می آید از ره ،مردی سواره
بر مرکب عشق ،چون ماه پاره
او که یگانه در عالمین
است
برق نگاهش ،همچون حسین است
عمامه
برسر ،همچون پیمبر
در بازوانش نیروی
حیدر
می آید از ره، بوی گل یاس
در چشم و ابرو مانند عباس
مهدی می آید هر روز و
هر شب
با گریه گوید، سالار
زینب
سالار زینب ،سالار
زینب
خدایــــــــــــــــا کی قرار است این جدایی پایان
یابد؟؟؟؟؟؟!!!!!
اللهم عجــــــــــــــــل لولیک
الفرج
با سلام
آیا تا کنون به این ضرب المثل فکر کرده اید؟ آیا واقعا مرغ همسایه غاز است؟ چقدر آن را قبول دارید؟ حتما گمان کرده اید که می خواهم معنا و مفهوم و کاربرد ضرب المثل فوق را بیان کنم ولی هدف چیز دیگری ست. چون همه ی شما معنا و کاربرد روزانه ی این ضرب المثل را در جامعه می دانید . من قصد دارم به بیان یکی از عمیق ترین نوع کاربرد این ضرب المثل در میان هموطنان -البته برخی- بپردازم .
امروزه با پیشرفت فناوری ماهواره ای و اینترنتی ، نشر اخبار اقصی نقاط کره زمین در سرتاسر آن بسرعت روی می دهد. با اینکه در فلان کشور مردم به دلیل عدم رعایت حقوقشان توسط دولت اعتراض کردند و یا در فلان کشور به مردم خدمات درمانی با قیمت بسیار مناسب ارائه می شود و یا فلان کشور به مغز های خود بهای زیادی می دهد و شرایطی را بوجود می آورد که آنان هرگز فیلشان یاد هندوستان نکند و هزاران خبر دیگر که به سرعت درمیان مردم جهان رد و بدل می شود و هر کسی(ملتی) بر حسب تفکر،شعور و سلیقه این اخبار را تفسیر می کنند. این مسئله در کشور ما رنگ و بوی خاصی دارد. دشمنان کشور عزیزمان،با بوجود آوردن شبکه های مختلف تلوزیونی و سانسور خبرهای مختلف قصد بوجود آوردن اختلافات داخلی را دارند. متاسفانه برخی از هموطنان که تعدادشان نیز رو به افزایش است،به این هدف سوء دشمنان توجهی ندارند و بیشتر به این مسائل دامن می زنند.من قبول دارم که دولت در اجرای قوانین و رعایت عدالت اجتماعی ضعف دارند و مشکلاتی در کشور وجود دارد که همت،دلسوزی،دانش،ایمان و تقوای برخی از مسئولین را می طلبد.یا اینکه اگر تعدادی از خادمین واقعی ملت نبودند،رهبر عزیز و فرزانه ی ما در اجرای احکام دینی در جامعه غریب بود.اصلا مگر می شود جامعه ای را یافت که در آن معضل یا معضلاتی وجود نداشته باشد اما این گونه به مسائل نگاه کردن و مانند بچه ها با هم مشکلی فریاد زدن هم درست نیست.باید قبول کرد که ما مردم جامعه نیز در بوجود آمدن این مشکلات بی تقصیر نیستیم.وقتی ما از کوچکترین نقش های خود در جامعه برای منفعت شخصی استفاده می کنیم و دید جامع و مردمی نداریم،وقتی سعی در انتخاب فردی داریم که علی رغم بی دانشی،بی تجربگی و یا عدم تناسب تحصیلات با منصب مورد نظر،بعد ها برای ما مفید واقع شود(یعنی پارتی ما باشد)وقتی با دست خودمان برخی از انسانهای بی لیاقت،بی دین و فاسد را مسئول امور جامعه می کنیم چگونه انتظار رعایت عدالت و خدمت به خلق را داریم؟! چگونه از بی قانونی به ستوه می آییم درحالی که خود نیزسعی در نقض قانون به شکل های مختلف را داریم؟ با وجود داشتن این همه کاستی،اهمال و عدم تفکر در امورات شخصی،کشور های دیگر را مانند پتک بر سر حکومت می کوبیم و معتقدیم که کشور های دیگر(خصوصا آمریکا و برخی از کشور های اروپایی)بهترین شرایط را برای مردمشان بوجود آورده اند.البته من منکر مدیریت و برنامه ریزی صحیح کشورهای مورد نظر نیستم اما آیا به رفتار اکثریت مردم آن کشور ها توجه کرده اید؟آیا زندگی آنان را دیده اید؟در همین قضیه ی بحران اقتصادی که بسیاری از کشور ها ازجمله کشورهای مذکور را به ستوه آورده بود،بسیاری از مردم در آمریکا،کانادا و اروپا بی خانمان شدند و شغل خود را از دست داده اند و خوراک و پوشاک آنان نیز کاهش یافت ولی با این وجود مردم اعتراضی نداشتند و ئدر حل این بحران به دولتشان کمک کردند و راه صبر را در پیش گرفتند.حال اگر بحران تا این حد کشور ما را تحت الشعاع قرار می داد،ما چه رفتاری داشتیم؟!
آری ما به بدترین شکل ممکن ضرب المثل((مرغ همسایه غازه))را در جامعه بکار بردیم،حتی می ترسم به زودی مرغ کشور های اروپایی و غربی برای ما گاوی،گوسفندی،شتری،چیزی شود.من فکر می کنم که این ضرب المثل حسب حال افرادی ست که دائما به دنبال بهانه و انداختن تقصیر به گردن دیگران هستند و هیچ توجهی به داشته های خود و نداشته های دیگران ندارند به نظر من مرغ همسایه هیچ وقت غاز نیست بلکه مرغی ست با رنگی دیگر.این ما هستیم که بصیرت لازم را برای درک این تفاوت ظاهری شباهت باطنی نداریم.
منبع : وبلاگ نگاه نو
لطفاً درجه یک باشید
تا حالا شده خودت باشی؟
نه، نمی شه؛ چون این سرشت، رنگ می بازه ، حالا یا در یک بازی خوب و شاید هم
خدایی نکرده در یک بازی بد.
آره همون سرشت الهی که خدای بزرگ رشته است «فطرة التی فطر الناس
علیها»
اما نه؛
ما آدمها قدر خودمون را نمی دونیم، رنگ می گیریم، دل می بازیم ،غافل از اینکه
دیر، یا زود باید بگذاریم و بگذریم ، بعد آنوقت این دل باخته و این استر تاخته،
خسته و سوخته با اونهمه پستی و بلندی و راه ناهموار چه کنه؟ خدا می دونه؟
و صد البته که «عندالصباح تحمد القوم السری» هنگام صبح مرد را از
نا مرد می شناسند.
پس آدمها بیایید درجه یک باشید، تا خریدارهای خوب داشته باشید، جنس بنجول
خریدارش لجنزاره ، این رو خوب بفهمیم !!
راستی درجه یک بودن به چه معناست ؟
ما آدمها قدر خودمون را نمی دونیم، رنگ می گیریم، دل می بازیم
،غافل از اینکه دیر، یا زود باید بگذاریم و بگذریم
به نظرم درجه یک بودن به معنای "خود" بودنه؟ شما چه جوری فکر می کنید؟
گول این چند روز را نخوریم به قول پیامبر گرامی «الدنیا ساعة فاجعلوها طاعة»
دنیا ساعتی است پس گوش به حرف بدیم.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند
روزی قفسی ساخته اند از بدنم
درجه یک بودن شور و نشاط می آره .
درجه یک بودن لبخند جاوید و ماندگار بر لبها، جاری می کنه .
درجه یک بودن چشم انداز زیبا و بلندی بر "بود" شماست.
بعد آنوقت از اینکه خودتان هستید بر خود می بالید.
اون زمانه که لذت واقعی را از زندگی می برید، چرا که آن موقع می فهمید حیات
جاوید ، یک پیوستگی عمیق جسم و جانه و زندگیی که با جان پیوند خورد هرگز نمی میره.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
اگر درجه یک باشید همیشه شاد و خوشحالید. چرا که اینهمه خوبی نصیب شما شده و حق
دارید برای اینهمه خوبی خوشحال و مسرور باشید.
حیات جاوید ، یک پیوستگی عمیق جسم و جانه و زندگیی که با جان پیوند
خورد هرگز نمی میره
راستی اگر درجه یک باشید، اندازه خود را هم می دونید، بنابراین در هنگام توقع و
انتظار همه از شما خوب میدونیدکه لایق اون هستید یا نه دقیقاً مثل امام خمینی(ره)
که در آن بحران می گفت هیچ احساسی ندارم.
اگر درجه یک باشید در این جور رهگذرها،ناراحت نمی شید، خوشحال هم نمی شید، چرا
که شما به مرکز قله رسیده اید، اندازه خودتون را می دونید ، آقا مولی المتقین
فرمودند : «رحم الله امرء عرف قدره» خدا بیامرزد مردی را که قدر و اندازه خود را می
داند .
اگر درجه یک باشید همه چیز را خوب می بینید و در سختی ها با بینش راستین خود می
توانید "بلا" را تشخیص می دهید و در امتحان ها پیروز بیرون می روید و در زمان فتنه
به قول علی علیه السلام چون بچه شتری هستید که نه شیری برای دوشیدن دارد و نه پشتی
برای سوار شدن.
چه زیبا فرمود امام علی علیه السلام «من یعرف البلاء یصبر علیه و من لایعرفه
ینکره» یعنی هر کس که بلا و مشکل را شناخت بر آن شکیبا خواهد بود و هر کس چنین
نبود یارای بر آن ندارد.
اگر درجه یک شوید حق را می ستائید، گرچه ترش و بدمزه باشد و چون کلام مولای
متقیان که فرمود «لایصبر علی مر الحق الا من ایقن بحلاوة عاقبته» شکیبایی نمی کند
بر ترشی راستی و حق جز کسی که به شیرینی عاقبت آن باور دارد.
اگر درجه یک شدید فقط برای او دستانتان بلند می شود .
اگر درجه یک باشید و خوب فکر کنید !
می بینید که هر چه درجه یک است برای شماست .
و چه زیبا سرود کاروان سالار دشت تفتیده
و من به جز زیبایی
ندیدم
روزی که شیطان تلفنی تماس گرفت و بی مقدمه گفت: "حاضرم رؤیای تو را تبدیل به
واقعیت کنم"، به ناگاه شوکه شدم! باورم نمی شد! تنم خیس عرق شده بود! وحشت و ترس
سرا پای وجودم را فرا گرفته بود! به هر زحمتی که بود خودم را جمع کردم و بالاخره
قراری برای مصاحبه گذاشتم.
جناب شیطان با دو ساعت تاخیر حاضر شد. وقتی هم که رسید عذرخواهی کرد و گفت:
مأموریت خطیری پیش اومد که از دوستان ساخته نبود و می بایست خودم انجام می
دادم.
پیش از انجام مصاحبه گفتم:
با چه تضمینی باور کنم که در جریان مصاحبه بر مبنای صداقت در گفتار سخن خواهی
گفت؟
خندید و گفت: دلیلی ندارد دروغ بگویم. چون من به حربه ای مجهزم که اگر پرده از
تمام اسرار من برداشته شود باز هم می توانم به خواسته های خود دست یابم.
گفتم: چه حربه ای؟
جواب داد: غفلت؛ انسانها را به خواب نوشین غفلت می برم و آن وقت نقشه هایم را
عملی می کنم.
سوگند یاد می کنم که تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده
نخواهم گذاشت، پیوسته بر سر راهتان در کمین می نشینم و راهزن راهتان می شوم. اکنون
ببینید چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.
عبدالله: خودتان را معرفی کنید.
شیطان: فردی هستم از طایفه جن. مسمی به اسم خاص "ابلیس" و مشهور به
اسم عام "شیطان"؛ البته اسامی و اوصاف دیگری هم دارم که چندان معروف نیستند نظیر
وسواس، خنّاس، عزازیل، عفریت، شیصبان، حارث، مارد، غوی، رجیم، ابو مره، ابولبین،
مذموم، مرید و…(1)
عبدالله: پیشه و شغل شما چیست؟
شیطان: مشاغل فراوانی دارم؛ گاهی مسافر کشم؛ سر دو راهی حق و باطل
می ایستم و مسافران را در جاده گمراهی در بست به سفر جهنم می برم. گاهی کشاورزم و
بذر کینه و نفاق را در زمین دلها می افشانم. گاهی نقاشم؛ رنگ بطلان به چهره حقیقت
می زنم و جامه کژی برقامت راستی می پوشانم. گاهی هم خلبانم؛ با بالهای وسوسه و
القاء آنقدر بر فراز قلب آدمی چرخ می زنم تا باند مناسب برای فرود بیابم.(2)
عبدالله: دشمنی دیرینه ات با آدمی زاد از کجا سرچشمه می گیرد؟
شیطان: ماجرا از آن روزی شروع شد که صحنه آرای خلقت، دست به کار
آفرینش آدم شد.(3) ملائک نه از روی اعتراض که از روی کنجکاوی گفتند: این موجود خاکی
که می آفرینی بر روی زمین فسادها خواهد انگیخت و خونهای بسیارخواهد ریخت.اگر قصد تو
طاعت بردن است که ما در فرمانبری مطاعیم. واگر مقصود تو تسبیح و تقدیس است که ما
پیوسته در این کاریم.(4)
با ما بگوحکمت این کار در چیست؟ او در جواب فرمود:
در این کار رازهاییست سر به مهر؛ من آنچه را که در خشت خام می بینم شما در آینه
هم نخواهید دید.(5)
اینچنین بود که خالق به واسطه این مخلوق نوپای دو پا به خود بالید و بر ما فخر
فروخت؛ آنگاه فرمانمان داد که: "در مقابل این مخلوق خاکی به خاک سجده فرو
افتید!"
تمامی فرشتگان بی درنگ برآدم سجده بردند.
این فرمان اما بر من بسیار گران آمد؛ چه آنکه من سوابقی درخشان داشتم، تنها
6000هزار سال(6)(با حساب شما البته صد و نه میلیارد و پانصد میلیون سال دنیا(7))،
خالصانه خدای را در آسمانها دوشادوش فرشتگان پرستیده بودم، آنقدر مستغرق در عبادت
بودم که فرشتگان گمان می کردند که من نیز چون آنها فرشته ام، من نتوانستم بار این
خفت را به دوش کشم. هر چه باشد آفرینش من از آتش بود وخلقت او از خاک، برتری من بر
او چون آفتاب روز، روشن بود، من کجا می توانستم بر انسانی خاکزاد سجده برم.
آری، آن روز گستاخانه در برابر خالق ایستادم و متکبرانه از این فرمان سر باز
زدم.
این شد که از درگاه ربوبی اش رانده شدم. از آن زمان به بعد کینه آدم را سخت به
دل گرفتم و هر روز آتش این کینه در دلم شعله ورتر می شود.
عبدالله: این عبادتهای خالصانه که گفتی چگونه ترا از این تکبرورزی
بازنداشت؟
شیطان: من به زعم خود از روی خلوص خدای را می پرستیدم حال اینکه از
ابتدا شائبه شرک و نفاق در خداپرستی ام راه داشت و این امتحان، شرک و نفاقم را
آفتابی کرد.
عبدالله: با چه شیوه و شگردی انسانها را به دام می افکنی؟
شیطان: با روش منحصر به فرد " گام به گام". (8) من به طور معمول
کارم را در چند مرحله انجام می دهم؛ نخست از طریق وسوسه های تحریک آمیزخود، افکاری
پلید را بر قلب انسان القا می کنم، آنگاه آن اندیشه زشت را نیک جلوه می دهم، سپس در
مرحله عمل با تزیینات گوناگون، اشتیاق فرد را برای ارتکاب گناه برمی انگیزم.
این را هم اضافه می کنم که در مقام روش اساساً با حصر گرایی مخالفم؛ بر این
باورم که همیشه نمی توان با روشی واحد به صید شکار رفت. وسوسه، تزیین و حتی تسویل،
شاید برای اغلب انسانها سودمند افتد، اما حریم دفاعی برخی انسانها گاهی نفوذ ناپذیر
است؛ اینجاست که ناگزیرم به حربه های دیگری چون وحی، نسیان و ایجاد فراموشی متوسل
شوم.(9) البته هنرمندیهای دیگری هم دارم؛ مثلا در هیئت و قالب اجسام، تمثل و تجسم
می یابم و از این رهگذر، ابنای آدم را به سراشیبی سقوط در پرتگاه تباهی و عصیان،
سوق، که چه عرض کنم، هل می دهم.(10)
عبدالله: بزرگترین آرزوی شیطان چیست؟
شیطان: گفتن ندارد اما اغوای تمامی آدمییان در همه ادوار و اعصار
تنها آرزوییست که در سر می پرورانم.
عجبا! من فقط شما را سوی گناه خواندم؛ شما اما به سوی گناه دویدید، اگرطعم گناه
در ذائقه شما شیرین افتاد دیگر چرا مرا مقصر و مسوول این تباهی و گمراهی می
انگارید؟
عبدالله: کدام عمل انسانها بیش از همه تو را خشمگین می کند؟
شیطان: هر چند خوش ندارم از ابرازش اما برخی انسانها برحسب عادت،
با سجده های طولانی، مدام مرا آزار می دهند و بینی مرا به خاک مذلت می مالند.
عبدالله: کدام عملشان تو را بیشتر خوشحال می کند؟
شیطان: برای من بسی مسرت بخش است اینکه آدمی پشت سر هم گناه کند و
توبه را مدام به تاخیر بیاندازد.
عبدالله: عجیبترین عمل انسانها کدام است؟
شیطان: برسر سفره گناه می نشینند و از هر گناهی لقمه ای بر می
گیرند، آنگاه معترضانه برمن خشم می آورند که سفره گناه را تو گستردی.
عجبا! من فقط شما را سوی گناه خواندم؛ شما اما به سوی گناه دویدید، اگر طعم گناه
در ذائقه شما شیرین افتاد دیگر چرا مرا مقصر و مسوول این تباهی و گمراهی می
انگارید؟!(11)
عبدالله: شاید انسانها پر بیراهه نمی روند که تو را مقصر می
دانند؟
شیطان: چنین نیست. رسالت اغواگری را خداوند خود بر دوش من نهاده
است؛ پست تبهکاری و اضلال از ناحیه خداوند به من اعطا شده است. او خود فرموده که هر
که را از فرزندان آدم می توانم بلغزانم؛ با سواره نظام و پیاده نظام بر آنها بتازم؛
در ثروت و فرزند شریکشان گردم والبته من جز فریب و دروغ نویدشان نخواهم
داد.(12)
عبدالله: چه اموری زمینه های نفوذ تو را بیش از پیش فراهم می
کنند؟
شیطان: زمینه های نفوذ من البته بی شمارند اما نقطه ضعفها، حساسیت
ها، حقارت ها، حسادت ها، رقابت ها، محرومیت ها، عقده ها، شهرت طلبی ها، شهوترانی
ها، افزون خواهی ها و... مناسبترین زمینه هایی(بخوانید زمین هایی) هستند که درخت
دشمنی و بستر نفوذ مرا بارور می کنند.
عبدالله: اگر اجازه بفرمایید سوال را قدری خصوصی تر کنیم. شما آیا
ازدواج هم کرده اید؟
شیطان: آری، من در اوان جوانی با دختری به نام"لهبا" فرزند"روحا"
از طائفه جن ازدواج کردم.(13)
عبدالله: این ازدواج ثمره ای هم داشت؟
شیطان: البته که داشت. حاصل این ازدواج فرزندان بی شماری بودند که
در وجود آمدند.(14)
عبدالله: سرنوشت آنها چه شد؟
شیطان: در زمانهای کهن پیش از خلقت انسانها، میان طوایفی از جن و
نسناس(طایفه ای به جای انسانهای فعلی) جنگ و خونریزی بالا گرفت و خداوند فرشتگان را
فرمود که به زمین هبوط کنند، آنها هر دو طائفه از جمله فرزندان مرا به هلاکت
رساندند و من از آنجا که خداپرست بودم از این معرکه جان سالم به در بردم.(15) آنگاه
فرشتگان مرا به آسمان بردند و من در کنار ایشان، خدای را به جد می پرستیدم تا اینکه
سخن از خلقت و خلافت آدم به میان آمد و در پی نافرمانی ام از آن جمع رانده شدم.
عبدالله: آیا در میان طائفه خود هواخواه و طرفدار هم داری؟
شیطان: نه تنها در میان قبیله خود که در میان انسانها نیز.
عبدالله: متوجه منظور شما نشدم یعنی می فرمایید انسانها هم به سوی
تو دست دوستی دراز می کنند؟
شیطان: تعجب کردید؟! آری! عده ای هستند که مرا ارباب و سرپرست خود
می انگارند، کارگزاران وخدمتگزارانی وفادار که اهداف شوم و توطئه های پلید مرا به
خوبی جامه عمل می پوشانند.(16)
برسر سفره گناه می نشینند و از هر گناهی لقمه ای بر می گیرند، آنگاه معترضانه
برمن خشم می آورند که سفره گناه را تو گستردی.
شیطان:امور تکوینی از قلمرو نفوذ و سلطه من بیرون
است؛ تنها در حوزه امور تشریعی مجال جولان دارم، یعنی اعمالی که بشر
از روی اختیار و تکلیف ملزم به انجام آنهاست؛ چه می گویم؛ باید اعتراف کنم که در
حوزه تشریع نیزدست من بسته است چرا که فعالیتم منحصر به اندیشه و روان(و نه جسم)
آدمی است؛ آن هم در حدود دعوت واجابت؛ همین وبس.
عبدالله: حرف آخر؟
شیطان(در حالیکه چهره اش از شدت خشم برافروخته بود): سوگند یاد می
کنم که تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده نخواهم گذاشت، پیوسته
بر سر راهتان در کمین می نشینم و راهزن راهتان می شوم. اکنون ببینید چگونه راه
نجات را بر شما خواهم بست.(17)
1- صالحی حاجی آبادی، نعمت الله، شیطان در کمینگاه
2- در سوره اعراف آیه 201 می خوانیم: "ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان
تذکروا فاذا هم مبصرون" ترجمه: هنگامی که اهل تقوی دچار وسوسه های شیطان می شوند به
یاد خدا می افتند و ناگهان بینا می گردند. طائف یعنی طواف کننده؛ گویا شیطان همچون
طواف کنندهاى پیرامون فکر و روح انسان پیوسته گردش مىکند تا راهى براى نفوذ
بیابد؛ ویاد خدا اکسیری است که ابرهای تیره و تار وسوسه ها ی شیطان را کنار می زند.
3- بقره/30
4- پیشین
5- پیشین
6- نهج البلاغه، خطبه 192، حضرت در این خطبه که به خطبه "قاصعه" مشهور است می
فرمایند: شیطان 6000 سال خدا را عبادت کرد که معلوم نیست از سالهای دنیوی است یا
اخروی.
7- از نظر قرآن، هر روز آخرت به اندازه پنجاه هزار سال دنیاست(معارج/3) بنابراین
چنانچه سالهای عبادت شیطان اخروی باشد از حاصل ضرب این دو، عدد یاد شده به دست می
آید.
8- نور/21
9- انعام/121 ونیز بنگرید : کهف/63
10- در تفسیر آیه 48 از سوره انفال برخی از مفسران قائلند به اینکه شیطان درقادر
است درقالب اجسام نیز تمثل یابد؛ ر.ک: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن3، صص
109-108
11- ابراهیم/22
12- اسراء/24
13- تفسیر برهان جلد 2 ذیل آیات سوره حجر در داستان خلقت آدم .
14- پیشین
15- پیشین
16- نحل/100ونیزناس/5
17- اعراف/16
آیة الکرسی بزرگترین آیه قرآن کریم است. در روایات، برای تلاوت آیة الکرسى،
فضایل و برکات بسیار و نتایج مادی و معنوی فراوانی برشمرده شده است. برخی آیات نام
خاصی دارند که آن نام، از متن آیه گرفته شده است. مانند کرسی که در آیه ذیل قرار
دارد و این آیه، آیةالکرسی نامگذاری شده است. در این مطلب برخی از خواص و نتایج
تلاوت این آیه را از این روایات ذکر مینماییم.
«اللهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ
سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ مَن
ذَاالَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ
وَ مَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء
وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ
الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ.»(بقره/255)
خداست که معبودى جز او نیست زنده و برپا دارنده است. نه خوابى سبک او را
فرو مىگیرد و نه خوابى سنگین. آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست.
کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در
پشت سرشان است مىداند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمىیابند.
کرسىِ او آسمانها و زمین را در برگرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست
والاىِ بزرگ .
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: وقتی مؤمنی، ثواب قرائت آیة الکرسى را به اهل
قبور هدیه کند، خداوند برای هر حرفى از این آیه، فرشتهای قرار میدهد که خداوند را
براى قاری آن، تا روز قیامت تسبیح کند. و به وى پاداش شصت پیامبر را دهد و خدا در
هر قبرى از شرق تا غرب، چهل شمع از نور قرار میدهد و قبرهاى آنها را وسعت دهد.
(1)
نتیجه قرائت آیة الکرسى
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که فرمودند: هر کس آیة
الکرسى را بعد از هر نماز واجب بخواند، چیزى مانع از ورودش به بهشت نخواهد شد، مگر
مرگ. (کنایه از این که وقتی مرگش برسد به بهشت میرود. البته باید به این نکته توجه
کرد که صرف تلاوت این آیه ملاک نیست بلکه در مورد کسی است که مراقب اعمالش است.) و
کسی بر قرائت آن، مواظبت نمىکند، مگر آن کس که صدیق و راستگو باشد.(2)
از امیرالمؤ منین على(علیهالسلام) روایت شده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه
و آله) هر گاه غم و اندوهى برایش ایجاد میشد، بعد از خواندن آیة الکرسى این دعا را
مىخواند و مىفرمود: مسلمانى نیست که این دعا را سه بار بخواند، مگر آن که درخواست
خود را به دست آورد.
یا حَىُّ یا قَیِوم، یا حَیّا لایَموت، یا حَىَّ لا اِلهَ اِلا انت کاشِفَ
الهَمّ، مُجیبَ دَعوة المُضطَرین، اَسالُکَ بِانَّ لکَ الحَمد لا اِله اِلا انت،
المَنّان، بَدیع السموات والارض، ذوالجلال و الاکرام، رَحمان الدنیا والاخرة و
رَحیمها ربِّ ارحَمنى رَحمَةً تُغنینى بِها عَن رَحمةٍِ مِن سِواکَ یا ارحمَ
الراحمین
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کس آیة الکرسی را در هنگام خواب قرائت
کند، خدا او را و خانهاش و خانه همسایگانش را، ایمن خواهد کرد.(3)
از پیغمبر گرامى(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که فرمودند: هر کس
آیة الکرسى را بعد از هر نماز واجب بخواند، نمازش مورد قبول قرار مىگیرد و در امان
خدا خواهد بود. (4)
از امام باقر(علیهالسلام) روایت شده که فرمودند: هر کس بعد از وضو گرفتن یک بار
آیة الکرسى بخواند، خدا ثواب چهل سال عبادت را به او عطا کند و مقامش، چهل درجه
بالا میرود. (5)
از امیرمؤمنان على(علیهالسلام) روایت شده است که فرمودند: هر گاه یکى از شما
حاجتى داشت، صبح پنجشنبه در طلب آن برود، زیرا رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) در
دعا گفت: خدایا، در بیرون رفتن امتم در بامداد پنجشنبه برکت قرار ده و چون از منزل
برون رفت، آیات سوره آل عمران و آیة الکرسى و سوره قدر را بخواند.(6)
از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که فرمودند: هر کس آیة
الکرسى را بعد از هر نماز بخواند، هفت آسمان شکافته گردد و به هم نیاید تا خدا به
سوى خوانندهاش نظر رحمت افکند و پس از آن فرشتهاى را برانگیزد که از آن هنگام تا
فرداى آن روز، کارهاى خوبش را بنویسد و کارهاى بدش را محو نماید.(7)
امام زین العابدین(علیهالسلام) نقل مىنماید که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
فرمودند: کسى که چهار آیه اول سوره بقره، آیة الکرسى، و دو آیه بعد از آن و سه آیه
آخر این سوره را قرائت نماید، خودش و مالش دچار هیچگونه آفتى نخواهد شد، شیطان به
او نزدیک نشده و قرآن را فراموش نخواهد کرد. (8)
حفاظت از گزندها
امام کاظم(علیهالسلام) فرمود: هر کس آیة الکرسى را بعد از هر نماز واجب بخواند،
به او هیچ گزند و ضرری نرسد.(9)
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: هر کس بعد از نماز جمعه، وقتى که سلام مىدهد،
حمد را یک بار، سوره توحید را هفت بار، سوره فلق هفت بار، سوره ناس را هفت بار و
آیة الکرسى، آیه سخره؛ ان ربکم الله الذى خلق السموات (10) و آیه ما قبل آخر سوره
توبه؛ لقد جاءکم رسول من انفسکم را بخواند، کفاره گناهان او از آن جمعه تا جمعه
دیگر خواهد بود.(11)
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: کسى که در هر رکعت از نماز مستحبى خود، سوره
توحید، قدر و آیة الکرسى را بخواند، خداوند عمل او را بهترین اعمال خواهد دانست،
مگر کسى که مانند او و بیش از او این عمل را انجام دهد.(12)
از محمد بن مروان روایت شده است که امام صادق(علیهالسلام) فرمود: آیا به شما
گزارش ندهم آنچه را که شیوه رسول گرامى خدا(صلی الله علیه و آله) بود که هرگاه
ایشان به بستر خواب میرفت، چه مىفرمودند؟ گفتم: چرا. فرمود: آیة الکرسى را
مىخواند و مىگفت: آمنت بالله و کفرت بالطاغوت؛ بار خدایا! مرا در خواب و
بیدارىام حفظ فرما.(13)
امام رضا(علیهالسلام) فرمود: کسى که به هنگام خواب آیة الکرسى بخواند، ان
شاءالله از فلج شدن ترسى نخواهد داشت. و هر کس آن را پس از هر نمازى بخواند، هیچ
گزنده زهردارى به او آسیب نخواهد رساند.(14)
به روایت دیگر، هر کس آیة الکرسى را بعد از هر نماز واجب بخواند، نمازش قبول
گردد و در امان خدا باشد و خدا او را از بلاها و گناهان نگاه دارد.(15)
از معصوم رسیده است که فرمود: هر کس تنها در خانهاى شب را به سر برد، باید آیة
الکرسى را بخواند و باید بگوید: بارخدایا! هراسم را آرام کن و ترسم را بیاساى و در
تنهایى کمکم کن .(16)
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: سفر را با دادن صدقه و یا با خواندن آیة
الکرسى آغاز کن .(17)
از موسى کاظم(علیهالسلام) روایت شده است: اگر فردى عازم سفر است، بر در
خانهاش رو به مسیرى که مىرود، بایستد و سوره حمد و آیة الکرسى را به سمت مقابل،
چپ و راست بخواند.(18)
از امام صادق(علیهالسلام) نقل است که فرمودند: هر کس در سفر، آیة الکرسى را در
هر شب بخواند، خود و همراهانش سالم بمانند و سپس بگوید:
اللهم اجعل مسیرى عبرا و صمتى تفکرا و کلامى ذکرا؛ خداوندا! سیر مرا
وسیله عبرت، و سکوتم را وسیله تفکر، و سخنم را ذکر قرار ده. (19)
از امیرالمؤ منین على(علیهالسلام) روایت شده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه
و آله) هر گاه غم و اندوهى برایش ایجاد میشد، بعد از خواندن آیة الکرسى این دعا را
مىخواند و مىفرمود: مسلمانى نیست که این دعا را سه بار بخواند، مگر آن که درخواست
خود را به دست آورد.
یا حَىُّ یا قَیِوم، یا حَیّا لایَموت، یا حَىَّ لا اِلهَ اِلا انت کاشِفَ
الهَمّ، مُجیبَ دَعوة المُضطَرین، اَسالُکَ بِانَّ لکَ الحَمد لا اِله اِلا انت،
المَنّان، بَدیع السموات والارض، ذوالجلال و الاکرام، رَحمان الدنیا والاخرة و
رَحیمها ربِّ ارحَمنى رَحمَةً تُغنینى بِها عَن رَحمةٍِ مِن سِواکَ یا ارحمَ
الراحمین.(20)
پینوشتها:
1- اجساد جاویدان، ص 124.
2- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 343.
3- همان .
4- مصابیح الدجى، ص 1029.
5- لئالى الاخبار، ج 1، ص 208.
6- قول ثابت، ص 41.
7- لئالى الاخبار، ج 3، ص 357.
8- ثواب الاعمال، ص 223.
9- مصابیح الدجى، ص 1011.
10- سوره اعراف، آیه 54.
11- ثواب الاعمال، ص 83.
12- ثواب الاعمال، ص 73.
13- اصول کافى، ج 6، ص 207.
14- ثواب الاعمال، ص 223.
15- مصابیح الدّجى، ص 1012.
16- اصول کافى، ج 6، ص 311 .
17- فروع کافى، ج 4، ص 283 .
18- مکارم الاخلاق، ص 245 .
19- مکارم الاخلاق، ص 254 .
20- طرائف الحکم، ج 2، ص 21 .
صوفی و گدا
روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او بر روی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طنابهایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند ، نشسته است . گدا وقتی اینها را دید فریاد کشید : این چه وضعی است ؟ درویش محترم ! من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیده ام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما کاملا سرخورده شدم .
درویش خنده ای کرد و گفت : من اماده ام تا تمامی اینها را ترک کنم و با تو همراه شوم .با گفتن این حرف درویش بلند شد و به دنبال گدا به راه افتاد . او حتی درنگ هم نکرد کهتا دمپایی هایش را به پا کند . بعد از ممدت کوتاهی ، گدا اظهار ناراحتی کرد و گفت : من کاسه گداییم را در چادر تو جا گذاشته ام . من بدون کاسه گدایی چه کنم ؟ لطفا کمی صبر کن تا برم و ان را بیاورم صوفی خندید و گفت دوست من ، گل میخ های طلایی چادر من در زمین فرو رفته اند نه در دل من ، اما کاسه گدایی تو هنوز تو را تعقیب می کند . در دنیا بودن ، وابستگی نیست .وابستگی حضور دنیا در ذهن است و وقتی در ذهن ناپدید می شود این را وارستگی می گویند .