد که در میان آنان سخن حق را رایج گرداند و از موضع عادلانه خود دفاع کند - که این احتمال درست نیست- زیرا آنان براى شخصیت امام احترام قایل بودند و علم و نسب و شرافت او را بزرگ می داشتند و مىستودند. امام(ع)، به این جهت مىتوانست در سطوح بالا، محبت و احترام و توجه آنان را به خود جلب کند.
د- امام در آن هنگام این مساله را می دانست که طبیعت حکومت عباسى، سراپا بر اساس حسب و نسب مبتنى است و نسبت ها و پیوندهاى خانوادگى و مصالح شخصى و واسطه انگیزى، پایه آن است. امام اندیشید که مىتوان از این واقعیت به سود اسلام بهره جست و کوشید تا از فشار و ستم نسبت به مردم خود بکاهد و خطرهایى را که به آنجا متوجه است براند.
قیام هاى علویان و دعوت براى رضا از آل محمد(ص)
یکی دیگر از نگرانی ها و وحشت فرمانروایان، شورش علویان بود. از این رو بود که عباسیان در برابر آن، موضعى قاطعانه می گرفتند تا پیش از آن که رشد یابد و گسترش پیدا کند، آن را در نطفه خفه کنند و بقایاى آن را تعقیب نمایند تا از دست آن آشوب ها رهائى یابند. بدیهى است که این چاره گرى و جلوگیرى، با همه وسایل قهرآمیز و سرکوبى وحشیانه صورت می گرفت.
در این نظرگاه کینه آمیز نسبت به علویان، یعنى حرکت ضد علوى، بین خلیفه و فرمانده و وزیر و سایر بندگان و ترکان که در آن اوقات در سامره پایتخت عباسیان پر بودند، تفاوتى وجود نداشت. چنانکه طبقه ذی نفع و برخوردار از همه امتیازهاى طبقاتى و همه فرماندهان و متنفذان که اعلام صلح و جنگ در دست آنان بود نیز در آن حرکت ضد علوى مانند دیگران بودند.
در آن هنگام، دولت عباسیان به علت سیاست ظالمانه خود دچار ناتوانى و پاشیدگى و گسیختگى شده بود و از اندک جنبش علویان به وحشت در مىافتاد و از سایه آنان نیز به هراس گرفتار مىآمد. از این روى، در مقابل آنان روشى خشن پیش مىگرفتند و شورشیان را به بدترین عقوبت مى آزردند.
شورشیان علوى اگر در خود احساس قدرتى می کردند و پیروانى فراهم مىآوردند، در مىیافتند که باید برنامهاى تهیه کنند و نقشهاى طرح نمایند تا بر ضد حکمرانان فاسد و منحرف خروج کنند. بیشتر شورش ها با شعار- « رضا از آل محمد»- مردم را فرا می خواندند و منظورشان از آن شعار، بهترین شخصاز آل محمد(ص) بود و به اعتقاد آنان کسى بهتر از حضرت امام هادى(ع) وجود نداشت.
شورشیان با آن شعار همه گیر و گسترده، روش جنگى جالبى به کارمىبردند تا بتوانند نام امام را پنهان دارند تا اگر انقلابیان شکست خوردند، امام در برابر دستگاه حاکم، در موضع اتهام و گرفتارى قرار نگیرد. و خوب می دانستند که امام(ع) زیر نظر جاسوسان و خبرچینان دولتى قرار دارد و اگر بر ضد حکومت، به ایجاد عصیان و تمرد متهم گردد ممکن است به قتل برسد.
بارها به این حقیقت اشاره کردهایم و به تاکید گفتهایم که امامان(ع)، مبارزه مسلحانه و رویارویى مستقیم را با حکومت وقت به شورشیان علوى محول می کردند تا وجدان و اراده امت را برانگیزند و آنان را بر ضد انحراف دولت به مقاومت آموخته کنند. آنان با فداکارى مستمر و پیوسته مىکوشیدند تا وجدان و اراده اسلامى را از سقوط نگاه دارند.
امامان(ع)، مخلصان و طرفداران خود را پشتیبانى می کردند اما به صورت مستقیم یا از گذرگاه تعلیماتى که در دل افراد پایگاه هاشان مؤثر واقع می شد و آنان را وادار می کرد تا علیه دولت دست به عصیان مسلحانه زنند.
اما به جهت تنگى مجال و مقال نمىتوان وارد این بحث شد که همه شورشیان علوى بر اساس آگاهى اسلامى در تطبیق احکام اسلام و زیر نظر رهبرى امام معصوم دست به شورش مىزدند یا نه. اما عقیده شایع این بود که هدف بیشتر آنان همان بوده است. (12)
پى نوشت ها:
1- کامل،ج 5، ص 304.
2- مروج الذهب، مسعودى، ج 4، ص 84 .
3- تذکره ابن جوزى و موسوعه، ص 93.
4- تاریخ غیبت، ص 142.
5- همان .
6- همان.
7- سوره شعرا/227، ارشاد، ص 310 / فصول مهمه، ص 296.
8- مناقب، ابن شهر آشوب، ج3، ص 515.
9- مناقب، ج 3، ص 507.
10- احتجاج، ج 2، صص 251-260.
11- مناقب ج 3، ص 512.
12- براى تفصیل بیشتر به تاریخ غیبت، نوشته صدر و مقاتل الطالبین مراجعه شود.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 86/10/5 :: ساعت 9:4 صبح )
»» نور هدایت امام هادی(ع)
نور هدایت امام هادی(ع) |
 |

امام هادى علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگوار خود، در محیطى بسیار سخت و در وضع بسیار دشوار مىزیست و هم عصر حکومت «متوکل» بود که به دشمنى با امام (ع) و تعقیب یاران وى و در هم شکستن پایگاه هاى او زبانزد بود و هر روز در اینگونه اعمال پیشتر مىرفت و در دستگاه حاکم نیز این بد رفتاری ها گسترش مىیافت تا آنجا که متوکل خطر بحران حکومت خویش را احساس کرد و بر آن شد تا با دو روش توأمان در یک اقدام،از بحرانى تر شدن وضع جلوگیرى کند.
1- حمله بردن به یاران امام(ع) و پایگاه هاى او و آزردن آنان و از میان برداشتن آثار شیعیان، تا بیش از پیش دچار وحشت گردند و آنان را خوار گرداند. او به این اعمال دست زد و به اندازهاى پیش رفت که قبر امام حسین(ع) را ویران ساخت و آثار آن را از میان برد. (1)
2- امام (ع) را از پایگاه هاى او دور ساخت تا مقدمه آواره ساختن و پراکندن پایگاه هاى ایشان باشد، و سازماندهی آن را از بین ببرد و آنان را از پیروزى نا امید گرداند. متوکل دریافت که اگر امام هادى(ع) از مراقبت او دور باشد یعنى در مدینه بماند، برای دولت او خطر بسیاری خواهد داشت. پس دستور داد تا آن بزرگوار را به سامره آورند تا حرکات و سکنات ایشان را تحت نظارت داشته باشند.
متوکل به امام(ع) نامهاى نوشت و او را دعوت کرد که با هر کس از خانواده و دوستان خود که بخواهد به سامره آید. متوکل به نحوى به این اقدام دست زد که امت بر علیه او شورش نکند. این روش همان بود که خلیفه های پیش از او نیز عمل کردند. مامون با حضرت رضا(ع) همچنین کرد و با حضرت جواد(ع) نیز به این روش اقدام نمود و کوشیده بود که آنان در محیط دستگاه دولت به سر برند تا زیر نظر نگاهبانان قصر باشند.
متوکل به وسیله یحیى بن هرثمه، یکى از فرماندهان ارتش خود، نامهاى به امام فرستاد و گروهى سپاهى با یحیى همراه کرد تا به مدینه روند و فرمان داد تا خانه امام را بازرسى کنند و در پى مدرکى باشند که امام را محکوم به توطئه و اقدام علیه دولت او کند، سپس او را به سامره آوردند.
وقتى مردم مدینه از موضوع آگاه شدند، سر و صدا راه افتاد و عمل «ابن هرثمه» را محکوم کردند تا جائی که ابن هرثمه کوشید آنان را خاموش سازد و نزد آنان سوگند یاد کرد که دستورى که متضمن آسیب رسانیدن به امام(ع) باشد، ندهد. (2)
این امر دلیل آگاهى مردم مدینه از سوء نیت حکمرانان نسبت به امام بود.
«ابن هرثمه» گوید:« سپس سراى او را بازرسى کردم و در آن جز قرآن و دعاها و کتب علمى چیزى نیافتم . (3)
امام هادى(ع) همراه فرزند خود«عسکرى» نوجوان، با ابن هرثمه، مدینه را به سوى سامره ترک کرد. یک روز پس از رسیدن به سامره، متوکل،امام (ع) را دعوت کرد و یاران متوکل به استقبال او رفتند و متوکل نیز شرایط تعظیم و تکریم به جاى آورد و احترامات خود را به امام(ع) مرعى داشت. سپس او را به منزلى فرستاد که پیشاپیش براى وى آماده کرده بود.
متوکل با این روش مزورانه، خواست برنامه سیاسى و دشمنى دیرینه خود را با امام(ع) زیر پوشش قرار دهد. متوکل با احضار امام(ع) وى را به اقامت اجبارى ملزم ساخت و واداشت تا زیر مراقبت شدید کاخ زندگانى کند. بارى همه حرکات و سکنات امام(ع) با دقت تمام زیر نظر قرار گرفت.
امام(ع) تحت مراقبت شدید
هدف متوکل از احضار یا دعوت امام(ع) به سامره نزد خود و نزد یاران خود، محو کردن او در حاشیه دربار خلافت بود تا حتى الامکان گوش و چشم او را تحت نظر داشته باشد و هیچ نکته زندگانى او چه صادر، چه وارد، از نظر دور نماند.
امام با خویشتندارى در برابر آنان تظاهر می کرد که آنچه درباره وى عمل مىکنند مورد قبول اوست و بهر حال با سیاست دولت عباسیان موافق است. دعوت به ضیافت را از طرف آنان مىپذیرفت و بر خوانشان مىنشست و در مجالس و مراسم آنان شرکت مىجست. (4)
این موضع امام(ع) در برابر دولت، مسامحه یا چشم پوشى یا فروتنى نبود. زیرا چنین چیزى با شخصیتى مانند شخصیت امام(ع) مطابقت نداشت.
هر گونه فروتنى امام هادی(ع) در برابر دستگاه به این معنى بود که بر ضد مصالح عالى اسلام رفتار کرده است. اگر دولت احساس می کرد که امام(ع) از مواضع خود چشم پوشیده است، بالاترین مقام و موقعیت و جاه و جلال را تقدیم وى می کرد، بى آنکه وى را وادار به اقامت اجبارى و مراقبت شدید کند.
امام(ع) توجه داشت که سیاست ستمگرانه آنان نسبت به او روز بروز تندتر و بیشتر مىشود تا جائی که متوکل در پایان حکومت خود به علت سعایتها و خبرچینىها بر ضد امام(ع)، او را زندانى کرد. آن اخبار، متوکل را هوشیارمی کرد و شک را در او بیدار مىساخت و وادارش مىنمود تا خانه امام(ع) را در مراقبت شدید قرار دهد تا از درستی اخبار آگاه شود.
افتراها و خبر چینىها با شکست روبرو گردید
1- همه خبرها و افتراها همیشه با شکست روبرو می گردید، بى آنکه از نظر کشف اطلاعات درباره حقیقت کار و فعالیت هاى امام(ع) به نتیجه برسد.
جاسوسان خلیفه، همیشه وقتى باز می گشتند تاکید می کردند که در سراى آن بزرگوار(ع)، چیزى که مایه شک باشد وجود نداشته است. (5) این خبر به متوکل آرامش می داد و نسبت به حضرت امام(ع)، قدردانى و احترام خاصى ابراز می داشت.
امام هادى(ع) هر بار که خانهاش مورد بازدید قرار می گرفت، موفق مىشد آنچه را که مشکوک بود پنهان سازد زیرا پول ها و نوشتههائى به حضرتش فرستاده مىشد که لازم بود از نظر دولت پنهان ماند. هر گاه می خواست کارى را که آشکار شدن آن از نظر دولت براى او(ع)، محظورى داشت، پنهان دارد، روش رمز به کار مىبرد. (6)
2- هر وقت سراى امام(ع) مورد بازرسى قرار می گرفت، با نهایتآرامش و سکون، خود را به بى اعتنائى مىزد و طورى وانمود مىفرمود که از بی گناهى خود اطمینان دارد. به پاسبانانى که براى تجسس مىآمدند کمک می کرد تا ماموریت خود را انجام دهند. براى آنان چراغ مىافروخت و اطاق هاى خانه را به آنان نشان می داد تا براى دولتیان ایجاد شبهه نشود که او فعالیتغیر عادى دارد.
اگر امام(ع) جز این، موضعى اتخاذ مىفرمود، با رفتار خود شک حکمرانان را در مورد فعالیت هاى خویش بر مىانگیخت. بارها خانه امام را بازرسى می کردند و آن در اثر سخن چینی هاى« بطحانى» نزد متوکل بود که مىگفت امام داراى پول و اسلحه مىباشد و متوکل بی درنگ به« سعید» حاجب، فرمان می داد به خانه امام(ع) حمله برد و هر چه پول و اسلحه به دست مىآورد نزد او آورد.
یک بار«سعید» به وسیله نردبانى از خیابان وارد پشت بام خانه امام(ع) گردید و در تاریکى از نردبان پائین آمد و نمىدانست چگونه وارد اتاق ها شود. امام هادی(ع) با کمال آرامش او را ندا در داد و فرمود:«اى سعید بر جاى خود باش تا شمعى برایت بیاورم». سعید گفت: بر جاى خود ماندم تا شمع آوردند.
در نور شمع پائین رفتم. او را دیدم، عبائى پشمین بر تن و کلاهى از همان جنس بر سر داشت و سجاده او به حصیرى در برابرش گسترده، روى به قبله دارد.
پس مرا گفت:«این هم اطاق ها ». وارد آن غرفهها شدم و بازرسى کردم و چیزى نیافتم.
سعید کوشید از امام پوزش طلبد و عذر مامور بودن خود را بخواهد اما امام(ع) این آیه را تلاوت کرد:
و سیعلم الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون؛ ( زود است که ستمگران بدانند به چه گرفتارى دچار خواهند گشت.) (7)
در رویدادى دیگر به متوکل خبر رسید که از شهر قم که یکى از مراکز طرفداران امام(ع) بود، اموالى به حضرت او فرستادهاند. متوکل به وزیرخود« فتح بن خاقان» دستور داد که مراقب اوضاع باشد و نتیجه را به او خبردهد. وزیر گماشته خود را که ابو موسى نام داشت بر این امر گماشت تا جریان را زیر نظر گیرد و برای او خبر آورد. (8) .
نقش امام(ع) و موضع وى در حوادث
امام در سامره زیر نظر جاسوسان متوکل شب و روز مورد مراقبت بود و می کوشید طبق آن وضع دشوار رفتار کند و کارهاى خود را در آن محیط سخت انجام دهد. فعالیت هاى ایشان در آن دایره پر تشویش محدود می شد و حتى الامکان می کوشید بر خوردى روى ندهد. امام با توجه به فشار و مراقبت شدیدى که متوجه خود و یاران ایشان بود، حرکت خود را در دو زمینه آغاز کرد:
الف- آگاه ساختن امت و نشان دادن مواضع علمى خود به صورت پاسخ گفتن به شبههها و جواب به پرسش هائى که خلیفه از او می کرد، تا آن امام را در تنگنا قرار دهد و نتواند از عهده حل آن بر آید. مثلا متوکل از«ابن سکیت» خواست مسالهاى پیچیده و دشوار در حضور او مطرح کند و از امام(ع) جواب آن را بخواهد. «ابن سکیت»، برخى مسائل را که خیلی دشوار می دانست از امام پرسید و امام در آن مبارزه و مباحثه پیروز گردید.
«یحیى بن اکثم»، به متوکل گفت:« دوست ندارم پس از پرسش هاى من از این مرد چیزى پرسیده شود زیرا وقتى آشکار گردد که او دانشمند است رافضیان- شیعیان- تقویت می گردند.» (9)
امام(ع) پاسخ پرسندگان را می داد و شبهههاى کفر آمیز را که در اجتماع او رایج بود رد می کرد. (10)
ب- پشتیبانى از پایگاه هاى خود و توجه داشتن به آنها تا در خور امکان، نیازشان را برطرف سازد و کوشش در آموزش آنان و تقویت ایمانشان به شخص امام(ع) به عنوان این که در همه کارها، فرمانده عالى آنان است.
امام با کوشش خستگى ناپذیر و فراوان، هم خود را براى تجدید فعالیت پیروان خود مصروف می داشت. هر وقت فرصت این کارها دست می داد و امکان فعالیت پیش مىآمد، پایگاه هاى خود را با هر روشى که امکان داشت تقویت می کرد تا در برابر مشکلات، نیروهاى پایدارى به دست آورند و مجهز و آماده باشند.« براى امام هادى(ع) از راه هاى پنهانى و آشکار، و در هر صورت ممکن، پول هاى سرشار از قبیل خمس و زکات و خراج مىرسید و آنها را در مصالح عمومى اسلام به مصرف مىرسانید تا جنبش فرو ننشیند. این فعالیت ها البته دور از چشم حکمرانان و مرکز حکومت عباسیان بود. (11)
اداممه دارد...... | | | | |
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 86/10/5 :: ساعت 9:3 صبح )
»» فضایل امام هادی (ع)
فضایل امام هادی (ع) |
 |

علم :
از آن حضرت در خصوص تنزیه آفریننده تعالى و یگانگى او و نیز پاسخهاى وى در مسایل و علوم مختلف روایات فراوانى نقل شده است.
از جمله روایاتى که از آن حضرت درباره تنزیه خداوند نقل شده، روایتى است که حسن بن على بن شعبه در تحف العقول آورده است. در آنجا امام هادى (ع) مىفرماید: به راستى خداوند وصف نشود جز بدانچه خودش، خود را وصف کرده. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجزند و اوهام بدو نرسند و تصورات به کنه او پى نبرند و در دیدهها نگنجد. در نزدیکىاش دور است و در دورىاش نزدیک. چگونگى را پدید کرده بدون آن که گفته شود خود او چگونه است و مکان را آفریده بدون آن که خود مکانى داشته باشد، از چگونگى و از مکان برکنار است ، یکتا و یگانه است. شکوه و ابهتش بزرگ و نامهایش پاک است.
حلم :
براى پى بردن به حلم آن حضرت کافى است به بردبارى و گذشت آن حضرت از بریحه، پس از آن که دانست وى در نزد متوکل از او بدگویى کرده و به او افترا بسته و وى را تهدید کرده، توجه کرد.
کرم و سخاوتمندى :
ابن شهر آشوب در مناقب مىنویسد: ابو عمر و عثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعرى و على بن جعفر همدانى به نزد على بن حسن عسکرى رفتند. احمد بن اسحاق از وامى که بر گردنش بود نزد حضرت شکایت کرد. آنگاه امام به عمرو که وکیلش بود، فرمود: به او سى هزار دینار و به على بن جعفر نیز سى هزار دینار بپرداز و خود نیز سى هزار دینار برگیر.
ابن شهر آشوب پس از نقل این ماجرا گوید: این معجزهاى بود که جز ملوک و پادشاهان آن را نیارند و ما از کسى چنین بخششى نشنیدهایم. همچنین در مناقب گفته شده است: اسحاق جلاب گوید: براى ابو الحسن (ع) در روز ترویه گوسفندان بسیارى خریدم و آن را در میان نزدیکانش تقسیم کردم.
شکوه و عظمت در دل مردم :
طبرسى در اعلام الورى به سند خود از محمد بن حسن اشتر علوى نقل کرده است که گفت: همراه با پدرم بر در سراى متوکل بودیم. من در آن هنگام کودکى بودم و در میان گروهى از مردم از طالبى و عباسى و جعفرى ایستاده بودیم، که ناگهان ابو الحسن (ع) وارد شد. مردم همگى از مرکبهاى خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یکى از حاضران از دیگرى پرسید: به خاطر چه کسى پایین آمدیم؟به خاطر این بچه؛ حال آن که او از نظر سال از ما بزرگتر و شریفتر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مرکب خویش پایین نخواهم آمد. پس ابو هاشم جعفرى گفت: به خدا قسم کودکان چون او را مىبینند به احترام او پیاده مىشوند. هنوز دیرى نگذاشته بود که آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وى پیاده شدند؛ ابو هاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمىگفتید دیگر به احترام او پیاده نمىشوید؟ پاسخ دادند: به خدا قسم اختیار خود را از دست دادیم و از مرکبهاى خود پیاده شدیم | | | | |
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 86/10/5 :: ساعت 9:1 صبح )
»» مختصری از زندگانی مبارک امام هادی (ع)
مختصری از زندگانی مبارک امام هادی (ع) |
 |

زندگى ابو الحسن على الهادى ابن محمد الجواد ابن على الرضا ابن موسى الکاظم ابن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العابدین بن الحسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام.
میلاد فرخنده :
سحرگاه روز 15 ذی الحجه هنگامی که خورشید اشعه تابناک خود را بر روی زمین می گسترد مولود مسعود خاندان رسالت حضرت امام علی النقی (ع) دیده بر جهان بازگشود نوزادی که باعث سربلندی وافتخار اسلام گردید وعمر خود را در راه اعتلای تعالیم ارزنده اسلام مصروف داشت ودر پیشبرد هدفهای الهی از هیچ نو کوشش وفعالیت ومجاهده مضایقه ننمود .
او در تیره ترین دوران اختلافات خلفای عباسی همانند پدر بزرگوارش به توسعه وگسترش آئین اسلام پرداخت واصالت تعالیم اسلامی را از گزند حوادث وآفات محفوظ داشت .
او از همان دوران نوجوانی از آن هنگامی که در مکتب پدر بزرگوارش درس علم ومعرفت می اموخت به راهنمائی وارشاد مردم می پرداخت ودر مکتب عالی دانش وفضیلت خود ، گروههائی از علاقه مندان وارادت ورزان خاندان نبوت را می پروراند .
او در عصر خود در دانش وفضیلت وشرف انسانی ، مجاهدتهای اسلامی نظیر وهمتا نداشت وعلاقمندان همچون پروانه گرد شمع وجودش می گشتند واز خرمن علم ودانش وفضیلت او بهره ها می بردند .
سال ولادت :
دهمین ثمره باغ ولایت ودوازدهمین نهال خعصمت وطهارت ونخستین فرزند برومند پیشوای نهم در سال 212 هجری در یکی از محلات مدینه شهر نورانی پیامبر بزرگوار اسلام در محلی که موسوم به « صریا» بود دیده بر جهان گشود وبه زیباترین نامی مه در خاندان رسالت سابقه دیرین وخوش خاطره ای داشت موسوم گردید ؛ پدر ارجمندش برای وی نام « علی » را برگزید .
او که همانند جد بزرگوارش مأ موریت دفاع از اسلام واحیای حقوق مسلمانان را از جانب پروردگار عالم بعهده داشت همان کنیه ی جدش را بر خویشتن انتخاب کرد وبه ابوالحسن موسوم گردید .
لقب ابن رضا درخشان ترین عنوان وشهرت او ودیگر پیشوایان معصوم بعدی بود که آنروزها همچون ستاره درخشان در میان دهها القاب دیگر بر تارک وی می درخشید . از دیگر القاب آن حضرت می توان هادی ، ناصح ، عالم ، فقیه ، امین ، عسگری ، دلیل ، فاتح ، نقی و مرتضی را نام برد چنانچه امروز بیشتر دوستداران وشیعیان او را با لقب مشهور « هادی » میشناسند .
آن حضرت تحت تربیتهای الهی ومعنوی پدر ، هفت سال واندی زندگی کرد وبعد از وفات پدر درخشان ترین وشامخ ترین چهره ی اسلام بود که مشکلات فقهی وعلمی جهان اسلام را با دانش وبینش خود حل وفصل می نمود .
مادر :
مادر عزیز ومهربانش ، بانوی با فضیلت وتقوی ودانشمدندی یود در نهایت فداکاری ودلسوزی که یکی از بانوان صالح ودرستکار شایسته ی روزگار خود محسوب می گشت بحدی که خود امام 0ع) درباره ی او چنین میفرماید :
« مادرم عارف وآشنا به مقام امامت وولایت بود . او با عنایت ولطف پروردگار اهل رحمت وبهشت است . هرگز فریب شیطان ومکر و کید تجاوزکار وستکگر را بخود ندید واز نظر رتبه ومقام کمتر از مادر انبیاء ومردان شایسته ی الهی نبود ...» .
نام گرامی وی « سمانه » معروف به سیده وصاحب کنیه « ام الفضل مقربیه » از شاهزادگان رومی بود که به اسارت لشکر مسلمانان در آمده بود وبه عنوان « ام ولد » آزاد گردید وافتخارهمسری امام را پیدا نمود او یکی از آشنایان حقیقی به مقام ولایت کبری واز مدافعین سرسخت زعامت وخلافت الهی بود .
کنیه آن حضرت :
کنیه وى ابو الحسن بود. برخى نیز وى را ابو الحسن ثالث مىخواندند.
لقب آن حضرت :
ابن طلحه گوید: القاب آن حضرت عبارت بودند از: ناصح، متوکل، فتاح، نقى، مرتضى و مشهورترین القاب وى متوکل بود. اما آن حضرت این لقب را مخفى مىکرد و به اصحابش مىفرمود از یاد کردن وى با این لقب بپرهیزند. زیرا متوکل، لقب خلیفه عباسى بود.
نگارنده: همچنین آن حضرت به دو لقب هادى و نقى نیز شهرت داشت.
در مناقب در این باره آمده است: القاب آن حضرت عبارت بودند از: نجیب، مرتضى، هادى، نقى، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب و عسکرى. وى معروف به عسکرى بود و خود و فرزند بزرگوارش به عسکریین معروفیت دارند. شیخ صدوق در علل الشرایع و معانى الاخبار گوید: از استادان خود رضى الله عنهم، شنیدم که مىگفتند: محلهاى که على بن محمد و حسن بن على علیهما السلام در آن در سر من راى ساکن بودند، عسکر نامیده مىشد از این رو به هر یک از این دو امام عسکرى گفته مىشود».
در نساب سمعانى است که عسکرى منسوب به عسکر در سر من راى است. سر من راى را معتصم بنا نهاد. بدین ترتیب که چون شمار سپاهیانش بسیار شد و بغداد براى آنها تنگ بود و مردم مورد آزار و اذیت قرار مىگرفتند، همراه با سپاهیانش بدین موضع نقل مکان کرد و در آنجا کاخى زیبا ساخت و آن را سر من راى نامید که بدان سامرة و سامرا گفته مىشود. و از آنجا که پادگان نظامى معتصم در این شهر جاى گیر شد، آن را عسکر نیز مىخوانند. تاریخ این واقعه در سال 221 هجرى بوده است.
گفته سمعانى حاکى از آن است که عسکر نامى بوده که بر تمام سامرا اطلاق مى شده است.
نقش انگشترى آن حضرت :
بنا بر قولى گفتهاند نقش انگشترى آن حضرت عبارت: «حفظ العهود من اخلاق المعبود» بوده است. همچنین طبق قولى دیگر نقش انگشترى وى عبارت: «الله ربى و هو عصمتى من خلقه» و مطابق نظر برخى دیگر عبارت: «من عصى هواه بلغ مناه» بوده است.
تعیین امامت آن حضرت :
پیشوای نهم جز علی وموسی فرزند دیگری نداشت واز آنجا که میان علی وموسی در دانش وتقوی وپرهیزکاری وفضایل معنوی از وجود تا عدم واز زمین تا آسمان فاصله وجود داشت برای هیچ انسانی این شبهه پدید نمی آمد که او پیشوائی رقیب امام هادی (ع) گردد بخصوص که بارها حضرت هادی از طرف پدر عالیقدرش امام جواد (ع9 تصریحاً به امامت تعیین گردیده بود .
در مرگ پدر :
هشت سال از عمر شریفش نگذشته بود که غبار یتیمی بر چهره اش نشست در سال 220 هجری در آخر ماه ذیقعده پدر بزرگوار وجوان خود را از دست داد ؛ پدری که نمونه بارز علم وتقوی وفضیلت وشجاعت مظهر مبارزه با ظلم وستم وپناه درماندگان وبیچارگان بود .
مدت عمر وزندگی اش از نظر زمان بسیار محدود بود چون فقط 25 سال در این جهان زندگی کرد که هفت سال وچند ماه دوران پدر ئهفده سال بعدی از وی دوران امامت وپیشوایی او بود که دخترش ام فضل را به عقد ازدواج او درآورد سپس دوران حکومت معتصم را دید که در اوایل حکومت او بود که امام جواد در بغداد به شهادت رسید و در کنار قبر جد بزرگوارش امام موسی بن جعفر (ع) مدفون گردید وامروز به نام کاظمین معروف ومشهور است .
سالهای امامت :
سالهای امامت آن حضرت مصادف بوده است با قسمتی از خلافت معتصم و تمام خلافت متوکل و منتصر و مستعین و در زمان خلافت المعتز بالله وفات یافتند
امام هادی (ع) در مدینه اقامت داشتند تا اینکه متوکل در سال 232 ق به خلافت رسید. چنانکه در تواریخ مذکور است متوکل به حضرت امیر (ع) و اهل بیت کینه شدیدی داشت و کسانی که دور و بر او بودند به بغض و عداوت با آل علی شهرت داشتند و از جمله آنها عبد الله بن محمد بن داود هاشمی معروف به «ابن اترجه» بود
متوکل از امام جهت مسافرت به بغداد دعوت نمود و یحیی بن هرثمه را مأمور این کار کرد ، هرثمه آن حضرت را در سال 233 ق به سامرا برد
رفتار متوکل با امام به ظاهر محترمانه بود ولی پیوسته او را تحت نظر داشت و گاهی به حبس، توقیف و یا جستجوی منزل آن حضرت امر میکرد .
فرزندان آن حضرت :
آن حضرت چهار پسر به نامهاى: ابو محمد حسن، حسین، محمد و جعفر داشت. از این میان حسن (ع) پس از وى به امامت رسید و حسین و محمد در زمان حیات آن امام از دنیا رفتند و جعفر نیز همان کسى است که بعد از وفات برادرش، امام عسکرى (ع) ، ادعاى امامت کرد و به جعفر کذاب شهرت یافت. همچنین یک دختر از آن حضرت بر جاى ماند که نامش عایشه یا علیه بود.
آثار آن حضرت :
1 ) رساله ای در رد اهل جبر و تفویض و اثبات عدالت و منزلت بین المنزلتین .
2 ) مجموعه پاسخهایی که به پرسشهای یحیی بن اکثم قاضی القضات بغداد داده اند .
3 ) مجموعه ای از احکام دین که ابن شهر آشوب در مناقب از خیبری و حمیری و از کتاب مکاتبات الرجال از عسکریین نقل کرده است .
زیارت در کلام امام هادی(ع) :
زیارت انسانهای وارسته,موجب بقا و استمرار حیات علمی و معنوی آنان می گردد, آنچنان که در حدیتی از پیامبر اکرم (ص)1 اتر زیارت امامان و پیامبران بعد از مرگ همسان اتر زیارت ایشان در حیات است و همان آتار و سازندگی را برای انسان دارد.
یکی از برترین زیارات ائمه (ع) که با فقرات بلندش به اوج وجود ائمه اطهار وبلندای هستی آنان نظر دارد و زمینه معرفت و عرفان کاملتر انسان را فراهم می سازد, زیارت جامعه کبیره است که امام علی النقی(ع) آن را به شاگرد خویش2 آموخته است که در فصاحت و بلاغت احسن و اکمل زیارات است.
این منشور بلند,هر چند که در لباس شرح فضایل و کمالات انسانهای کامل و خلفای برجسته الهی بیان شده است, لیکن معارف عمیق توحیدی آن اساس شرک را بر می کند و وجود انسان را از حقیقت و نور ولایت و معرفت سیراب می کند.
امام هادی (ع) در این زیارت ائمه اطهار (ع) را با جلوه های گوناگون معرفی کرده تا زائر از دریچه های مختلف, ایشان را الگو و اسوه خویش قرار دهد و بر تعالی خود همت گمارد. زیارت جامعه در مقام امامت جایی خالی نمی گذارد تا دیگران آن را پر کنند.
ابتدای زیارت با بهترین تحیت و بزرگداشت, سلام, آغاز می شود و در ادامه بالاترین معارف اعتقادی انبیا و ائمه (ع) را ,که هر کدام در عین سادگی نیاز به تشریح و تبیین دارد, بر می شمارد ; باشد که به تاسی از این ذوات مقدسه وجودمان لبریز از ایمان شود:
السلام علیکم یا أهل بیت النبوة وموضع الرسالة ومختلف الملائکة ومهبط الوحی ومعدن الرحمة وخزان العلم ومنتهى الحلم وأصول الکرم وقادة الأمم وأولیاء النعم وعناصر الأبرار ودعائم الأخیار وساسة العباد وأرکان البلاد وأبواب الإیمان وأمناء الرحمن وسلالة النبیین وصفوة المرسلین وعترة خیرة رب العالمین ورحمة الله وبرکاته السلام على أئمة الهدى ومصابیح الدجى وأعلام التقى وذوی النهى وأولی الحجى وکهف الورى وورثة الأنبیاء والمثل الأعلى والدعوة الحسنى وحجج الله على أهل الدنیا والآخرة والأولى ورحمة الله وبرکاته….. | | | | |
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 86/10/5 :: ساعت 9:0 صبح )
»» کلام الله ناطق
کلام الله ناطق

دلبری دارم که باشد عالمی شیدای او |
یک جهان شیدای قد و قامت زیبای او |
ماه تابان شرمگین گردد چو بیند عارضش |
مهر رخشان شرمسار از پرتو سیمای او |
هر سری را از پی سودی سر سودا بود |
نیست سودایی مرا در سر بجز سودای او |
احمد مرسل، ابوالقاسم، محمد، مصطفی |
آن که باشد توتیای دیده خاک پای او |
چون طواف آخرین فرمود در بیت الحرام |
شد روان سوی مدینه موکب والای او |
هجده ذی الحجه وارد گشت در خمّ غدیر |
جبرئیل آمد ز سوی خالق یکتای او |
گفت: «بلّغ فی علیّ»، آنچه فرماید خدای |
گرچه این فرمان بود سوز دل اعدای او |
هان علی را جانشین خویش کن در این سفر |
عالمی را زنده کن ز افکار روشن رای او |
امر حق فرمود اجرا حضرت ختمی مآب |
بود تکمیل دیانت ضامن اجرای او |
منبری فرمود سازند از جهاز اشتران |
تا در انظار همه باشد مشخص جای او |
قافله زد حلقه گرد قافله سالار خویش |
تا زند چنگی به حبل عروة الوثقای او |
رفت بر بالای منبر «رحمة للعالمین» |
تا رسد بر گوش عالم خطبه غرّای او |
دست مولا را گرفت و گفت با صوت جلی |
هر که را مولا منم، باشد علی مولای او |
هست بالای همه دست پسر عمم علی |
جز یدالله نیست دست دیگری بالای او |
او کلام الله ناطق باشد و بود از ازل |
ممتلی از باده حق ساغر مینای او |
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار |
نیست در شان کسی جز شخص بی همتای او |
هر که در زیر لوایش این جهان گیرد قرار |
آن جهان ساکن بود در جنت الماوای او |
آن که سرپیچی کند امروز از فرمان وی |
میبرد حسرت چو بیند نعمت فردای او |
تهنیتها گفته شد اما پس از فوت نبی |
خدعهها کردند با ابن عم و زهرای او |
«پیروی» کی ره برد در ساحت خلد برین |
تا نباشد بر فراز نامهاش امضای او |
|
علی اکبر پیروی |
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 86/10/5 :: ساعت 6:20 صبح )
»» این مقاله را فقط یکبار بخوانید
این مقاله را فقط یکبار بخوانید
بهاى تلاش براى موفقیت
این نکته هارا یک بار بیشتر نخوانید!
پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخنها، گوش فرا مىدهند و بهترین آن را پیروى مىکنند. اینانند که خداوند راهنمایىشان نموده و اینان، همانند خردمندانند.1
- موفقیتها در سرزمین امکانات خواهند رویید و بسیارى از این امکانات، پیش از آن که فیزیکى باشند ، در اندیشه ی ما جاى دارند. امروزه عقیده بر این است که یک موفقیت بزرگ، سایه ی امتدادیافته ی یک اندیشه ی بزرگ است.
- اگر کسى به شما بباوراند که مىتوانید، او موفقیت شما را رقم زده است.
- بهترین و مطمئنترین ابزار ممکن براى نیل به موفقیت در زندگى، داشتن یک تصویر ذهنى مثبت از خویش است. براى ایجاد این تصویر، همیشه هر کارى را که آغاز مىکنید، به پایان برسانید.
- کارآیى، کار را درست انجام دادن است و اثربخشى، کارِ درست را انجام دادن.
- خود آغازگر باشید و ننشینید تا دیگران شما را راه بیندازند.
- بزرگترین قدم، اولین قدم است.
- و...براى انسان، جز حاصل تلاش او نخواهد بود.2
- بهاى تلاش براى موفقیت، در مقایسه با بهاى شکست، بسیار ناچیز است.
- انسانى با هوش متوسط، ولى با پشت کار بالا، به موفقیت نزدیکتر است تا انسانى با هوش بالا؛ ولى با پشت کار پایین.
- آنان که کارى را ناممکن مىپندارند، معمولاً با شنیدن خبر انجام آن توسط دیگران، یکه خواهند خورد.
- مادامى که همه ی توان خود را به کار گرفته باشى، برد و باخت اهمیت چندانى نخواهد داشت و مادامى که از شکست خود چیزى آموخته باشى، هرگز نباختهاى.
- اگر از شکست بهراسى، هرگز دست به کارى نخواهى زد.
- زمان شما، پیوسته به سرقت مىرود؛ سارقان زمان را بشناسید. زمان نه قابل بازیافت است و نه قابل جایگزینى؛ عمرتان را دریابید.
- از عمر گرانمایه هفتاد ساله، 25 سال را مىخوابید؛ 7 سال را به استراحت مىگذرانید؛ 6 سال را در تعطیلات و تفریحات مىگذرانید؛ 5 سال را با دیگران صحبت مىکنید؛ 4 سال را غذا مىخورید و 3 سال را در رفت و آمد مىگذرانید.
- بر عمرت حریصتر باش تا بر درهم و دینارت.3
- اگر زمان را تباه کنیم، زمان نیز ما را تباه خواهد کرد. همین الان تصمیم بگیر؛ برنامه بریز و فرصت بودن و شدن را هم اکنون و نه فردا، رقم بزن.
- اگر مىخواهید از یک ساعت یا یک روز یا یک هفته یا یک ماه و یا یک سال از زندگى خود لذت ببرید، به ترتیب یا چرت بزنید یا به مسافرت بروید یا یک خبر خوب بشنوید یا به مرخصى بروید و یا ارث ببرید؛ امّا اگر مىخواهید یک عمر از زندگى خود لذت ببرید، از کارى که مىکنید، لذت ببرید و این، تنها در سایه ی برنامهریزى میسر مىگردد.
- انسان بىبرنامه، اتومبیل بدون فرمانى است که بهترین صلاحش آن است که همواره خاموش بماند.
- برنامه، برج مراقبت زندگى است؛ برنامه، گذرنامه زندگى است و انسان بىبرنامه، انسان بىکارنامه است؛ خوابش با وحشت است و بیدارىاش با مشقت.
- در برنامهریزى ، الزاماً و همه جا، کوتاهترین راه، بهترین راه نیست؛ سادهترین راه بهترین راه نیست و آسانترین راه نیز بهترین راه نیست.
- مردم اغلب از نبود وقت، شکایت مىکنند؛ در حالى که مشکل اصلى آنها بىهدفى است.
- اگر ندانى به کجا مىروى، چگونه مىتوانى انتظار داشته باشى که به آن جا برسى؟ اگر این گونه باشى، در معرض خطر آنى که هر اتوبوسى تو را با خود ببرد.
- یا على! تو براى هر حرکتى، نیازمند شناختى.4
- یک فرد عادى، ولى با هدف، مىتواند مسیر تاریخ را تغییر دهد؛ ولى یک فرد بىهدف، همواره یک فرد عادى باقى خواهد ماند.
- تقصیر را به گردن دیگران نیندازید و مسئولیت کامل هر بخش از زندگىتان را شخصاً به عهده بگیرید.
- به جاى آن که بر تاریکى لعنت بفرستى، شمعى روشن کن!
- دیگران به کردههاى شما بیشتر توجه دارند تا به گفتههاى شما.
- بد نگوییم، بد نشنویم، بد نبینیم و بالاخره بد نیندیشیم.
- بهبود دائمى شخصیت و رفتار خود را وجهه همت خویش قرار دهید.
- گاهى به خوب «نه» بگویید تا خوبترین، نصیب شما شود.
- دو آزمندند که سیر نشوند؛ آن کس که علم آموزد و آن کس که مال اندوزد.5
- انسانى که به داشتن و انباشتن، دلخوش شود، از یافتن دور مىشود.
- درک یک مشکل، همیشه مساوى با حل آن نیست؛ ولى تا مشکل را خوب درک نکنى، هرگز راه حلى براى آن نخواهى یافت. در فرصت محدود عمر، از وجود خود دریایى بسازید که از جویبار حقیرى که به چالهاى مىریزد، مرواریدى صید نخواهد شد.
- مهم این نیست که در زندگى شما چه اتفاقى مىافتد؛ مهم آن است که شما چگونه با آن مواجه مىشوید. آرى، این نه شرایط و اوضاع، بلکه واکنش شما نسبت به آنهاست که در نهایت، موفقیت یا شکست شما را رقم مىزند.
- من از بسیارى از مردم موفقترم؛ اما همواره مىتوانم از این که هستم نیز موفقتر باشم.
- اگر دانش در ستاره ی ثریا باشد، ما در آن جا مردمانى از فارس خواهیم داشت.6
پى نوشت:
1- قرآن مجید.
2- همان.
3- پیامبرصلىاللهعلیهوآله.
4- همان.
5- حضرت علىعلیهالسلام.
6- پیامبرصلىاللهعلیهوآله.
منبع : نشریه پرسمان با تغییر و تلخیص
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 86/10/5 :: ساعت 6:19 صبح )
»» مالزی:مسیحیان از واژه الله استفاده نکنند!
مالزی:مسیحیان از واژه الله استفاده نکنند!
واحد کنترل مطبوعات در وزارت امنیت کشور مالزی به یک هفتهنامه کاتولیک کشور اعلام کرد که استفاده از واژه الله را در بخش زبان مالزیایی خود متوقف کند در غیر این صورت اجازه چاپ این نشریه متوقف و تجدید نخواهد شد.
به گزارش خبرگزاری مهر ، چه دین یوسف یکی از مقامات ارشد واحد کنترل مطبوعات در وزارت امنیت کشور مالزی گفت: نشریه هرالد متعلق به کلیسای کاتولیک مالزی واژه الله را ترجمه کرده که این ترجمه نادرست است چرا که الله به خدای مسلمین اشاره دارد.
وی افزود: مسیحیان نمی توانند از واژه الله استفاده کنند این واژه تنها به مسلمانان تعلق دارد. الله تنها خدای مسلمانان است و این امر می تواند برای مردم مبهم تلقی شود. این هفته نامه باید از واژه " Tuhan" استفاده کند که عبارت کلی و ترجمه خداوند در زبان مالایایی است.
در مالزی که 60 درصد از 27 میلیون نفر جمعیت آن مسلمان هستند موضوعات دینی بسیار حساسیت برانگیز است. اقلیتهای چینی پیرو مسیحی، بودیسم این کشور 25 درصد جمعیت کشور را تشکیل داده و هندی ها که جمعیت مسلمان و مسیحی دارند نیز 10 درصد جمعیت قومی مالزی را به خود اختصاص داده اند.
هفته نامه کاتولیک هرالد با شمارگان 12 هزار نسخه به چهار زبان انگلیسی، مالایایی، ماندارین و تامیل منتشر می شود.
لارنس اندرو سردبیر هرالد گفت: استفاده از واژه الله در این نشریه با هدف اهانت به مسلمانان صورت نگرفته است. ما از انجیل الگوبرداری کرده ایم و انجیل مالایایی زبان از واژه الله به جای خداوند و " Tuhan" استفاده کرده است. ما در دعاهای روزانه در کلیسا و مراسم عشای ربانی به زبان مالایایی از واژه الله استفاده می کنیم.
این هفته نامه که 13 سال از تاریخ فعالیت آن می گذرد در حال مذاکره با مقامات برای تجدید اجازه چاپ خود است که تاریخ 31 دسامبر پایان می یابد.
چه دین یوسف گفت: مسیحیان هنگام نیایش به زبان انگلیسی از واژه الله استفاده نمی کنند بنابراین زمانی که به زبان مالایی نوشته یا دعا می کنند نیز نباید از واژه الله استفاده کنند
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( سه شنبه 86/10/4 :: ساعت 8:31 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سال جدیدسال نو مبارکروز پزشک گرامیبادرمضان...میلاد نور مبارک.......اس ام اس ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز27رجب عید مبعث پیامبر اکرم (ص)بر تمامی مسلمانان مبارکاشیایی پرکاربرد که کثیفتر از کاسه توالت هستند!7 نکته درباره آلرژی4 قانون در مصرف دارو[عناوین آرشیوشده]