»» شکوِه دل
امروز یکم دلم گرفته بود
نمیدونم چرا
یاد آهنگ "شکایت" سیاوش قمیشی افتادم
بسی لذت میبرم این اهنگو گوش میدم
امیدوارم شما هم خوشتون بیاد
آهنگ ارومش جونمو اروم میکنه
شکایت
****************************************
سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره
خودش گیره گرفتاره
****************************************
همون بهتر که ساکت باشه این دل
جدا از این ضوابط باشه این دل
از این بدتر نشه رسوایی ما
که تنها تر نشه تنهایی ما
****************************************
که کار ما گذشته از شکایت
هنوزم پایبندیم در رفاقت
میریزه تو خودش دل قُصه هاشو
اخه هیچ کس نمیخواد قِصه هاشو
****************************************
کسی جُرمی نکرده گر به ما این روزها عشقی نمیورزه
بهایی داشت این دل پیش تر ها که در این روزها نمی ارزه
****************************************
سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره
خودش گیره گرفتاره
****************************************
شاد باشید
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ehsan ( یکشنبه 88/1/16 :: ساعت 7:27 عصر )
»» مهربانم
مهربانا
تو را میخوانم، نه از ترس جهنمت!و نه به شوق جنتت!تو را میخوانم به امید شنیدنت
به شوق با تو بودنتبه عشق پیامت!تو را میپرستم که لایق پرستشی
تو را عبادت میکنم که لایقتر از تو نمی یابم میدانم میدانم نجوای عاشقانه ام لبیکی به دعوت توست
انگاه که دلتنگم آنگاه که خاضعانه به درت می آیم،حقیقتا تو دلتنگمی
و تو مشتاق ترای نزدیکترین نزدیکم بمان
مهربان من مهربان معبود من ازتو یاری میطلبم
آیا یاریگری هست که مرا یاری کند؟آری میدانم که هستی و منتظر
میدانم هنگام با تو بودن محکمم و هنگامی که با توام آرام،
و هر گاه از تو دور میشوم گم میشوم انگاه همچون کودکی تنها
گریه کنان نشان خانه را ،از دیگران میپرسم،غافل از انکه نشان را به همراه دارم
غافل از انکه تو میخوانی ام و من و من بی اعتنا به صدایت نشانه میخواهم
آنگاه که نوری نشانم دهی آی ای بنده من ،من اینجام توی قلب تو
در درون تونشانه ام خوتی وجودت
به دنبال چه میگردی؟!بنده ی بازیگوشم باز به در کدامین خانه رفتی؟!و از کدامین کس آرامش طلبیدی
خب،حال یافتی؟!چرا انچه داری طلب میکنی و چرا از مأمنی که در آنی به شوق یافتن مأمن
میگریزی؟!باشد برو و بگرداگر یافتی در آن کسنی بگیر
و دل خوش بدارو اگر نیافتی بدان
بدان و ایمان داشته باش در خانه ام همیشه به سویت باز است و همیشه مشتاق دیدنت هستم
اگر نیافتی بازگرد بازگرد که من منتظرم.انگاه من میروم
میروم، میگردم،نمییابم و انگاه شرمنده ،خسته،شکسته دل باز میگردمو از تو میخواهم مرا در آغوش بگیری آغوشی که آرامم کندتو مرا در آغوشت میگیری
نوازشم میکنی و میگویی نترس!نترس درکنار منی دگر از چه میترسی
چرا اینگونه مضطربی؟!!چرا اینگونه خسته ای!حال دگر پیش منی؟!
و من میگریم فقط میگریم نه از ترس، که از امنیت
نه از دوری، که از نزدیکی و از تو می طلبم مهربان معبود من
از تو میخواهم آنچنان مرا در آغوش گرمت بفشاری که لذت گرمی آغوشت نگذارد به آغوش دیگری محتاج شوم و بیاندیشم، و اللهی به من دلی عطا کن که سنگ مشکلات نتواند متلاطمم کند
آمین
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی نام ونشون ... ( یکشنبه 88/1/16 :: ساعت 1:21 عصر )
»» رسم وفا
آنقدر رسم وفا مرده که ترسم مجنون گر
زنده شود یادی ز لیلی نکند
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( شنبه 88/1/15 :: ساعت 11:26 صبح )
»» شکار یک اهوی باردار توسط شیر ونجات ...
بعد از اینکه متوجه میشه
شکارش باردار بوده، اول بچه رو نجات میده، بعد هم فکر کنم بخاطر این کارش
دق کرده ومرده، اینا حیون هستن اما ما ها که آدمیم اینقدر راحت آدم میکشیم
و این همه کار میکنیم که ماشالا افتخار هم میکنیم.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( شنبه 88/1/15 :: ساعت 11:14 صبح )
»» عشق+شاپرک
عشق مثل شاپرک می مونه، اگه ولش کنی
میره، اگه محکم بگیریش می میره!
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( شنبه 88/1/15 :: ساعت 11:8 صبح )
»» دعای گل
دعای گل
گلم زیر باران نشسته، دعا می?کند
تو را مثل گنجشک ها، صدا می?کند
دلش شور آن غنچه را می?زند
که باد از تن او جدا می کند
گل و غنچه هم خوب فهمیده?اند
که لطف تو هر درد را، دوا می?کند
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( شنبه 88/1/15 :: ساعت 9:2 صبح )
»» دل گفته های یک جانباز اعصاب و روان
دوستان مطلب زیر را در سایت آوینی خوندم دلم خیلی گرفت شما هم بخونید ونظر بدید لطفا
دل گفته های یک جانباز اعصاب و روان مردم چرا ما را فراموش کردند
|
مدت هاست که از کوچکترین سرو صدا خیلی زود عصبانی می شوم و از فرم لباس پوشیدن مردم بخصوص بسیاری از خانمها در سطح شهر آنقدر حرص و غصه می خورم که دلم می خواهد آنها را تنبیه کنم!! آرایش پسرها زنانه شده! زیر ابروها را بر می دارند. اصلا همه مردم بفکر راحتی و نشستن و خوردن و پول شده اند! ماشین های گران قیمت از سر و کول هم بالا می روند! مد و مد بازی، خارجی صحبت کردن، میزان فهم و شعور مردم شده است، کیسه های زباله را که نگاه می کنی پر از برنج و مواد غذایی است که مایحتاج چند روز یک خانواده مستاجر چهار نفره است!!!بی حیایی در رفتار مردم نشانه زرنگی و فهم بالای آنها ست و ارزش شده است. گوش هام مرتب صدای زنگ یا وزوزمثل: صدای حرکت گلوله توپخانه را می ده! نمی توانم آرام یک گوشه بنشینم، بی قرارم ! نه طاقت نشستن دارم، نه حال ایستادن! می خوام برم ولی چند قدم که می رم برمی گردم ببنیم کجا بودم؟ خیلی میل به سیگار دارم. فرقی نمی کنه چی باشه!حتی ته سیگار. نمی دونم چرا کسی من را نمی بیند. دیگر کسی یادی از من و دوستانم نمی کند. مگر جنگ نظامی که تمام شود دشمن تسلیم شده؟ اگر این حرف راست باشد پس ماهواره ها چرا تعطیل نشده اند.
خیلی از شب ها،از صدای خودم دوباره بیدار می شوم. یعنی همه را بیدار می کنم، خیس آبم، دست ها یا سرم خیلی درد می کند، بعدها می فهمم که یا به چیزی خوردم یا به کسی آسیب زدم، بیچاره همسرم، خیلی آهسته گریه می کند، خیلی تلاش می کنم ناراحت یا اذیت نشوم، به کسی گیر ندهم!! میگوید خیلی دوستم دارد، واقعا راست می گوید. مرتب با بچه ها دعوا و مرافعه می کند، دائم به آنها می گوید، باباتون مرده، خیلی با غیرته، مردم باید قدر امثال آنرا بیشتر بدانند. خلاصه خیلی به آنها می گوید انتظاری یا پولی از من نخواهند. ولی بچه ها نمی فهمند مادرشان چه می گوید.
استخوان هایم درد می کند. خیلی از وقت ها بچه ها را می بینم که روبرویم تکه تکه می شوند و خون و گوشت و استخوان هایشان وروی صورت و بدنم پاشیده می شود و باز احساس می کنم و نه یک دفعه بلکه هزاران دفعه.
گناه من وآنها چه بود. بچه ها وقتی به جبهه ها می آمدند، بسیاریشان زن و بچه مریض و گرفتاری های زیادی داشتند، ولی نمی توانستند پیش زن و بچه هایشام بمانند یا دنبال کرایه های عقب افتاده خود باشند چرا؟ مگر خودت یادت نمی آید؟ اصلا خودت کجا بودی؟ ! خیلی حیف هست ، مردم یادشان رفته ما چه کار کردیم!
خیلی ها هدف هواپیماهایی می شدند که شهرها را بمباران می کرد، ضد هوایی هایی که شلیک می کرد و مسابقه رفتن به زیر زمین ها و به پناهگاه های خارج از شهر و... نمی دانم!!!و خیلی هاشان از مملکت فرار می کردند.
اما ما آقا(امام خمینی«ره») را دوست داشتیم چراکه حرف و کلام خدا را می زد و ما می رفتیم به دنبال بی غیرت هایی که شب و روز به دنبال بی غیرت کردن مردم ما بودند و این به یک روز و یک ماه نکشید بلکه 8 سال به طول انجامید و ما جنگیدیم.آنها خیلی بودند ، حدود 30 الی 40 کشور نامرد را بیرون کردیم و یک وجب خاک را هم به آنها ندادیم ولی مردم چرا ما را فراموش کردند...
|
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( جمعه 88/1/14 :: ساعت 8:27 صبح )
»» فروش خانه به شیعیان در عربستان حرام اعلام شد
فروش خانه به شیعیان در عربستان حرام اعلام شد
تعدادی از سایتهای وهابی، فتوایی را از سوی «عبد الله السعد المطیری» منتشر
ساختهاند که در آن فروش مسکن و زمین به شیعیان عربستانی حرام اعلام شده است.
این عالم وهابی ـ که به سازمان القاعدة نیز وابستگی دارد ـ در فتوای خود با
تأکید بر حرمت فروش ملک و زمین به شیعیان، دلیل صدور این فتوا را "جلوگیری از تاسیس
دولت شیعی در عربستان" و در نهایت "ایستادگی در مقابل ازبین بردن دین اسلام" اعلام
کرد!این فتوا که با عنوان "پاسخی به مسلمانان و خصوصا تاجران"منتشر شده در پاسخ به
سؤالی مبنی بر استفتا پیرامون حکم فروش زمین و مسکن به شیعیان در عربستان صادر شده
است. در ابتدای این فتوا آمده است،"بر مسلمانان جایز نیست که به رافضیان، ملک یا
زمین فروخته و یا در این زمینه به آنها کمک شود چون این کمک به منزله همکاری با
آنها در ارائه دین فاسدشان است."گفتنی است در ماههای اخیر علاوه بر صدور فتواهای ضد
شیعه در عربستان از سوی علمای وهابی، دهها تن از شیعیان این کشور بر اثر این
فتواهای تکفیری یا به دلایل واهی دیگر به دلایل مختلف بازداشت شده اند.
منبع:
شیعه انلاین
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( جمعه 88/1/14 :: ساعت 8:14 صبح )
»» جمعه موعود
جمعه ها از پى هم مى گذرند اما آدینه ى موعود را صداى پایى
نیست.
سالهاست قلم با دستانم آشنایى دارد. از اشک تا لبخند مونسم بوده، از دورى
و فراق یار کاغذها سیاه کرده، از سرخى پرچم یا حسین بر روى گنبد زرین نوشته تا بین
الحرمین دل ها، از کرببلا نگاشته تا دیوانگى در حریم ارباب.
با خود مى گفتم درد
دلى است حک شده بر روى تکه هاى کاغذى سفید
هر بار که این جمله را مىشنیدم:
«هرکس که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته» دلم
مىخواست بدانم این یار نهانى، این غایب از نظر منتظران، سلاله ى زهراى مرضیه
کیست؟
دلم مى خواست بدانم پاداشى همچون بقیة الله که خداوند در قبال جانبازیهاى
حسین به او عطا کرده کیست؟
اما هربار بهانهاى براى این دل بىقرار
تراشیدم.
پیام امام مهدى شگفت زدهام کرد. دیگر مى توانستم به دور از تمام
بهانهها در اندیشه ى مهدویت غوطه ور شوم. مىتوانستم زمزمه ى دلتنگىهایم را به
گوش عشاق منتقم آل محمد برسانم. حال آن که این سعادت را نصیبى بود برایم در جمعه ى
موعود. جمعه ى موعود براى پرندهاى چون من که مىآموخت پر زدن را در اوج آسمانها
براى روز دیدار او.
حال که در دریاى افکارم غرق مىشوم مىفهمم دنبال یار گشتن،
دنبال خود رفتن مى خواهد. یافتن خود یعنى احساس حضور سبزى که سالها مقابل چشمان
منتظرت بوده و تو او را نمى یافتى.
در این آدینه کوچه باغ دلم پر از صداى یا
مهدى است. مستى را با این نوا تجربه کردن عالمى دارد.
یابن الحسن، آقاى من؛ راه،
راه توست و من خاک پاى کنیزان شما.
این قلم خسته و این قلب شکسته را یارى کن تا
بنگارد از گرمى حضور شما در پشت نقاب انتظار.
اللهم عجل لولیک
الفرج
آمین
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( جمعه 88/1/14 :: ساعت 8:6 صبح )
»» بهار...
بهار بی تو سرآغاز کار را گم کرد
پرنده در قفس خود بهار را گم کرد...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( جمعه 88/1/14 :: ساعت 8:4 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سال جدیدسال نو مبارکروز پزشک گرامیبادرمضان...میلاد نور مبارک.......اس ام اس ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز27رجب عید مبعث پیامبر اکرم (ص)بر تمامی مسلمانان مبارکاشیایی پرکاربرد که کثیفتر از کاسه توالت هستند!7 نکته درباره آلرژی4 قانون در مصرف دارو[عناوین آرشیوشده]