دوستان خوب سروش دل اگه یک وقت دیدید که نوشته ای مطلبی در اینجا درج میشه وزیاد خوشایند شما نیست نظرهاتونو حتما بگید
اینم بگم که منو ومستانه به خانم دکتر قول دادیم که اصلا و ابدا فکرش را به وبلاگ نده وهمه حواسش به آزمونش باشه
منو مستانه بسهم خودمون سعی وتلاش میکنیم که سروش دل را به روز نگه داریم
حالا هر کم کاستی هم داشت به بزرگی خودتون ببخشید
موفق باشی خانم دکتر
سلام
روز گذشته صحنه ای دیدیم که هم خیلی متاسف شدم وهم از مرد بودن خودم شرمنده:
دیروز به اتفاق همسرم مستانه جان که یکی از نویسندگان این وبلاگ هم هست ,رفتیم خرید
داشتیم دنبال پارک ماشین میگشتیم که زودتر ماشین را پارک کنیم وبریم داخل فروشگاه تا هم از سرما در امان باشیم
هم مستانه خریدشو انجام بده
بالاخره بعد از چند دور بالا پایین رفتن خیابان و گشتن جایی پیدا شد وزود پارک کردم
داشتم پیاده میشدم که دیدم از ماشین کناری فردی داره پیاده میشه اولش فکر کردم خانم هست چون از پشت سر دیدمش که اندامی نسبتا ظریف داشت وموهایی بلند که دم اسبی بسته شده بود وتا کمرش میرسید
همینجوری که نگام افتاده بود بهش در بهت وحیرت بودم که با چه رویی وبه چه گستاخی این خانم !! اینطور راحت بلوز شلوار پوشیده وموهاش هم کاملا بدون پوشش
هست .که یهویی مستانه یک سیخونک بهم زد وگفت ایمان چشماتو درویش میکنی یا خودم درشون بیارم هاااان ؟؟!!
ازش خجالت کشیدم وداشتم عذر خواهی میکردم که ان شخص خانم نما آمد از روبرویمان رد شود که دیدمش !!!!!وای خدا این بالاخره مرد هست یا زن ؟!!!
ریش داشت به اندازه موهای سرش بلند !!
اما چرا ابروهاش نازک بود !!نگاه دقیق تر که بهش کردم دیدم مثل خانما زیر ابرو برداشته اونم بطور خفنی نازک وقیطونی
بلوز وشلوارش هم کاملا دخترونه و وبه رنگ صورتی وزرد بود
حالم ازش بهم خورد ویک لحظه از اینکه از جنس من مثلا مرد هست خجالت کشیدم
چه بسر مردم ما آمده ؟ چرا امروز امروز مردها دوست دارند خودشونو مثل زنها نشون بدن و خانمها هم مثل مردها رفتار میکنند ؟
همین مستانه را که از جونم عزیزتر هست و خیلی هم برام عزیزه را در نظر بگیرید در خونه هر کار فنی که لازم باشه من بعنوان مرد خوونه انجامش بدم مستانه زودتر از من دستبکار میشه
جالبه که وقتی مثلا داره یک وسیله برقی را بازش میکنه بهم میگه ایمان جان قربون دستت برو یک چای درست کن با هم بخوریم !!
میبینید تورو خدا در خوونه هم جای مرد وزن عوض شده !!
راستی بنظرتون چرا در جامعه وحتی خونه ها مردها وزن ها جای همدیگر را گرفتند ؟!
قدیم اینطور نبودا !!
نوشته زیر را یکی از دوستام برام فرستاده بود .حیفم آمد در وبلاگ ننویسم
بخونید شاید شامل اوضاع واحوال شما هم بشه :
سلام دوستان گرامی وبازدید کننده های عزیز
من مستانه هستم یکی از نویسندگان این وبلاگ .
مدتی هست که دیدم خانم مدیر وبلاگ سری به وبلاگ نمیزنند از آنجایی که چند سالی هست که افتخار آشنایی ودوستی با ایشان را دارم
به ایشان زنگ زدم دیدم گوشیشون خاموش هست
چند باری را در چند نوبت زنگ زدم باز خاموش بودخیلی نگران شدم فکر کردم اتفاقی افتاده که خانم دکتر ما تلفنشان را خاموش کردن
شال وکلاه کردم رفتم منزلشون زنگ زدم
صبر کردم
باز زنگ زدم
قلبم به تلاپ و تلوپ افتاده بود
چند دقیقه طول کشید تا در باز شد
رنگ به رو ندارم صدای قلبم را میشنوم
خدای من نکنه یک وقت ......؟؟
وای نه دختر زبونتو گاز بگیر
رفت بالا.....
زنگ آپارتمان را با دستهایی لرزان وفکری آشفته بصدا در آوردم ....
در باز شد ....
وای خدای من خودشه خانم دکتر
پریدم بغلش کردم وبی اختیار غرق بوسه کردمش
سارا سارا خودتی ؟
سارا با تعجب گفت :پ ن پ این روح ساراست که تو داری باهاش حرف میزنی !!
سارا گفت حالا چرا دم در ؟بیا تو دیگه !!
تازه یادم افتاد که نرفتم داخل ...رفتم تو وگفتم : چرا موبایلت خاموشه ؟
دلم هزار راه رفت
گفت برای امتحان
گفتم چه امتحانی ؟
گفت 11 اسفند امتحات پره انترنی داریم
چون این آزمون خیلی مهمه وباید تمرکز کافی د اشته باشم همراهمو خاموش کردم وفقط دارم منابع امتحانی را مرور میکنم
براش آرزوی موفقیت کردم وخانم دکتر گفت که پس برای شهره خانم و دکتر بیگدلی هم دعا کن چون با هم باید این امتحان را بدیم
دیدم که ماندم بیش از این مانع درس خواندن ایشان هست بلند شدم که برم نذاشت وگفت حالا که تا اینجا امدی ناهار را مهمان خودم هستی
در مدت 1 ساعت ماکارونی را آماده کرد ودر فضایی دوست داشتنی با هم ناهار را خوردیم .الحق که دستپخت خانم دکتر مثل همه کارهاش بی نظیر بود جاتون خالی
موقع خدا حافظی از من خواست که سلام ایشان را به همه دوستانشان برسانم
دوستان عزیز برای همه پزشکان عزیز که خودشان را آماده میکنند تا یک خوان دیگر را هم پشت سر بگذارند دعا کنید
برای خانم دکتر سارا وخانم دکتر شهره خانم وآقای دکتر بیگدلی آرزوی موفقیت میکنیم
زن پاشو محکمتر روی گاز فشار داد ،
باید خودشو سریع میرسوند......
نه!!!
صدای برخورد ماشین با سپر گلگیر روبرویی....
ماشین کاملا نو بود و چند روز بیشتر نبود که اونو تحویل گرفته بودند.
چطوری باید جریان تصادف و به شوهرش توضیح میداد.... خدایا!!!
باید مدارکش رو حاضر میکرد. در حالی که از یه پاکت قهوه ای رنگ بزرگ مدارکش رو بیرون میکشید، تکه کاغذی از توی اون زمین افتاد.
روی اون با خطی کلفت و شتاب زده نوشته شده بود:
عزیزم در صورت تصادف یادت باشه، که من تو رو دوست دارم نه ماشین رو!
زن اروم گرفت و با لبخندی از ماشین پیاده شد.
وقتی پیرهنمون با اتو میسوزه ، قشنگترین ظرف کریستالمون میشکنه، دیوارهای خونه خط خطی میشه
یادتون باشه هیچکدوم ارزش شکستن دلی رو نداره!
اگر به سلامت زیستی اهمیت می دهید و دوست ندارید به این زودیها گوهر ارزشمند سلامتی را از دست بدهید، فقط کافیست به آخرین دستاوردهای متخصصین مرکز ملی هدایت (ارتقاء) سلامت و رفتار شناسی توکیو توجه کنید!
آنها می گویند :
1. هرگز سیگار نکشید و اگر میکشید، نیمه آخر آن را به هیچ وجه نکشید.
2. در حمام هیچگاه مستقیما زیر دوش آب گرم نفس نکشید. کلر یک قاتل تدریجی است. ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر بیگدلی ( سه شنبه 90/11/25 :: ساعت 11:0 صبح )