جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادر بزرگ رفته بودن مزرعه . مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت. جانی وحشت زده شد. لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو دیده .... ولی حرفی نزد.
مادر بزرگ به سالی گفت : توی شستن ظرفها کمکم کن. ولی سالی گفت : مامان بزرگ جانی بهم گفته که می خواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه و زیر لبی به جانی گفت ؛اردکه رو یادت می یاد؟!؛ جانی ظرفا رو شست..... . بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که می خواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت : متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی احتیاج دارم. سالی لبخندی زد وگفت نگران نباشید چونکه جانی به من گفته می خواد کمکتون کنه و زیرلبی به جانی گفت : اردکه رو یادت می یاد؟؟؟ اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی تو درست کردن شام کمک کرد.
چند روز به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سالی رو هم انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادر بزرگ و همه چیز و اعتراف کرد. مادربزرگش لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت: عزیز دلم می دونم چی شده من اون موقع کنار پنجره بودم و همه چیز رو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط میخواستم ببینم که تا کی می خوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره ؟!؟!
گذشته ما هم هرچه که باشه هر کاری که کرده باشیم هر کاری که شیطان مدام اون رو به رخمون می کشه (دروغ ترس عادتهای بد نفرت عصبانیت تلخی و ...) هر چی که هست باید بدونیم که خدا کنار پنجره ایستاده و همه چیز رو دیده. همه زندگیمون همه کارهامون رو دیده. اون میخواد که بدونیم دوستمون داره و ما رو بخشیده ....فقط می خواد ببینه تا کی به شیطان اجازه می دیم به خاطر این کارها ما رو در خدمت بگیره.
بهترین چیز در باره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش کنیم نه تنها می بخشه بلکه فراموش هم می کنه.
دستهایم بی حس و نگاهم نگران
می توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس
این قلم؛ این کاغذ؛ این همه مورد خوب!!!
راستش می دانی طاقت کاغذ من طاق شده ...
پیکر نازک تنها قلمم؛ زیر آوار غم و درد ببین خرد شده!
می توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس...
می توانی تو از این وحشی طوفان بنویس!
من دگر خسته شدم
...
راست گفتند می شود زیبا دید؛ می شود آبی ماند!
اما ... تو بگو؛ گل پرپر شده را زیباییست؟! رنگ مرگی آبیست؟؟
می توانی تو بیا؛ این قلم؛ این کاغذ
بنشین گوشه دنجی و از این شب بنویس
بنویس از کمر بید شکسته؛ و یه پنجره ی ساکت و بسته!
از من! آنکه اینگونه به امید سبب ساز نشسته
هر چه می خواهی از این صحنه به تصویر بکش ..
جراتش را داری که ببینی قلمت می شکند؟
کاغذ می سوزد؟
من دگر خسته شدم. می توانی تو بیا
این قلم؛ این کاغذ؛ این همه مورد خوب
من دگر خسته ام از این تب و تاب
تو بیا و بنویس
چگونه آرامش را به زندگی پر اضطراب امروزی
بازگردانیم ؟
جامعه ی ما آکنده از بار اطلاعاتی سنگین است و ابزاری چون
تلویزیون، رادیو، اینترنت، تبلیغات، پست الکترونیک و تلفن همراه
همگی بر این سنگینی میافزایند. از سوی دیگر شکل زندگی در عصر حاضر
بویژه در جوامع شهری ناگزیر توام با سر و صداها، ترافیک، شلوغیها
و انبوهی از کارهای الزامآور روزمره است که قطعا تمام این
فاکتورها افزایش استرس و سلب آرامش انسانها را موجب می شود.
محققان و روانشناسان در سالهای اخیر تلاش کردهاند به شیوههای
مختلف که متداول ترین آنها انتشار اخبار، مقالات و توصیههای
بهداشتی است به مردم در حفظ آرامش در میان این همهمه و آشفتگی یاری
برسانند. به اعتقاد آنها دسترسی و مطالعه این منابع هرازگاهی میتواند
ما را به یاد نیاز اصلی مان به آرامش بیاندازد و حتی دقایقی از این
زندگی پرمشغله جدا سازد. در این رابطه "استیو موریل" کارشناس و
نویسنده مقاله ای در روزنامه "دیلی مدیتیشن و دیلی لایف" روشهایی
را برای کسب آرامش در زندگی عنوان کرده که به شرح زیر آنها را ذکر
می کنیم :
حداقل
روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و
چیزهایی که دارید فکر کنید. سکوت عصاره آرامش است. البته با اجبار
نمیتوان سکوت کرد. بلکه باید زمانی که فرا رسید آن را بپذیرید.
روزی یک ساعت در اتاقی تنها بمانید و حتی اگر لازم شد در را روی
خود ببندید. هیچگاه
جلوی گریه خود را نگیرید و گهگاهی گریه کنید این کار باعث تخلیه
تنشهایتان شده و به شما آرامش میدهد. وقتی
احساس میکنید که سرتان پر از فکرهای جورواجور منفی است با قدم زدن
آنها را پاک کنید. افراد
آرام به خود میگویند که برای تغییر گذشته کاری نمیتوان کرد،
آنگاه از تفکر به آینده و ادامه زندگی لذت میبرند. آرامش را
از کودکان بیاموزید. آنها در همان لحظهای هستند که زندگی میکنند
و لذت میبرند. اگر نمیتوانید
دیگران را ببخشید بدانید که افکار خشمگین همواره شما را با این
افراد مرتبط خواهد کرد. اما شاد کردن دیگران باعث آرامش میشود. هر چه
اکسیژن بیشتری به شما برسد آرامتر خواهید شد. بنابراین خوب است که
در محل کار یا خانه خود گیاهانی را نگهداری کنید. سعی کنید
از چیزی که هستید راضی باشید در این صورت احساس آرامش بیشتری میکنید. با حرکات
آرام و صحبت کردن شمرده احساس آرامش را به جمع منتقل کنید. با شوخ
طبعی به آرامش خود کمک کنید. مهم نیست
که با شما مودبانه برخورد شود یا نه بلکه برخورد محترمانه شما باعث
ایجاد آرامش و احساس خوبی در شما خواهد شد. سرعت
حرکت شما با احساستان رابطه مستقیمی دارد. آرام راه بروید و حرکات
بدن خود را آرام کنید. طولی نمیکشد که آرام خواهید شد. گاهی میتوانید
برای رسیدن به آرامش دراز بکشید، عضلات خود را شل کنید و به هیچ
چیز فکر نکنید. لحظه های
زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عکس و فیلم بگیرید. سپس بیشتر
وقت آنها را به یاد آورید و درباره شان فکر کنید و لذت ببرید. آهسته
غذا خوردن و جویدن باعث تجدید توان فکری و احساس آرامش خواهد شد. هرچند
وقت یکبار ساعت خود را باز کنید تا خود را از فشار زمان نجات دهید.
همچنین درآوردن کفشها به کاهش فشار عصبی کمک میکند. برای
تاثیر بیشتر و رسیدن به آرامش در خود متمرکز شوید و آرام نفس بکشید. تمرین
کنید که آرامتر از حد معمول صحبت کنید. اینکار به خودی خود ضربان
قلب و تنفس را آرام میکند. احساسات
و مشکلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس کنید. یکی از
مهم ترین مهارتها در آرام بودن، فکر نکردن به مسایل کوچک است.
دومین مهارت، کوچک شمردن تمام مسایل است. شاد کردن
دیگران، موجب آرامش میشود. نمیدانید چه لذتی دارد پول رستوران
امشب را با توافق سایرین به یک کارتن خواب هدیه بدهید. قدردانی
کنید. دیگران را برای لطف کردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف که
وظیفه نیست. اگر میدانستید
که: "سیگار کشیدن + ورزش نکردن = استرس، اضطراب و حذف آرامش"،
هرگز سیگار نمیکشیدید و ورزش کردن را به تعویق نمیانداختید. راحتی
یکی از عناصر مهم آرامش است. دمای مناسب، صندلی، لباس و کفش راحت
این امکان را برای شما فراهم میکند. پوشیدن لباس های گشاد و راحت
باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش میشود. اگر به
عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یکی از با افتخارترین روشهای
رسیدن به آرامش خاطر رسیدهاید. اگر از خدا دور افتادهاید، اکنون
وقت آشتی است. داشتن یک تک یه گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش میشود.
همیشه اونطورکه ما فکر میکنیم نیست
یک روز توی پیاده رو به
طرف میدان تجریش می رفتم...
از دور
دیدم یک کارت پخش کن خیلی با
کلاس ، کاغذهای رنگی قشنگی دستشه ولی به
هر کسی نمیده!
خانم ها
رو که کلا تحویل نمی گرفت و در مورد
آقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد
و معلوم بود فقط به کسانی کاغذ رو می داد
که
مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند
، اهل حروم کردن تبلیغات نبود...
احساس
کردم فکر می کنه هر کسی لیاقت داشتن این
تبلیغات تمام رنگی گرون قیمت رو نداره
،لابد فقط به آدمهای باکلاس و شیک پوش و
با شخصیت
میده! از کنجکاوی قلبم داشت می اومد توی
دهنم...!!!
خدایا ،
نظر این تبلیغاتچی خوش تیپ و با کلاس راجع
به من چی خواهد بود؟! آیا منو تائید می
کنه ؟!!
کفشهامو
با پشت شلوارم پاک کردم تا مختصر گرد و
خاکی که روش نشسته بود پاک بشه و کفشم برق
بزنه!
شکم
مبارک رو دادم تو و در عین حال سعی کردم
خودم رو بی تفاوت نشون بدم!
دل تو
دلم نبود. یعنی منو می پسنده ؟ یعنی به من
هم از این کاغذهای خوشگل میده...؟!
همین طور
که سعی می کردم با بی تفاوتی از کنارش رد
بشم با لبخند نگاهی بهم کرد و یک کاغذ
رنگی به طرفم گرفت و گفت :
" آقای
محترم! بفرمایید ! "
قند تو
دلم آب شد! با لبخندی ظاهری و بدون
دستپاچگی یا حالتی که بهش نشون بده گفتم
: ا ِ ، آهان ، خب چرا من ؟
من که
حواسم جای دیگه بود و به شما توجهی
نداشتم! خیلی خوب ، باشه ، می گیرمش ولی
الآن وقت خوندنش رو ندارم!" کاغذ
روگرفتم
...
چند قدم
اونورتر پیچیدم توی قنادی و اونقدر هول
بودم که داشتم با سر می رفتم توی کیک
تولدی که دست یک آقای میانسال بود!
وایسادم
وبا ولع
تمام به کاغذ نگاه کردم ، نوشته بود :
به پایین
صفحه مراجعه کنید!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دیگر نگران
طاسی سر خود نباشید، پیوند مو با جدیدترین
متد روز اروپا و امریکا !!!
مانند حضرت یوسف (ع) دعا نکن
باورکن دعا کردن راه ورسم دارد.خدا هم مانند پدر ومادری دلسوز خوب و از سر حوصله
می شنود
اما
گاهی اوقات آنچه را می خواهیم برآورده نمی کند، می دانید چرا؟
به آیه 33 سوره یوسف توجه کنید:
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی
إِلَیْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ
الْجَاهِلِینَ
در این آیه به صراحت خداوند می فرماید بندگان من خیلی وقتها دعا های شما باعث
هلاکت ونابودی شماست بنابراین دعایتان را برآورده نمی کنم.
گاهی اوقات خدای حکیم دعایی از ما را مستجاب می کند که گرهی و یا سختی در زندگی
ما ایجاد می کند.
آری، تعجب نکنید چون اولا خودت خواسته ای. ثانیا خدا خواسته درسهای زندگی جدیدی
به تو بیاموزد.
باهم این حکایت را می خوانیم:
ابن فرات روایت می کند که از پسر عمویم ده هزار دینار می خواستم. به امام حسن
عسکری نامه نوشتم و شکایت کردم وخواستم که برای حل مشکلم دعا کند.ب اخود نجوا می
کردم و در درون خود می گفتم و نفرینش می کردم که خدا کند بمیرد و من راحت شوم حتی
اگر پول مرا هم ندهد.
امام عسکری در جواب فرمودند:حضرت یوسف (ع) در باره طولانی شدن زندان به خدا
شکایت کرد.خداوند به او وحی فرمود ای یوسف تو خودت زندان را برای خودت اختیار کردی،
آنجا که گفتی:
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ
وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ
الْجَاهِلِینَ 1
پروردگارا،زندان برایم از آنچه که مرا به آن می خوانند بهتر است. اگر از من
عافیت خواسته بودی عافیت می بخشیدم. پسر عمویت مال تو را بر می گرداند و پس از آن
در روز جمعه می میرد.
ابن فرات می گوید: پسر عمویم مالم را بر گرداند.گفتم: چه شد برگرداندی، تو که آن
را پس نمی دادی؟
گفت: امام عسکری رادر خوهب دیدم. به من فرمود مرگ تو نزدیک شده است، مال پسر
عمویت را بازگردان.
آری رمز و راز دعا کردن را باید از اهل بیت آموخت .پس دعا کن و از خدا بخواه اما
همواره همراه با عافیت.
1-سوره یوسف ،آیه 33
بهشتی هستی یا جهنمی
اثبات عالم برزخ از زبان آیات و روایات
در تفسیر نعمانی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده که حضرت
فرمودند:
«أمّا الردُّ علی من أنکر الثوابَ و العقابَ فی الدنیا بعد الموتِ قبلَ القیامةِ
بقولِ اللهِ عزَّ و جلَّ:
یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ
سَعیدٌ .فَأَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فیها زَفیرٌ وَ شَهیقٌ
خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ
رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُریدُ وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ
خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً
غَیْرَ مَجْذُوذٍ 1
«ومِن ورائهم برزخٌ إلی یومِ یُبعَثون»2
افرادی که در آستانهی مرگ قرار گرفتند عالمی که متوسط بین دنیا و آخرت است در
پیش روی خود دارند و این انتقال جز با تجرّد روح قابل توجیه نیست؛ زیرا هر فردی در
هر حالتی بمیرد خواه چیزی از ذرّات پیکرش بماند یا نماند به جهان برزخ خواهد رفت و
برزخ که از آن به "قبر" تعبیر میشود زندگی متوسّط بین دنیا و آخرت است؛ یعنی مرگ
،مرز عدمی بین دنیا و آخرت نیست؛ که انسان با مردن معدوم و سپس در معاد و قیامت
دوباره زنده گردد، بلکه همواره زنده است و از نشئهای به نشئه دیگر منتقل میشود.
3
این کریمه با ذکر کلمه «برزخ» که به معنای امر حائل میان دو چیز است به ثواب و
عقاب بین دنیا و آخرت اشاره میکند.
«حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ النَّارُ
یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ
أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذاب»4
صبحگاهان و شامگاهان برآتش عرضه میشوند . با ذکر کلمه «غدو و عشی»
به معنای صبح و غروب به عالمی غیر از عالم آخرت اشاره میکند. زیرا در آخرت و قیامت
که سرای خلود و جاودانگی است صبح و غروب وجود ندارد و این دو مربوط به دنیا هستند.
در اینجا آتش فقط به آنها عرضه میشود اما روز قیامت داخل در شدیدترین عذابها
میشوند. نظیر این تعبیر در روایات نیز آمده است که از عذاب قبر به باز شدن دری از
درهای جهنّم و عذاب و داخل شدن شرارههای آتش از میان تعبیر شده است. پس عذاب برزخ
مثالِ عذاب و آتش آن مثال آتش است. در نتیجه در کریمه «امّا الذین شَقُوا ففی
النار» مقصود از «نار» آتش برزخ است همانگونه که این آیه ی کریمه اشاره میکند:
«إِذِ الْأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ
فِی الْحَمیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ»5
چون گردنهاشان به غل و زنجیر کشیده شود و در حمیم افکنده شوند و سپس در آتش
افروخته کردند. پس حمیم یعنی آب داغ و جوشان مقدمه افروخته شدن در آتش است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هرگاه یکی از شما از دنیا برود،
اگر از اهل بهشت باشد از جانب بهشت، و اگر از اهل آتش باشد ازجانب جهنّم، هر صبح و
شام جایگاهش به او عرضه میشود؛ و به او گفته میشود: این موقف معین، جایگاه توست
وقتی در قیامت خداوند تو را مبعوث کرد، به این جا منتقل میشوی.6
امام صادق (علیهالسلام) در تفسیر آیه مزبور فرمودهاند: این رخداد پیش از قیامت
است؛ زیرا در قیامت صبح و شام نیست. پس اگر کافران هر صبح و شام معذّب میشوند
معلوم میشود در برزخ و پیش از قیامت است.7
خداوند متعالی درباره ی اهل بهشت میفرمایند: «لهم رِزقُهم فیها بُکرةً و
عَشیاً»8 آنها در بهشت صبحگاهان و هنگام غروب روزی دارند. واضح
است که صبح و غروب از خصوصیات شب و روز است و شب وروز مربوط به حیات قبل از قیامت
است. قیامت روزی است غیر از روزهای دیگر، روزی است که صبح و غروب ندارد و آیات
بسیاری به این حقیقت قرآنی اشاره میکنند. 9
جهل به این حیاة بعد از مرگ در اواسط عهد رسول خدا امری شایع بود. آنچه که صریح
قرآن و غیرقابل تاویل است حیات و برانگیخته شدن در قیامت میباشد. اما ما بین دنیا
و قیامت یعنی حیات برزخی، گرچه جزء معارف حقّهای است که قرآن کریم بیان کرده است
ولی از ضروریات قرآن نیست و تمامی مسلمین آن را قبول ندارند. به همین دلیل خداوند
در آیه ی زیر به زنده بودن شهدا، اشاره میکند گرچه در جای دیگر حیات بعد از مرگ
کافران را هلاک و بوار مینامد. «وأحَلّوا قومَهم
دارَالبوارِ»10 پس حیات واقعی، حیات سعادتمندانه بوده و مخصوص
مؤمنان است.11
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ
أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ»12 ؛ کسی را که در راه خدا
کشته شد مرده نپندارید، بلکه او زندهی ابدی است، لیکن شما این حقیقت را در
نمییابید. مفسران این حیات را، برزخی دانسته اند؛ گرچه اختصاصی به آن ندارد»
"و لا تحسبنّ الّذین قُتلوا فی سبیل اللّه أمواتاً بل أحیاءٌ عندَ ربّهم
یُرزَقون" یعنی شهدا هم در برزخ زنده اند و هم از نعمتهای پروردگار مرزوق
هستند . 13
از آنجا که حواس اشخاص فقط متوجّه درک خواص مادی و دنیوی است و ماوراء مادّه را
درک نمیکنند، آنرا فنا و نابودی میپندارند و این توهّم بین کفّار و مؤمنین در
دنیا مشترک است.
به همین دلیل آیه ی کریمه ی میفرماید: شهدا زندهاند ولی شما با حواس خود این
حقیقت را درک نمیکنید. در جای دیگر میفرماید حیات آخرت، حیاتی زنده است اگر آنها
میفهمیدند. و نیز میفرماید: اگر یقین داشته باشید جهنّم را مشاهده میکنید.
«کلاّ لو تعلمون علمَ الیقین لترونَّ
الجحیم»14
آیه شریفه بیان میکند: به کسی که در راه خدا کشته شده، مرده
نگویید. و خیال نکنید که آنها فانی شده و باطل گشتهاند آن گونه که کلمه ی مرگ در
ذهن شما این توهّم را ایجاد میکند و خیال میکنید که مرگ در مقابل زندگی و حیات
است و حواس شما نیز این توهّم را تقویت میکند. آنها مرده به معنای باطل و نیست
شده، نیستند بلکه زندهاند و حواس شما این مطلب را درک نمیکند.15
1-سوره ی هود آیه 108
2-سوره ی مومنون: 100
3-معاد در قرآن:ج1/ص172
4- غافر:45- 46
5-سوره ی غافر: 72 -73
6-بحار، ج 6، ص 275؛ مجمع البیان، ج 8، ص 818.
7-مجمع البیان، ج 8، ص 818.
8-سوره ی مریم: آیه ی 62
9-الانسان: ص 74 و 75
10-ابراهیم: 28
11-المیزان: ج 1 ص 342
12-سورهی بقره، آیهی 154.
13-آل عمران: 169
14-تکاثر: 6
15-المیزان: ج 1، ص 342
داروی فراموشی
دوست داری هر چی میخونی یادت بمونه! فکرشو بکن! اگه بشه چی میشه! کنکور رو
شاخشه!
یه ضرب میری تا دکترا! راستی تا دکترا چند واحده!
بگذریم! انقدر دوست دارم بتونم حواسم را جمع کنم! ولی حیف هرچی بهم بگن دو دقیقه
دیگه یادم رفته!
چرا من این جوریام؟
به هرکی میگم میخنده!میگه خوب حواست را جمع کن! یکی نیست بگه آخه چی جوری؟
وقتی میخوام درس بخونم! تمام افکار دنیا میاد سراغم! حواسم همه جا هست جز به
کتاب!
بعدش هم که با هزار مکافات حواسم و جمع و جور میکنم دو دقیقه دیگه یادم میره
چی خوندم!
به فکر افتادم ببینم که قرصی، دوایی، دارویی، وردی، دعایی... چیزی هست که بشه از
دست این حواس پرتی خلاص شد! خوب تو کتابها مطالب زیادی نوشته بودند ولی این دعا
خیلی چشمم رو گرفت! راستش دلم نیومد به شما نگم!آخه خیلی مجربه و بسیاری از بزرگان
من جمله آیت الله بهجت خیلی این رو به طلاب توصیه کردند که بعد از هر نماز این دعا
رو بخوانند:
سُبْحانَ مَنْ لایَعْتَدى عَلی اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ،
منزه است خدایى که بر آنان که تحت فرمانش هستند ستم نکندسُبْحانَ مَنْ لایَاْخُذُ اَهْلَ الْأَرْضِ بِاَلْوانِ الْعَذابِ،
سُبْحانَ الرَّؤُفِ الرَّحیمِ،
منزه است خدایى که مردم زمین را به عذابهاى رنگارنگ نگیرد منزه است خداى رؤف
مهربان
اَللّهُمَّ اجْعَلْ لى فى قَلْبى نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ
عِلْماً، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَىءٍ قَدیرٌ.
بار خدایا در دل من نور (معرفت) و بصیرت و فهم و علمى قرار داده که تو بر هر
چیز توانائى.
این دعا را پیغمبرصلى الله علیه وآله به امیرالمؤمنینعلیه السلام یاد داده براى
حافظه!
جالب نیست!
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: اگر
میخواهی هر چیزی که میشنوی یا میخوانی از یادت نرود بعد از هر نماز این دعا را
بخوان.