»» درد دل با خدا
اللهی؛ کار آنکس کند که تواند، عطا آنکس بخشد که دارد،پس بنده چه تواند و چه دارد؟
اللهی تو دوختی و من در پوشید و آنچه در جام ریختی نوشیدم، هیچ نباید از آنچه کوشیدم.
اللهی چه غم دارد که تو را دارد و که را شاید که تو را نستاید.
آزاد آن نفس که بیاد تو بازان آباد آن دل که به مهر تو نازان،
وشاد آنکس که با تو در پیمان است.
اللهی با بهش چه سازم و با حور چه بازم ، مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشت سازم.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ehsan ( چهارشنبه 88/1/19 :: ساعت 11:35 صبح )
»» آرزوی یک کودک سرطانی در یک نقاشی
این عکس رو که دیدم بدجوری حالم گرفته شد
ای کاش هم? بچه های دنیا سالم بودند و ای کاش همه از اول مو نداشتند تا هنگام مریضی بی مو نشوند. (آرمین اکبرپوران پس از دو سال مبارزه با سرطان در مهرماه 1387 آرام گرفت)
از نقاشی هاش معلومه که چه دوران سختی رو داشته
برای همتون ارزوی سلامتی دارم
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ehsan ( چهارشنبه 88/1/19 :: ساعت 10:41 صبح )
»» عزیزم
دل نوشته ای برای تو
در سکوت هم آوازم شدی و در غربت یکه ترین تکیه گاهم
در منجلاب تنهایی تنهایم مگذاشتی
ودر غروب غم گرفته ی لحظه هایم
طلوعی تازه به ارمغانم آوردی
عاشقانه هایم از تو و برای توست
مهربان خدای خوب من
خدای خوبم به خاطره هر چه دارم از تو ممنونم و امروز مثل همیشه محتاج توام...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی نام ونشون ... ( چهارشنبه 88/1/19 :: ساعت 10:12 صبح )
»» مثنوی شرمساری
مثنوی شرمساری
شب است و سکوت است و ماه است و من |
فغان و غم اشک و آه است و من |
شب و خلوت و بغض نشکفتهام |
شب و مثنویهای ناگفتهام |
شب و نالههای نهان در گلو |
شب و ماندن استخوان در گلو |
من امشب خبر میکنم درد را |
که آتش زند این دل سرد را |
بگو بشکفد بغض پنهان من |
که گل سرزند از گریبان من |
مرا کشت خاموشی نالهها |
دریغ از فراموشی لالهها |
کجا رفت تأثیر سوز و دعا؟ |
کجایند مردان بیادّعا؟ |
کجایند شورآفرینان عشق؟ |
علمدار مردان میدان عشق |
کجایند مستان جام الست؟ |
دلیران عاشق، شهیدان مست |
همانان که از وادی دیگرند |
همانان که گمنام و نامآورند |
هلا، پیر هشیار درد آشنا! |
بریز از می صبر، در جام ما |
من از شرمساران روی توام |
ز دُردی کشان سبوی توام |
غرورم نمیخواست این سان مرا |
پریشان و سر در گریبان مرا |
غرورم نمیدید این روز را |
چنان نالههای جگرسوز را |
غرورم برای خدا بود و عشق |
پل محکمی بین ما بود و عشق |
نه، این دل سزاوار ماندن نبود |
سزاوار ماندن، دل من نبود |
من از انتهای جنون آمدم |
من از زیر باران خون آمدم |
از آنجا که پرواز یعنی خدا |
سرانجام و آغاز یعنی خدا |
هلا، دینفروشان دنیاپرست! |
سکوت شما پشت ما را شکست |
چرا ره نبستید بر دشنهها؟ |
ندادید آبی به لب تشنهها |
نرفتید گامی به فرمان عشق |
نبردید راهی به میدان عشق |
گر داغ دین بر جبین میزنید |
چرا دشنه بر پشت دین میزنید؟ |
خموشید و آتش به جان میزنید |
زبونید و زخم زبان میزنید |
کنون صبر باید بر این داغها |
که پر گل شود کوچهها، باغها |
شاعر: علیرضا قزوه
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 88/1/19 :: ساعت 9:37 صبح )
»» آدم باید چه جـــــــوری باشـه؟
آدم باید چه جـــــــوری باشـه؟
اگه سربزیر و متفکر و توی خودش باشه، میگن: افسردگی داره، روانیه، سیماش قاطیه!
اگه بگو و بخند و شاد و شنگول باشه، میگن: جلفه، دلقکه، هجوه!
اگه چاق و اضافه وزن داشته باشه، میگن: شکموئه، پرخوره، مال مفت تور کرده!
اگه لاغر و جمع و جور و میزون باشه، میگن: کنسه، نخوره، حمال وارثه!
اگه از حقش دفاع کنه و زیر بار زور نره، میگن: جنجالیه، با همه دعوا داره، خروس جنگیه!
اگه از حقش بگذره و گذشت کنه، میگن: بی عرضهس، حیف نون و دست و پا چلفتیه!
اگه اهل تحقیقات و کتاب باشه، میگن: اینو، واسه ما شده آقای مطالعه!
اگه با عیالات متحدهش مشکلی نداشته باشه، میگن: زن ذلیله، زن نگرفته، شوهر کرده!
اگه مرد سالار و حرف، حرف خودش باشه، میگن: انگار کلفت آورده!
اگه دست به جیبش خوب باشه و به مردم کمک کنه، میگن: پول پارو میکنه، اهل بند و بسته!
اگه اهل بریز و بپاش و ولخرجی نباشه، میگن: پولهاشو انبار میکنه، جون به عزرائیل نمیده!
اگه زبون باز و متملق و چاخان باشه، میگن: معاشرتیه، فوقالعادهس، دوست داشتنیه!
اگه راست و درست و بیکلک باشه، میگن: هیچی نمیشه، به درد لای جرز میخوره!
و بالاخره اگه هر روز ایمیل میزنه میگن : بیکاره ، معلوم نیست کی کار میکنه وای بحال اونایی که این یارو واسشون کار میکنه !
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( سه شنبه 88/1/18 :: ساعت 12:49 عصر )
»» خسته ام
دیگر از دست خودم هم خسته ام
از سکوت, این مرگ مبهم خسته ام
مرده هاگفتند مرگ آسایش است
من ولی حالا که مردم خسته ام
آه .. بردارید از رویم نقاب
من دگر از اسم آدم خسته ام
از تمام حرف ها که می زنید
از همین لفظ نخور غم خسته ام
این که باید پیش چشمان شما
تا ابد محتاج باشم خسته ام
این شما این ذره های آخرم
من که دیگر از خودم هم خسته ام ...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی نام ونشون ... ( سه شنبه 88/1/18 :: ساعت 10:52 صبح )
»» روانشناسی شخصیت با اعداد
روانشناسی شخصیت با اعداد
شاید
شما هم علاقه داشته باشید به روش های مختلف خودتان یا دوستانتان را مورد
روانشناسی قرار دهید البته با توجه به هر نوع روانشناسی نتایج مشابهی را
نیز کسب خواهید کرد که معمولا دور از واقعیت نخواهد بود. مانند رنگی است
که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است. به مثال زیر توجه
کنید :
فرض میکنیم که شما متولد 12 خرداد 1368 هستید. خرداد، ماه سوم (3) سال است پس :
ابتدا :
1383=1368+3+ 12
و سپس :
15=3+8+3+1
و در پایان :
6=5+1
شماره تولد بدست آمده " 6 " است.
اکنون می توانید مشخصات آنچه را که مربوط به این شماره است را بشرح موارد زیر با شخصیت خود یا دوست مورد نظرتان مطابقت دهید.
1- خالق و مبتکر :
"یک"
ها پایه و اساس زندگی هستند. همیشه عقاید جدید و بدیع دارند و این حالت در
آنها طبیعی است. همیشه دوست دارند تمامی کارها و مسائل بر حول محوری که
آنها می گویند و تعیین می کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند گاهی خود
خواه می شوند. با این حال "یک" ها بشدت صادق و وفادارند و به خوبی
مهارتهای سیاسی را یاد میگیرند. همیشه دوست دارند حرف اول را بزنند و
غالبا رهبر و فرمانده هستند، چون عاشق این هستند که "بهترین" باشند. در
استخدام خود بودن و برای خود کار کردن بزرگترین کمک به آنهاست ولی باید
یاد بگیرند عقاید دیگران ممکن است بهتر باشد و باید با رویی باز آنها را
نیز بشنوند.
2- پیام آور صلح :
"دو"
ها سیاستمدار به دنیا می آیند! از نیاز دیگران خبر دارند و غالبا پیش از
دیگران به آنها فکر می کنند. اصلا تنهایی را دوست ندارند. دوستی و همراهی
با دیگران برایشان بسیار مهم است و می تواند آنها را به موفقیت در زندگی
رهنمون سازد. اما از طرف دیگر، چنانچه در دوستی با کسی احساس ناراحتی کنند
ترجیح می دهند تنها باشند. از آنجایی که ذاتا خجالتی هستند باید در تقویت
اعتماد به نفس خود تلاش کنند و با استفاده از لحظه ها و فرصت ها آنها را
از دست ندهند.
3- قلب تپنده زندگی :
"سه"
ها ایده آلیست هستند، بسیار فعال، اجتماعی، جذاب، رمانتیک و بسیار بردبار
و پر تحمل. خیلی کارها را با هم شروع می کنند اما همه آنها را پیگیری نمی
کنند. دوست دارند که دیگران شاد باشند و برای این کار تمام تلاش خود را به
کار می گیرند. بسیار محبوب، اجتماعی و ایده آلیست هستند اما باید یاد
بگیرند که دنیا را از دید واقعگرایایه تری هم ببینند.
4- محافظه کار :
"چهار"
ها بسیار حساس و سنتی هستند. آنها عاشق کارهای روزمره، روتین و پیرو نظم و
انضباط هستند و تنها زمانی وارد عمل می شوند که دقیقا بدانند چه کاری باید
انجام دهند. به سختی کار و تلاش می کنند. عاشق طبیعت و محیط خارج از خانه
هستند. بسیار مقاوم و با پشتکار هستند. اما باید یاد بگیرند که انعطاف
پذیری بیشتری داشته و با خود مهربانتر باشند.
5- ناهماهنگ با جماعت :
"پنج"
ها جهانگرد هستند و کنجکاوی ذاتی، خطر پذیری و اشتیاق سیری ناپذیر آنها به
جهان هستی و دیدن محیط اطراف خود، غالبا برایشان درد سر ساز می شود. آنها
عاشق تنوع هستند و دوست ندارند مانند درخت در یک جا ثابت بمانند. تمام
دنیا مدرسه آنهاست و در هر موقعیتی به دنبال یادگیری هستند. سوالات آنها
هرگز تمام نمی شود. آنها به خوبی یاد گرفته اند که قبل از اقدام به عمل،
تمامی جوانب کار را سنجیده و مطمئن شوند که پیش از نتیجه گیری، تمامی
حقایق را مد نظر قرار داده اند.
6- رمانتیک و احساساتی :"شش"
ها ایده آلیست هستند و زمانی خوشحال می شوند که احساس مفید بودن کنند. یک
رابطه خانوادگی بسیار محکم برای آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
اعمالشان بر تصمیم گیری هایشان موثر است و آنها حس غریب برای مراقبت از
دیگران و کمک به آنها دارند. بسیار وفادار و صادق بوده و معلمان بزرگی می
شوند. عاشق هنر و موسیقی هستند. دوستانی صادق و در دوستی ثابت قدم
هستند."شش" ها باید بین چیزهایی که می توانند آنها را تغییر دهند و
چیزهایی که نمی توانند، تفاوت قائل شوند.
7- عاقل و خردمند :
"هفت"
ها همواره جستجو گر هستند. آنها همیشه به دنبال اطلاعات پنهان و مخفی بوده
و به سختی اطلاعات به دست آمده را با ارزش حقیقی آن می پذیرند. احساسات
هیچ ارتباطی با تصمیم گیری های آنها ندارد. با اینکه در مورد همه چیز در
زندگی سوال می کنند اما دوست ندارند مورد پرسش واقع شوند و هیچگاه کاری را
ابتدا به ساکن با سرعت شروع نمی کنند و شعار آنها این است که به آرامی می
توان مسابقه را برد. آنها فیلسوفهای آینده هستند؛ طالبان علم که به هر چه
می خواهند می رسند و سوال بی جوابی ندارند. مرموز هستند و در دنیای خودشان
زندگی می کنند و باید یاد بگیرند در این دنیا چه چیزی قابل قبول است و چه
چیزی نه!
8- آدم کله گنده :
"هشت"
ها حلال مشکلات هستند. اساسی و حرفه ای سراغ مشکل رفته و آن را حل می
کنند. قضاوتی درست دارند و بسیار مصمم هستند و طرحها و نقشه های بزرگی
دارند و دوست دارند زندگی خوبی داشته باشند. مسؤلیت افراد را بر عهده می
گیرند و مردم را با هدف خاص خود می بینند. با شرایط ویژه ای این امکان را
به وجود می آورند که دیگران همیشه آنها را رئیس ببینند.
9- اجرا کننده و بازیگر :
"نه"
ها ذاتا هنرمند هستند. بسیار دلسوز دیگران و بخشنده بوده و آخرین پول جیب
خود را نیز برای کمک به دیگران خرج میکنند. با جذابیت ذاتی شان اصلا در
دوست یابی مشکلی ندارند و هیچ کـس برای آنها فرد غریبه ای به حساب نمی
آید. در حالات مختلف شخصیت های متفاوتی از خود بروز می دهند و برای افرادی
که اطرافشان هستند شناخت این افراد کمی دشوار به نظر می رسد . آنها شبیه
بازیگرانی هستند که در موقعیت های مختلف رفتارهای متفاوتی نشان می دهند.
افرادی خوش شانس هستند اما خیلی وقتها از آینده خود بیمناک و نسبت به آن
هراسان هستند. آنها برای موفقیت باید به یک دوستی و عشق دو جانبه که می
تواند مکملشان در زندگی باشد دست یابند.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( سه شنبه 88/1/18 :: ساعت 10:14 صبح )
»» حکایت یک روز بارانی
یک روز بارانی
غروب یک روز بارانی زنگ تلفن شرکت به صدا در آمد. زن گوشی را
برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز سارای
کوچکش را به او داد.
زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید. ماشین را روشن
کرد و نزدیک ترین داروخانه رفت تا داروهای دختر کوچکش را بگیرد.
وقتی از داروخانه بیرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله ای که داشت
کلید را داخل ماشین جا گذاشته است.
زن پریشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت که
حال سارا هر لحظه بدتر می شود. او جریان کلید اتومبیل را برای
پرستار گفت. پرستار به او گفت که سعی کند با سنجاق سر در اتومبیل
را باز کند. زن سریع سنجاق سرش را باز کرد، نگاهی به در انداخت و
با ناراحتی گفت: ولی من که بلد نیستم از این استفاده کنم.
هوا داشت کم کم تاریک می شد و بارش باران شدت گرفته بود. زن با
وجود ناامیدی زانو زد و گفت: "خدایا کمکم کن". در همین لحظه مردی
ژولیده با لباس های کهنه به سویش آمد. زن یک لحظه با دیدن قیافه ی
مرد ترسید و با خودش گفت: خدای بزرگ من از تو کمک خواستم آنوقت این
مرد ...!
زبان زن از ترس بند آمده بود. مرد به او نزدیک شد و گفت: خانم
مشکلی پیش آمده؟
زن جواب داد: بله دخترم خیلی مریض است و من باید هر چه سریعتر به
خانه برسم ولی کلید را داخل ماشین جا گذاشته ام و نمی توام در
ماشین را باز کنم.
مرد از او پرسید آیا سنجاق سر همراه دارد؟
زن فوراً سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانیه در
اتومبیل را باز کرد.
زن بار دیگر زانو زد و با صدای بلند گفت: "خدایا متشکرم"
سپس رو به مرد کرد و گفت: آقا متشکرم، شما مرد شریفی هستید.
مرد سرش را برگرداند و گفت: "نه خانم، من مرد شریفی نیستم، من یک
دزد اتومبیل بودم و همین امروز از زندان آزاد شده ام."
خدا برای زن یک کمک فرستاده بود، آن هم از نوع حرفه ای!
زن به پاس جبران مساعدت آن مرد ناشناس آدرس شرکتش را به مرد داد و
از او خواست که فردای آن روز حتماً به دیدنش برود.
فردای آن روز وقتی مرد ژولیده وارد دفتر رئیس شد، فکرش را هم نمی
کرد که روزی به عنوان راننده ی مخصوص در آن شرکت بزرگ استخدام شود.
عجب معلم سختگیری است این روزگار که اول
امتحان میگیرد بعد درس میدهد ...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( سه شنبه 88/1/18 :: ساعت 9:31 صبح )
»» دختر باب الحوائج
شبى گشتم مقیم گلشن قم بلى چون گل شود با گل مقابل چه گلزارى که مى روبد نسیمش چه بانویى که در اوصاف ذاتش یگانه دختر باب الحوائج مپوش از آستان فاطمه چشم بر این در هر که ساید روى اخلاص زهى معصومه کاندر زهد و عصمت نگهبانند کشور را دو گوهر از آن مردم ز قم جویند حاجت «رسا» در وصف گلهاى نبوّت بخاک آستانش دادخواهان یکى تابان چو خورشید از خراسان
|
|
سحر چون گل شکفتم با تبسّم در او لطف و صفا یابد تجسّم غبار محنت و رنج و تألُّم زبان را نیست یاراى تکلُّم گرامى خواهر سلطان ِ هشتم اگر دارى از او چشم ترحّم بفردوسش بود حقِّ تقدّم کند مریم در این مکتب تعلّم فروزان تر ز مهر و ماه و انجم که قم شد کعبه حاجات مردم کند طبع خدا دادش تَرنُّم نهاده رخ پى عرض ِ تظلّم دگر رخشان چو ماه از وادى قم
|
تسلیت
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی نام ونشون ... ( دوشنبه 88/1/17 :: ساعت 9:17 عصر )
»» وفات حضرت معصومه (س)
امروز روز وفات حضرت معصومه (س)است.نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن
حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر
مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت
معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند
به همه دوستداران اهل بیت وفات این بانوی عظیم الشان را تسلیت عرض میکنم
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( دوشنبه 88/1/17 :: ساعت 11:28 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سال جدیدسال نو مبارکروز پزشک گرامیبادرمضان...میلاد نور مبارک.......اس ام اس ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز27رجب عید مبعث پیامبر اکرم (ص)بر تمامی مسلمانان مبارکاشیایی پرکاربرد که کثیفتر از کاسه توالت هستند!7 نکته درباره آلرژی4 قانون در مصرف دارو[عناوین آرشیوشده]