یوم الله 22 بهمن
یادآورى یوم الله 22 بهمن; یعنى، یادآورى رشادتها و فداکارىها و شهادت
طلبىهاى ملتى منسجم و خداجوى و پیرو ولایت و رهبرى که با ایثار خون خود ثابت کرد
که «خون بر شمشیر و حق بر باطل پیروز است.» یادآورى 22 بهمن; یعنى، یادآورى تجلى
حکومت الله در روى زمین، روزى که برندهترین سلاح معنوى; یعنى، ایمان، پیروزى
آفرید.
روزى که کلمه توحید در وحدت کلمه به دست آمد و در نتیجه اعتصام به «حبل الله»
رژیم ستمشاهى دوهزار و پانصد ساله طاغوتیان به زباله دانى تاریخ سپرده شد و ثابت
کرد آواى «الله اکبر» از رگبار «مسلسل» قوىتر و نیرومندتر است.
22بهمن به ما آموخت که در مبارزه با دشمنان اسلام، فقط باید بر خدا تکیه داشت
گرچه دست از سلاح تهى باشد. و وابستگى به شرق و غرب هرچند به سلاحهاى مدرن مجهز
باشند، در برابر نیروى هماهنگ مردمى که با سلاح ایمان مبارزه مىکنند، بىاثر است.
تداوم پیروزىها، حاصل تداوم رمزهاى پیروزى است. زیرا هرگز خداوند متعال نعمتى
را که به قومى عطا فرمود، از آنها باز پس نمىگیرد، مگر آنها خود از نگهدارى آن
دستبر دارند.
«... ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم...»
تقصیر خودش بود. شهید شده که شهید شده. وقتی قراره با ریختن اولینقطره
خونش، همه گناهانش پاک شود، خیلی بخیل و از خود راضی است اگرآن کتک هایی
را که من بهش زدم حلال نکند. تازه، کتکی هم نبود. دو سه تا پسگردنی،
چهار پنج تا لنگه پوتین، هفت هشت ده تا لگد هم توی جشن پتو.ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 88/11/21 :: ساعت 9:6 صبح )
چگونه مواظب دل خود باشیم؟
به نام خدایی که «مقلّب القلوب» است. دلها را زیر و رو و دگرگون میسازد، با
این گونه تحولّات درونی، زندگی بیرونی هم دگرگون میشود، خدایی که در دل عارفان
صاحبدل جای دارد و از رهگذر چنین دلهای پاک، میتوان «سلوک معنوی» داشت و راهی به
سوی خدا یافت و «خدایی» گشت و «الهی» زیست.
«قلب»، رهبر وجود
آیا به کلمات والفاظی که روزانه می نویسیم دقت کرده ایم؟
برخی از این الفاظ رایج به دلیل عدم مشروعیت و مخالفت آنان با اعتقادات ما می
تواند خطراتی به همراه داشته باشد.
از بین این الفاظ (ان شاء الله) در بعضی اوقات انشاء الله نوشته می شود, با کمی
دقت به معانی این دو متوجه می شویم که این دو لفظ با هم تفاوت دارند .
إنشاء مصدر فعل «أنشأ» و به معنای (ایجاد کردن ,به وجود آوردن , خلق کردن
)است.
طبق این آیه ((إِنَّا أَنشأْنَهُنَّ إِنشاءً))(35.واقعه)ما
آنان را به وصفی ناگفتنی ایجاد کردیم .
پس ابراز (انشاءالله) در مواقعی که می خواهیم کاری را انجام دهیم، معنای ایجاد و
خلق از سوی ما را القاء می کند، یعنی ما خداوند را ایجاد کرده
ایم.(العیاذبالله)
«إن» در (ان شاء الله) حرف شرط و به معنای «اگر» و فعل «شاء»
به معنای خواستن و مقدر کردن است.
و ما با نوشتن إن شاء الله به این صورت می گوییم( اگر خداوند مقدر فرمود؛ به
خواست خدا).
که در این آیه معنا مشخص است:
وَ مَا تَشاءُونَ إِلا أَن یَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً
حَکِیماً(30.انسان)
و شما ( اولیای حق ) چیزی جز آنچه خدا بخواهد نمیخواهید ( و کار را به او تفویض
میکنید که ) البته خدا به احوال خلق دانا و به صلاح بندگان آگاهست.
بیان لطیف
قرآن
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا «23» إِلَّا أَن یَشَاء
اللَّهُ وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَن یَهْدِیَنِ رَبِّی
لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا
این آیات یک دستور کلى به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى دهد که هرگز
نگو من فلان کار را فردا انجام مى دهم (و لا تقولن لشى ء انى فاعل ذلک غدا). مگر
اینکه خدا بخواهد (الا ان یشاء الله ) یعنى در رابطه با اخبار آینده و تصمیم بر
انجام کارها، حتما جمله انشاء الله را اضافه کن ، چرا که:
اولا: تو هرگز مستقل در تصمیم گیرى
نیستى و اگر خدا نخواهد هیچ کس توانائى بر هیچ کار را ندارد، بنا بر این براى اینکه
ثابت کنى نیروى تو از نیروى لا یزال او است و قدرتت وابسته به قدرت او جمله انشاء
الله (اگر خدا بخواهد) را حتما به سخنت اضافه کن .
ثانیا: خبر دادن قطعى براى
انسان که قدرتش محدود است و احتمال ظهور موانع مختلف مى رود صحیح و منطقى نیست ، و
چه بسا دروغ از آب در آید، مگر اینکه با جمله انشاء الله همراه باشد.
شان نزولى را که در مورد آیات فوق نقل شده است این بیان را تایید مى کند، زیرا
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بدون ذکر انشاء الله به کسانى که پیرامون
اصحاب کهف و مانند آن سؤ ال کرده بودند قول توضیح و جواب داد، به همین جهت مدتى وحى
الهى به تاخیر افتاد، تا به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در این زمینه
هشدار داده شود و سرمشقى براى همه مردم باشد سپس در تعقیب این جمله ، قرآن مى گوید
هنگامى که یاد خدا را فراموش کردى بعد که متوجه شدى پروردگارت را بخاطر بیاور
(و اذکر ربک اذا نسیت ). اشاره به اینکه اگر بخاطر فراموشى جمله
انشاء الله را به سخنانى که از آینده خبر مى دهى نیفزائى هر موقع بیادت آمد فورا
جبران کن و بگو انشاء الله ، که این کار گذشته را جبران خواهد کرد. و بگو امیدوارم
که پروردگارم مرا به راهى روشنتر از این هدایت کند (و قل عسى ان یهدین ربى لاقرب من
هذا رشدا).
جمله ان شاء الله به هنگام بیان تصمیم هاى مربوط به آینده ، نه تنها یک
نوع ادب در پیشگاه خدا است ، بلکه بیان این حقیقت مهم نیز هست که ما چیزى از خود
نداریم هر چه هست از ناحیه او است ، مستقل بالذات خدا است ، و ما همه متکى باو
هستیم ، تا اراده او نباشد اگر تیغهاى عالم از جا حرکت کنند حتى یک رگ را نخواهند
برید، و اگر اراده او باشد همه چیز به سرعت تحقق مى یابد و حتى شیشه را در بغل سنگ
نگه مى دارد. این در حقیقت همان مفهوم توحید افعالى است که در عین وجود
اختیار و آزادى اراده انسان ، وجود هر چیز و هر کار را به مشیت خدا وابسته مى کند.
این تعبیر با افزایش دادن توجه ما به خدا در کارها، به ما نیرو و قدرت مى بخشد ، و
هم دعوت به پاکى و صحت عمل مى کند. از پاره اى از روایات استفاده مى شود که اگر کسى
سخنى را در ارتباط با آینده بدون انشاء الله بگوید خدا او را به خودش وامیگذارد و
از زیر چتر حمایتش بیرون مى برد.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) میخوانیم : امام دستور داده بود نامه اى
بنویسند، هنگامى که نامه پایان یافت و به خدمتش دادند ملاحظه کرد، انشاء الله در آن
نبود، فرمود: «کیف رجوتم ان یتم هذا و لیس فیه استثناء، انظروا کل موضع لا یکون فیه
استثناء فاستثنوا فیه» شما چگونه امیدوار بودید که این نامه (یا این کار) به پایان
برسد در حالى که انشاء الله در آن نیست ، نگاه کنید در هر جاى آن نیست بگذارید.
*********************************************
برگرفته از : تفسیر نمونه جلد 5
معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ....
دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا
جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک
خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟!
فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش
صحبت کنم!
دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و
آروم گفت:
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...
اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد...
اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه...
اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره
که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... اونوقت قول می
دم مشقامو ...
معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد
نتیجه اخلاقی : یکی از خواسته هاتون
از خدا همیشه این باشه که ایکاش سایه ی فقر و نداری تو زندگی هیچ
بنی بشری نباشه!
توى خاک عراق، درست پشت پاسگاه عراقى ها بودیم. از خستگى و تشنگى دیگر نا
نداشتیم که چشممان خورد به پیکر یک شهید. داشتم پیکر را روى چفیه مى گذاشتم که
فریاد سعید کریمى مرا به خود آورد: «پاشو. پاشو فرار کن! عراقى ها دارند پشتمان را
مى بندند.»
خواستم شهید را بگذارم و سبکبال فرار کنم، اما دلم نیامد. پیکر را بغل
کردم و به سرعت دویدم.
بخند