سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
سروش دل
 
 
فروتر علم آن است که بر سر زبان است و برترین ، آن که میان دل و جان است . [نهج البلاغه] 




»» اشک مشک

اشک مشک

اشک

تاسوعا

یک روز تا وصال، تا اسارت و تازیانه و غربت باقی است.

یک روز تا تقسیم حسین میان زمین و آسمان، تا بوسه تیر بر مشک، تا
گل‌خنده حلقوم اصغر و تا وداع آخرین حسین.

یک روز تا بازگشت زین واژگون، ذوالجناح شرمسار بی‌سوار و تا حریق جگرسوز
خیمه‌ها.

یک روز تا قهقهه مستانه پیشقراولان قساوت و طلایه‌داران ظلمت و جنایت،
یک روز که همه فرداست، همه زمان و قاموس بزرگ قیام.

تاسوعا، مقدمه عشق، دیباچه شرف، مدخل ایثار و ورودگاه خون و حماسه و اشک
است.

در تاسوعا، از حنجره‌های خشک عطش زده، تنها واژه وداع می‌گذرد و شب،
زمزمه‌های جان‌نواز وارستگان تکرار ناپذیر خاک.

تاسوعا، آخرین فرصت دیدار پدر با پسر، خواهر با برادر، یار با یار و حتی
کودکان با همدیگر است. روز وصیت‌ها و رهمنودهای حسین برای شام فردا و فردای شام
است.

تاسوعا، صور اسرافیل دل‌هاست. بیدار‌باش جان‌های خفته و الگوی حقپویان
جستجو‌گر است.

تاسوعا، نمایش الفت و صدق، همت و عشق، پایمردی و رادی و فداکاری و
پاکبازی است.

تاسوعائیان فردایند و تاسوعاشناسان، عاشقانی که پیمان با حسین (ع)
نمی‌شکنند و در شب حادثه، گریزگاه نمی‌جویند و عاشورای عزت را به عافیت ذلت
نمی‌فروشند.

منبع:

سنگری، محمد رضا، سوگ سرخ



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 7:43 صبح )

»» «السّلامعلیکیاعلىاکبر(ع)»

«السّلامعلیکیاعلىاکبر(ع)»


** تـا کـفــن بـر قــد و
بـالای رسـایــت کردم **
                                       ** ســوخــتـم وز دل پــر درد دعــایــت کردم **

** آخرین توشه ام ازعمرتو این بود
علی
(ع) **
                                       ** کـه غـم انگـیـز نگـاهی
ز قــفــایـت کردم **

** تو ز من آب طلب کردی و من می سوزم **
                                       ** که چرا تـشنـه لب از خویش جدایت کردم **

** پــدرت را نــبــوَد بـعــد تــو امــیــّد
حـیـات
**
                                       ** جان من بـودی و تـقــدیــم خــدایــت کردم **

** تو گشودی لب خود هر چه تو را بوسیدم **
                                       ** نـشـنـیـدم سخـنی هـر چـه صــدایـت کردم **

 

 

 

منبع شعر: کتاب زمزمه های حاج احمد
دلجو، ص???.

 

 

 

 

 

 

«جهادوشهادتحضرتعلىاکبر(علیهالسّلام)»


آن شبیه رسول(صلی الله علیه و آله وسلم)، حضرت علی اکبر(علیه السّلام) قدم
شجاعت در میدان سعادت نهاد و با آن گروه بى باک به جنگ پرداخت و خاطره ها را
اندوهناک گردانید و نونهال بوستان امامت جنگى کرد به غایت سخت و جمعى کثیر از آن
اَشْقیاء نگونبخت را به خاک هلاک انداخت.



ثُمَّ رَجَعَ إِلى اءَبیهِ وَقالَ: یا اءَبَتِ، اءَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنى ،
وَثِقْلُ الْحَدیدِ قَدْ اءَجْهَدَنى ، فَهَلْ إِلى شَرْبَةٍ مِنْ الْماءِ
سَبیلٌ؟

سپس به خدمت پدربزرگوار آمد و گفت : اى پدر! تشنگى مرا کشت و
سنگینى اسلحه آهنین مرا به تَعَب افکند، آیا راهى به سوى حصول شربتى از آب هست؟



 


فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السّلام وَقالَ: ((واغَوْثاهُ، یا بُنَیَّ قاتِلْ
قَلیلاً، فَما اءَسْرَعَ ما تَلْقى جَدَّکَ مُحَمَّدا علیه السّلام ، فَیَسْقیکَ
بِکَاءْسِهِ الاَْوْفى شَرْبَةً لا تَظْمَاءُ بَعْدَها اءَبَدا)).

حضرت سیّدالشهداء(علیه
السّلام)
هم به گریه افتاد و فریاد وا غَوْثاهُ برآورد و فرمود: اى
فرزند عزیزم! اندکى دیگر به کار جنگ باش که به زودى جدّت حضرت محمد(صلّى اللّه علیه و آله وسلم) را ملاقات خواهى نمود و ایشان از جام
سرشار کوثر شربتى به تو خواهد داد که پس از آن هرگز روى تشنگى نبینى و احساس ‍ عطش
ننمایى .

 




فَرَجَعَ علیه السّلام إِلى مَوْقِفِ النِّزالِ، وَقاتَلَ
اءَعْظَمَ الْقِتالِ، فَرَماهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةِ الْعَبْدى بِسَهْمٍ
فَصَرَعَهُ، فَنادى : یا اءَبَتاهُ عَلَیْکَ مِنِّى السَّلامُ، هذا جَدّى
یَقْرَؤُکَ السَّلامُ وَیَقُولُ لَکَ: عَجِّلِ الْقُدُومَ عَلَیْنا، ثُمَّ شَهَقَ
شَهْقَةً فَماتَ.

حضرت علی اکبر(علیه
السّلام)
به سوى میدان برگشت و جنگى عظیم نمود که بالاتر از آن تصوّر
نتوان کرد و داد شجاعت بداد در آن حال ((مُنْقذ بن مُرّه عبدى )) تیرى به جانب آن
فرزند رشید سیّدالشهداء، افکند که از صدمه آن تیر بر روى زمین افتاد و فریاد
برآورد: ((یا اَبَتاهُ! عَلَیْکَ...))؛ یعنى پدر جان ، سلام من بر تو باد! اینک
جدّم رسول خدا(صلّى اللّه علیه و آله وسلم) است که به تو سلام
مى رساند و مى فرماید: زود به نزد ما بیا. حضرت علی اکبر(علیه السّلام) این بگفت و فریاد
زد و جان برجان آفرین تسلیم نمود.



 


فَجاءَ الْحُسَیْنُ علیه السّلام حَتّى وَقَفَ عَلَیْهِ، وَوَضَعَ خَدَّهُ
عَلى خَدِّهِ وَقالَ:
((قَتَلَ اللّهُ قَوْما قَتَلُوکَ، ما اءَجْراءَهُمْ عَلَى
اللّهِ وَعَلَى انْتِهاکِ حُرْمَةِ رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله ، عَلَى
الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفاءُ)).

چون آن جوان این دنیاى فانى را
مشتاقانه وداع نمود، حضرت سیّدالشهداء(علیه السّلام) بر بالین ایشان آمد وگونه
صورت خود را برگونه صورت او گذارد و فرمود: خدا بکُشد آن کسانى را که تو را کشتند،
چه بسیار جراءت و گستاخى نمودند برخداى متعال و بر شکستن حرمت رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلم)، ((عَلَى الدُّنیا بَعْدَکَ الْعَفا))؛
پس از تو، خاک بر سر این دنیا!

 

 

 

قالَ الرّاوى : وَخَرَجَتْ زَیْنَبُ إِبْنَةُ عَلِیٍّ تُنادی : یا حَبیباهُ
یَابْنَ اءَخاهُ، وَجاءَتْ فَاءَکَبَّتْ عَلَیْهِ.
فَجاءَ الْحُسَیْنُ علیه
السّلام فَاءَخَذَها وَرَدَّها إِلَى النِّساءِ.

راوى گوید: در این هنگام حضرت زینب کبری(علیهاالسّلام)از خیمه بیرون دوید در حالتى که ندا مى کرد: یا
حَبیباهُ یَابْنَ اءَخاهُ! پس آن مخدّره آمد و خود را بر روى بدن پاره پاره حضرت علی اکبر(علیه السّلام) افکند، امام حسین(علیه السّلام) تشریف
آورد و خواهر را از روى جنازه علی اکبر(علیه
السّلام)
بلند کرد به نزد زنان برگردانید.

 




ثُمَّ جَعَلَ اءَهْلُ بَیْتِهِ یَخْرُجُ مِنْهُمُ الرَّجُلُ
بَعْدَ الرَّجُلِ، حَتّى قَتَلَ الْقَوْمُ مِنْهُمْ جَماعَةً، فَصَاحَ الْحُسَیْنُ
علیه السّلام فى تِلْکَ الْحالِ: صَبْرا یا بَنى عُمُومَتى ، صَبْرا یا اءَهْلَ
بَیْتى صَبْرا، فَوَاللّهِ لا رَاءَیْتُمْ هَوانا بَعْدَ هذَا الْیَوْمِ
اءَبَدا.

پس از آن یکایک مردان اهل بیت رسول (صلّى اللّه علیه
و آله وسلم)
یکى بعد از دیگرى روانه میدان گردیدند تا آنکه جماعتى از ایشان
به دست آن بدکیشان به درجه رفیع شهادت رسیدند. پس حضرت
سیّدالشهداء(علیه السّلام)
آواز به صیحه و فریاد بلند
نمود و فرمود: اى عموزادگان من ! و اى اهل بیت من ! صبورى و شکیبایى را شعار خود
سازید و متحمّل بار محنت ، باشید؛ به خدا سوگند که پس از این روز هرگز روى خوارى به
خود نخواهید دید.

 


 

 

 


(1) سوگنامه کربلاء، ترجمه لهوف سیدبن طاووس؛ مسلک دوم:گزارش
از حوادث عاشورا و شهادت امام حسین(علیه السّلام) و یاران با
وفایش.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 6:26 صبح )

»» « روز تاسوعاء »

« روز تاسوعاء »

آنچه از
اخبار و روایات مستفاد میشود این است که، در مثل امروزی عرصه به اهل بیت
رسالت
(علیهم السلام) خیلی تنگ و امر بسیار
سخت شده و دشمن اجتماع کرده و از هر طرف حضرت امام
حسین
(علیه السلام) و
اصحاب او را محاصره نموده اند.چنانچه در خبر عبدالملک که در وقایع عاشوراء مذکور
خواهد شد،انشاءالله تعالی.منقول است که حضرت امام
صادق
(علیه السلام)
فرمود
« تاسوعاء یوم
حوصرفیه الحسین(علیه السلام) و اصحابه بکربلاء و اجتمع علیهم
خیل اهل الشام و انا خوا علیه »
تاسوعاء روزی است که حضرت امام حسین(علیه
السلام)
و اصحاب او را در
کربلاء محاصره کردند یعنی دیگر واردی و صادری و نقل
آذوقه از جانبی مقدور نشده و از هر طرف راه چاره و طرق نجات مسدود شده و لشکر اهل
شام بر 
حضرت امام حسین(علیه السلام) اجتماع کرده رحل اقامت انداخته اند.چون
این حکم میشوم از طرف شام و یزید ملعون بود.لذا منصوب بدانجا شده و گرنه لشکری از
شام برنیامده و این کلام منافی آن روایت نخواهد بود که لشکر
کربلاء
کلهم از اهل کوفه بودند.

« و فرح ابن
مرجانه و عمربن سعد ... »
و پسر مرجانه و عمربن سعد به سبب
توافر خیل و تواتر لشکر فرحناک شدند و حضرت امام
حسین
(علیه السلام) و
اصحاب آنحضرت را ضعیف شمردند و یقین کردند که دیگر بر حضرت
امام حسین
(علیه السلام)
ناصر و معینی از عراق نخواهد آمد.پدرم به قربان این ضعیف و غریب. 

 
 
 « شدت
عطش اهل بیت(علیهم السلام) در روز تاسوعاء»

از مصایب مخصوصه امروز یکی مسئله محاصره بود که مذکور شد و دیگر شدت عطش اهل بیت رسالت(علیهم
السلام)
زیرا که در روز هشتم باز بواسطه حفر چاه و نبع ماء قدری آب
تدارک کردند اما روز تاسوعاء ظروف آب تمام شد و علامت
تشنگی و آثار عطش در وجنات اهل حرم هویدا گردید چنانکه
مرحوم فاضل دربندی در اسرارالشهادة گوید که شیخ اجل ابن نما
(علیه الرحمة) از حضرت سکینه بنت
الحسین
(علیه السلام)
روایت کرد که گفته « عزما ئنا فی التاسع من
المحرم .. »
 در روز نهم محرم آب در خیام حرم نایاب شد و عطش بر ما غالب گردید ، ظرفها خالی و مشکها خشکیده شد وقت
غروب عطش بر من و دختران حرم مستولی
شد.

« فقمت الی عمتی زینب(سلام
الله علیها)
... »
پس برخاسته و به خیمه عمه ام حضرت
زینب
(سلام الله علیها)
رفتم که از عطش خود خبر بدهم ، شاید او از برای ما آبی
ذخیره بنماید.

« فوجدتها فی خیمتها و فی حجرها اخی الرضیع
... »
دیدم در خیمه
نشسته و برادر شیرخواره ام را در آغوش گرفته ، گاهی برمیخیزد و گاهی مینشیند و علی اصغر
(علیه
السلام)
مثل ماهی در میان آب دست و پا میزند و صرخه میکند و عمه ام
گوید « صبرا صبرا یابن اخی ... » صبر
کن صبر کن ای پسر برادرم و چطور صبر خواهی کرد و حال آنکه تو را در همچون حالت
مشؤمه هستی گران است بر عمه تو که بشنود صرخه تو را و نتواند نفعی به تو
برساند.

حضرت سکینه بنت
الحسین
(علیه
السلام)
گوید از ناله برادرم گریستم عمه
ام فرمود سکینه است عرضکردم آری.فرمود چرا گریستی گفتم به حال برادر شیرخوارم دیگر
از عطش خود خبر ندادم که مبادا سبب مزید غم او باشد بعد
گفتم عمه جان کاش بفرستی به خیام اصحاب شاید نزد ایشان آبی پیدا شود.پس برخاست و
برادر شیرخواره ام در آغوش وی آمد به خیام عموهایم، آبی پیدا نشد و برگشت و جمعی از
اطفال عقب او افتادند که شاید آبی پیدا بشود و چون مأیوس شد بسوی خیمه خود برگشت
قریب بیست نفر دختر و پسر با او بودند «
فاخذت بالعویل فنحن نتصارخه بالقرب منها »
 و شروع کرد به ناله ما هم با وی
صرخه میزدیم. (?)

 

(?) کتاب وقایع الایّام در احوال محرّم الحرام، ص ???-???
.
(?)  کتاب وقایع الایّام در احوال محرّم الحرام، ص
???-???.




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 6:24 صبح )

»» «ذکر وداع حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) با امام حسین(علیه ال

«ذکر وداع حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) با امام حسین(علیه السلام)»

در بحار گوید « فی بعض تألیفات اصحابنا ان العباس(علیه
السلام)
  لما رای وحدة اتی اخاه و قال یا اخی هل من رخصة و بکی الحسین(علیه السلام) بکاء شدیدا ثم قال »
در بعضی از تالیفات علمای امامیه مذکور است که
چون حضرت ابوالفضل
العباس
(علیه السلام) بی
کسی برادر خود را دید به مظهر انور آن سرور آمده فرمود رخصت فرمای تا جان خویش را
در راه تو نثار نمایم. 
حضرت امام
حسین
(علیه السلام)
بگریست و فرمود « یا اخی انت صاحب لوائی و
اذا مضیت تفرق عسکری »
ای برادر تو صاحب پرچم و لوای منی، چون تو نمانی کسی
با من نماند. حضرت ابوالفضل
العباس
(علیه
السلام)
 فرمود « قد ضاق صدری و سئمت من الحیوة و اریدان اطلب ثاری من هولاء
المنافقین »
سینه من تنگ
شده و طاقت شکیب از من رفته است، از زندگانی سیر گشته ام و عزیمت درست کرده ام که
از این جماعت خونخواهی کنم. حضرت امام
حسین
(علیه
السلام)
 فرمود « فاطلب
لهولاء الاطفال قلیلا من الماء »
 اگر مهیای حرب و جنگ شده ای پس قلیل آبی از
برای این کودکان عطشان طلب نما.
حضرت
ابوالفضل العباس
(علیه
السلام)
 
 اسب براند و در
برابر صفوف اعداء عنان بکشید و لوای نصیحت و موعظت را برافراشت و هیچ دقیقه از
دقایق پند و اندرز بجای نگذاشت و کلمات آن حضرت که هموارتر از آب روان و کاری تر از
تیغ بران بود در قلوب قاسیه آن فرقه طاغی مؤثر نیفتاد لاجرم 
حضرت ابوالفضل العباس(علیه
السلام)
 بازشتافت و آنچه دید به عرض رسانید.کودکان در این
حال بنالیدند و بانگ العطش العطش سر
دادند.پس 
حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام)مشکی برداشت و بر اسب نشست و تصمیم عزم
داد که بهر کودکان آبی بدست
آورد. 

 

       ** رخـصـت گـرفـت ز آن شــه بـی
یـار مستمند **
                           
**
شـد بـر ســمـنـد و تـاخـت بـه مـیدان کارزار **

       ** نـــاگـــه شــنــیــد از حـــرم آواز الــعــطــش
**
                            **
آن الــعــطــش کشـیـد عـنـانـش ز گیر و دار **

       ** برگشت سوی خیمه و مشکی گرفت و رفت **
                            **
سـوی فـــرات بـا جــگــر تــشــنــه و فـکـار ** 

 

« احتجاج حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) با آن قوم لجاج »

در ریاض المصائب و مهیج الاحزان و غیرهما روایت کرده اند. « فلما اجاز الحسین(علیه
السلام)
اخاه العباس(علیه السلام) ... »
 چون
حضرت امام حسین(علیه
السلام) 
به حضرت
ابوالفضل
(علیه السلام) اجاز? میدان داد مانند جبل عظیم و دلش مثل کوه محکم
به سوی دشمن شتافت چه آن حضرت شجاع مردافکن و شیر بیشه هیجا بود و در معرکه قتال بر
طعن و ضرب پای سبقت و دست جرأت داشت و چون میان میدان رسید فریاد زد
« یا عمر بن سعد هذا الحسین بن بنت رسول
الله یقول  ... »
ای پسر
سعد، اینک حسین
(علیه السلام) پسر دختر پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید شما اصحاب و برادران و
بنی اعمام مرا کشتید و مرا تنها گذاشتید و عیال و اولادم از شدت تشنگی سوخته اند،
آخر یک شربت آبی به ایشان بدهبد که ایشان نزدیک به هلاکت رسیده اند و با وجود اینها
می گوید
« دعونی اخخرج الی
طرف الروم و اخلی لکم الحجاز و العراق و ... »
مرا بگذارید بسوی روم یا هند بروم و حجاز و عراق را
به شما واگذارم و شرط کنم با شما که روز قیامت من با شما به مقام مخامصه نیایم تا
خداوند هر چه خواهد بنماید و چون حضرت ابوالفضل
العباس
(علیه
السلام)
 این کلام را از جانب برادر بزرگوار خود به آن لئیمان
برسانید، بعضی ساکت شده جوابی ندادند و بعضی از این کلمات به گریه در آمدند.شمر
ملعون و شبث بن ربعی از لشکر بیرون شده نزد حضرت ابوالفضل
العباس
(علیه السلام)
آمدند و گفتند « یابن ابی تراب  ... 
»
 ای پسر ابوتراب اگر تمام عالم را آب بگیرد و به دست ما باشدقطره ای از آن
به شما نخواهد رسید مگر با یزید بیعت کنید.
حضرت ابوالفضل العباس(علیه
السلام)
به نزد برادر برگشت و بی رحمی آن قوم بی حیا را به
عرض آن سید دو سرا رسانید.آنحضرت سر به زیر انداخته آنقدر گریست که گریبان جامه اش
تر شد در این حال صدای اطفال به ناله العطش العطش بلند
گردید.
حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) از شنیدن این ناله بی تاب شده ، چشم به
سوی آسمان کرد و گفت « الهی و سیدی ارید ان
اعتد بعدتی و املاء لهؤلاء الاطفال قربة من الماء »
ای خدا من می خواهم کوشش
خود را کرده باشم شربت آبی به این بی کسان تشنه لبان برسانم، پس مشکی برداشته روانه
میدان شد.    

 

«شجاعت ابوالفضل(علیه السلام) ورودآنجناب
بشریعه فرات ونخوردن آب
»

در ناسخ گوید چون اطفال تشنه کام بانگ العطش العطش سر دادند، حضرت ابوالفضل
العباس
(علیه السلام) 
مشکی برداشت و بر اسب نشست و تصمیم عزم  داد که از بهر کودکان آبی به دست آورد و
این ارجوزه تذکره کرد.

   
 ** لا ارهــب الـمـوت اذا الـموت رقا ... حـتی
اواری فـی الـمـصالیت لقــی **
    **
نفسی
لنفس المصطفی الطهر وقا ... انی انا الـعـبـاس اغـدو
بـالــســقـا **
                     **
ولا
اخـاف الـشــر یــوم الـمـلـتـقـی **

این
بگفت و اسب را به مهمیز انگیز داد و آهنگ ستیز کرد و با خشم عقاب و سرعت شهاب
مـانند صاعقه آتش بار جانب آب فــرات گرفت، چهار هزار
مرد کــماندار که به فرمان پسر ســعد  نگهبان فرات
بودند و طریق شریعه را ودیعه سد اسکندر مینمودند، به یکبار جنبش کردند و فوج از پس
فوج فرا رسیدند 
حضرت ابوالفضل
العباس
(علیه السلام)
از جای نرفت، تیغ
بکشید و مانند برق خاطف صرصر عاصف خویش بر یمین و شمال زد میمنه در برد و میسره را
به میمنه در سپرد هوا را از غبار قیرگون ساخت و در این حمله هشتاد تن را پایمال
آجال نمود و این رجز خواند:

      ** اقـاتـل الـقـوم بـقـلـب مـهـتـد ... اذب عـن سبـط الـنـبی
احمد **
         **
اضـربـکـم بالـصـارم
المهند ... حتی تحیدوا عن قتال سیدی **
           
**
انی انـا الــعـبــاس ذوالتودد ... نجل عـلی
المـرتضی المؤید **

لشکریان چون
این بدیدند پشت با جنگ دادند و روی بهزیمت نهادند.
حضرت ابوالفضل العباس(علیه
السلام)
چون شیر خشم آلود شریعه را بپیمود و اسب را در فرات
انداخت. از زحمت گیر و دار و شدت عطش با تنی تافته و جگری سوخته بود، خواست تا از
زحمت ماندگی و تشنگی را به شربتی آب برطرف کند.دست بر آورد و کفی آب برگرفت تا
بیاشامد، تشنگی حضرت امام حسین
(علیه السلام)  در خاطرش صورت بست، آب را از
کف بریخت و مشک را پر آب نمود و از شریعه بیرون شتافت تا خود را به لشکرگاه برادر
برساند و کودکان را از تشنگی نجات دهد.  

 

« شهادت
حضرت ابوالفضل العباس
(علیه السلام) »

در قمقام گوید مقتولین حضرت ابوالفضل
العباس
(علیه السلام) را
هشتاد نفر نقل کرده اند.به صحت پیوسته که حضرت ابوالفضل
العباس
(علیه السلام) آن
روز قصد مبارزت نداشت و فقط همت والا به دفاع مقصور می داشت، که آبی به حریم جلالت
برساند و تشنگان را از عطش نجات دهد و ناسخ گوید چون حضرت
ابوالفضل العباس
(علیه
السلام)
از شریعه بیرون شتافت کمانداران راه او را بستند و لشکر ابن
سعد نیز حرکت کردند و حضرت عباس
(علیه السلام) را دایره وار در میان آوردند و
آنحضرت چون شیر حمله میکرد و می کشت.ناگاه نوفل الازرق از کمین بیرون تاخت به
روایتی زید بن ورقاء کمین نهاد.از پشت نخلی بیرون آمد و حکیم بن طفیل طائی او را
معین گشت و تشجیع کرد.پس زید تیری زد و دست راست آنحضرت از تن جدا شد.حضرت ابوالفضل العباس
(علیه السلام)  که قلب پلنگ و جگر نهنگ داشت جلدی کرد و مشک
را به دوش چپ افکند و تیغ را به دست چپ گرفت و دشمنان را دفع میکرد و با دست چپ
میزد و میکشت و میانداخت و این شعر تذکره می کرد:

    ** واللّه ان قـطـعتــم یـمیـنی ... انی احامی
ابدا عـن دینی **
         **
وعن امام صـادق
الـیقین ... نـجل النبی الطاهر الامین **

این را می گفت و رزم میکرد تا از کثرت زخم و سیلان خون
سستی گرفت.دگر باره حکیم بن طفیل و اگر نه نوفل الازرق از ورای نخله بیرون تاخت و
دست چپش را از پائین ساعد بیانداخت. حضرت ابوالفضل
العباس
(علیه
السلام)
 مشک را به دندان گرفت و این شعر بگفت: 

        ** یا نفس لاتخشی من الکفار ... و ابـشـری
بـرحـمـة الـجبار **
        **
مـع الـنـبـی
السید المخـتـار ... قـد قـطـعـوا بـبغیهم یـساری **
                       **
فـاصـلـهم یـا رب حــرّ الــنــار **
 

با رکاب مهمیز میزد تا خود را به لشکرگاه برادر کشاند،
ناگاه تیری بر مشک آنحضرت آمد و آب ریخت و پیکان دیگر بر سینه مبارکش رسید و
حکیم بن طفیل عمودی بر فرق شریفش فرود آورد و این وقت حضرت
ابوالفضل العباس
(علیه
السلام)
از اسب در افتاد و فریاد برداشت « یا اخی ادرک اخاک » که برادر مرا
دریاب.
حضرت امام حسین(علیه السلام) چون شهاب ثاقب بر سر او حاضر شد
و حضرت ابوالفضل العباس
(علیه السلام) را در کنار فرات تشنه و مجروح و مطروح دید.آن
دستهای مقطوع و آن تن پاره را نظاره کرد و سخت بگریست و فرمود « الان انکسر ظهری و قلت حیلتی » اکنون پشت من شکست و
رشته تدبیر و چاره گسسته گشت. (?)

 





نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 6:24 صبح )

»» « روز نهم محرم »

« روز نهم محرم »


      ** چــونــکه نـوبت
بـر بـنـی هــاشــم رســید
**
                              **
ســاخــت ســاز جــنـگ عــبــاس(ع) رشـید **

      ** مــحــرم ســرّ و عــلــمـدار حـــســیـــن(ع) **
                              **
در
وفـــــاداری عـــــلــم در نــشـــأتــیـــن **

      ** در صـبــاحــت ثــالــث
خـورشــیــد و مــاه **
                              **
روز خــصــم از بـیم آن چـون
شـب سـیاه **

      ** در شــجــاعــت یــادگـــار مـــرتـــضـــی(ع) **
                               **
داده بـــر حــکـــم
قــضـــا دســـت رضــــا **

      ** خـواسـت در جـنگ عـدو
رخـصت ز شاه **
                               **
گـفــت شــاهــش کــای عــلـمــدار ســپاه **

      ** چــون عـــلم گــردد نــگــون در کــارزار **
                               **
کــار لــشــکــر یــابــد
از وی انــفـــطــار **

      ** گــفــت تــنــگ اســت
ای شه خـوبان دلم **
                              
**
زنــدگــی بـاشــد از ایــن پـس مـشـکــلـم **

      ** زیــن قــفــس
بــرهــان مـــن دلــگـیر را
**
                               **
تــا بــه کــی زنــجـــیــر
بــایــد شــیــر را **

      ** گــفــت شه چـون نیست
زین کارت گریز **
                               **
ایـــن ز پـــا افـــتـاد کـانـرا دســت گـیـــر **

      ** جــنـگ و کـیـن بـگـذار
و آبــی کـن طلب
**
                               **
بـــهـر ایـن افـســـردگـان
خــشــک لـــب **

      ** گــفـت ســمـعـاً ای
امـیـر انـــس و جــان **
                               **
گــر چــه بــاشــد
قــطـــر? آبـــی به جـان **

      ** شــــد بـه ســـوی آب
تـازان بــا شــتــاب **
                               **
زد ســــمــــنـــد بــــاد
پــــیــمــا را در آب **

      ** بـی مـحابـا جــرعـه ای
در کـف گــرفــت **
                              
**
چون به خویش آمد دمی گفت ای شگفت
**

      ** تـشـنه لـب در خـیمـه سبـط مـصـطفی(ص) **
                               **
آب
نــوشـــم مـــن زهـــی شــــرط وفــــا **

      ** زاد? شـــیــــر
خـــــدا بـــا مـــشــــک آب **
                               **
خـــشـک لـــب از آب زد بـیـرون رکــاب **

      

«شهادت ابوالفضل العباس(علیه
السلام)
واجمالی ازفضل ومقام آن برزگوار»

سید فاضلی از علماء عرب نقلکرد که چون حاجی محمد رضا
الازری
(رحمة الله) در قصیده اش این مصرع را
گفت « یوم
ابوالفضل استجاربه الهدی »
یعنی عاشوراء روزی
بود که هدایت ، یعنی وجود مقدس
حضرت امام
حسین
(علیه السلام)
به حضرت ابوالفضل (علیه السلام) استجارهنمود و پناه برد. در نظر
مستبعد شمرد که شاید حضور
حضرت امام
حسین
(علیه السلام)
نیفتد، بیت را تمام
نکرد و به همین حال بماند.پس
حضرت امام
حسین
(علیه السلام)
را در خواب دید که
تشریف آورد و فرمود صحیح است آنچه گفته من مستجیر شدم به برادرم 
ابوالفضل (علیه
السلام)
؛ و مصرع ثانی را حضرت فرمود « والشمس من کدر العجاج
لثامها »
یعنی آن وقت من مستجیر و پناهنده شدم که آفتاب از تیره غبار معرکه کربلاء نقابی پیدا کرده بود .

« نظر
سیدالعابدین علی بن الحسین(علیه السلام) الی عبیدالله بن عباس
بن علی بن ابیطالب(علیهم السلام) فاستعبر ثم قال
»
روزی حضرت سید
سجاد
(علیه السلام) بر عبیدالله بن عباس
نگریست،بگریست و فرمود 
«
ما من یوم اشد علی رسول الله من یوم احد » 
روزی بر رسول خدا(صلی الله
علیه وآله وسلم)
 سخت تر از روز احد نبود که عم او حمزة بن عبدالمطلب
اسدالله و اسد رسوله را بکشتند و سپس موته بر آن حضرت شدید بود که عموزاد? او جعفر
بن ابیطالب شهادت یافت.
« ولا یوم کیوم الحسین(علیه السلام) ازدلف علیه
ثلثون الف رجل » 
و هیچ
روز مانند روز عاشوراء نبوده که سی هزار مرد که همه را
دعوی مسلمانی بود به قتل او مصمم بوده و حمله می آوردند. « کل یتقرب الی الله عزوجل بدمه» و همه بدان عمل به
خدای تقرب می جستند و حضرت امام حسین
(علیه السلام) پیوسته موعظت و نصیحت فرموده و
خدا را به یادشان می آورد و هیچ متعظ نگشته، بنا حق خون
مطهرش را ریختند.

« ثم
قال(علیه السلام) رحم الله العباس ... »
بعد
فرمودخداوندرحمت کند 
ابوالفضل
العباس
(علیه السلام)
را که به جان و
تن خود مواسات کرد و طاعت یزدانی به زندگانی این جهانی گزیده خویشتن فدیه برادر
نمود تا هر دو دست مبارکش ببریدند،خداوند او را در عوض دو بال کرامت فرموده تا با
ملائکه در جنات عدن می پرد، چنان که جعفر طیار را عنایت فرموده.
« و ان للعباس(علیه
السلام)
عندالله ... »
و البته ابوالفضل العباس(علیه السلام) را در قیامت نزد خداوند تبارک و
تعالی منزلتی بلند باشد که جمیع شهداء بدان غبطه
خورند. 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 6:23 صبح )

»» «السّلامعلیکیاعلىاکبر(ع)»

«السّلامعلیکیاعلىاکبر(ع)»


** تـا کـفــن بـر قــد و
بـالای رسـایــت کردم **
                                       ** ســوخــتـم وز دل پــر درد دعــایــت کردم **

** آخرین توشه ام ازعمرتو این بود
علی
(ع) **
                                       ** کـه غـم انگـیـز نگـاهی
ز قــفــایـت کردم **

** تو ز من آب طلب کردی و من می سوزم **
                                       ** که چرا تـشنـه لب از خویش جدایت کردم **

** پــدرت را نــبــوَد بـعــد تــو امــیــّد
حـیـات
**
                                       ** جان من بـودی و تـقــدیــم خــدایــت کردم **

** تو گشودی لب خود هر چه تو را بوسیدم **
                                       ** نـشـنـیـدم سخـنی هـر چـه صــدایـت کردم **

 

 

 

منبع شعر: کتاب زمزمه های حاج احمد
دلجو، ص???.

 

 

 

 

 

 

«جهادوشهادتحضرتعلىاکبر(علیهالسّلام)»


آن شبیه رسول(صلی الله علیه و آله وسلم)، حضرت علی اکبر(علیه السّلام) قدم
شجاعت در میدان سعادت نهاد و با آن گروه بى باک به جنگ پرداخت و خاطره ها را
اندوهناک گردانید و نونهال بوستان امامت جنگى کرد به غایت سخت و جمعى کثیر از آن
اَشْقیاء نگونبخت را به خاک هلاک انداخت.



ثُمَّ رَجَعَ إِلى اءَبیهِ وَقالَ: یا اءَبَتِ، اءَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنى ،
وَثِقْلُ الْحَدیدِ قَدْ اءَجْهَدَنى ، فَهَلْ إِلى شَرْبَةٍ مِنْ الْماءِ
سَبیلٌ؟

سپس به خدمت پدربزرگوار آمد و گفت : اى پدر! تشنگى مرا کشت و
سنگینى اسلحه آهنین مرا به تَعَب افکند، آیا راهى به سوى حصول شربتى از آب هست؟



 


فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السّلام وَقالَ: ((واغَوْثاهُ، یا بُنَیَّ قاتِلْ
قَلیلاً، فَما اءَسْرَعَ ما تَلْقى جَدَّکَ مُحَمَّدا علیه السّلام ، فَیَسْقیکَ
بِکَاءْسِهِ الاَْوْفى شَرْبَةً لا تَظْمَاءُ بَعْدَها اءَبَدا)).

حضرت سیّدالشهداء(علیه
السّلام)
هم به گریه افتاد و فریاد وا غَوْثاهُ برآورد و فرمود: اى
فرزند عزیزم! اندکى دیگر به کار جنگ باش که به زودى جدّت حضرت محمد(صلّى اللّه علیه و آله وسلم) را ملاقات خواهى نمود و ایشان از جام
سرشار کوثر شربتى به تو خواهد داد که پس از آن هرگز روى تشنگى نبینى و احساس ‍ عطش
ننمایى .

 




فَرَجَعَ علیه السّلام إِلى مَوْقِفِ النِّزالِ، وَقاتَلَ
اءَعْظَمَ الْقِتالِ، فَرَماهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةِ الْعَبْدى بِسَهْمٍ
فَصَرَعَهُ، فَنادى : یا اءَبَتاهُ عَلَیْکَ مِنِّى السَّلامُ، هذا جَدّى
یَقْرَؤُکَ السَّلامُ وَیَقُولُ لَکَ: عَجِّلِ الْقُدُومَ عَلَیْنا، ثُمَّ شَهَقَ
شَهْقَةً فَماتَ.

حضرت علی اکبر(علیه
السّلام)
به سوى میدان برگشت و جنگى عظیم نمود که بالاتر از آن تصوّر
نتوان کرد و داد شجاعت بداد در آن حال ((مُنْقذ بن مُرّه عبدى )) تیرى به جانب آن
فرزند رشید سیّدالشهداء، افکند که از صدمه آن تیر بر روى زمین افتاد و فریاد
برآورد: ((یا اَبَتاهُ! عَلَیْکَ...))؛ یعنى پدر جان ، سلام من بر تو باد! اینک
جدّم رسول خدا(صلّى اللّه علیه و آله وسلم) است که به تو سلام
مى رساند و مى فرماید: زود به نزد ما بیا. حضرت علی اکبر(علیه السّلام) این بگفت و فریاد
زد و جان برجان آفرین تسلیم نمود.



 


فَجاءَ الْحُسَیْنُ علیه السّلام حَتّى وَقَفَ عَلَیْهِ، وَوَضَعَ خَدَّهُ
عَلى خَدِّهِ وَقالَ:
((قَتَلَ اللّهُ قَوْما قَتَلُوکَ، ما اءَجْراءَهُمْ عَلَى
اللّهِ وَعَلَى انْتِهاکِ حُرْمَةِ رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله ، عَلَى
الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفاءُ)).

چون آن جوان این دنیاى فانى را
مشتاقانه وداع نمود، حضرت سیّدالشهداء(علیه السّلام) بر بالین ایشان آمد وگونه
صورت خود را برگونه صورت او گذارد و فرمود: خدا بکُشد آن کسانى را که تو را کشتند،
چه بسیار جراءت و گستاخى نمودند برخداى متعال و بر شکستن حرمت رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلم)، ((عَلَى الدُّنیا بَعْدَکَ الْعَفا))؛
پس از تو، خاک بر سر این دنیا!

 

 

 

قالَ الرّاوى : وَخَرَجَتْ زَیْنَبُ إِبْنَةُ عَلِیٍّ تُنادی : یا حَبیباهُ
یَابْنَ اءَخاهُ، وَجاءَتْ فَاءَکَبَّتْ عَلَیْهِ.
فَجاءَ الْحُسَیْنُ علیه
السّلام فَاءَخَذَها وَرَدَّها إِلَى النِّساءِ.

راوى گوید: در این هنگام حضرت زینب کبری(علیهاالسّلام)از خیمه بیرون دوید در حالتى که ندا مى کرد: یا
حَبیباهُ یَابْنَ اءَخاهُ! پس آن مخدّره آمد و خود را بر روى بدن پاره پاره حضرت علی اکبر(علیه السّلام) افکند، امام حسین(علیه السّلام) تشریف
آورد و خواهر را از روى جنازه علی اکبر(علیه
السّلام)
بلند کرد به نزد زنان برگردانید.

 




ثُمَّ جَعَلَ اءَهْلُ بَیْتِهِ یَخْرُجُ مِنْهُمُ الرَّجُلُ
بَعْدَ الرَّجُلِ، حَتّى قَتَلَ الْقَوْمُ مِنْهُمْ جَماعَةً، فَصَاحَ الْحُسَیْنُ
علیه السّلام فى تِلْکَ الْحالِ: صَبْرا یا بَنى عُمُومَتى ، صَبْرا یا اءَهْلَ
بَیْتى صَبْرا، فَوَاللّهِ لا رَاءَیْتُمْ هَوانا بَعْدَ هذَا الْیَوْمِ
اءَبَدا.

پس از آن یکایک مردان اهل بیت رسول (صلّى اللّه علیه
و آله وسلم)
یکى بعد از دیگرى روانه میدان گردیدند تا آنکه جماعتى از ایشان
به دست آن بدکیشان به درجه رفیع شهادت رسیدند. پس حضرت
سیّدالشهداء(علیه السّلام)
آواز به صیحه و فریاد بلند
نمود و فرمود: اى عموزادگان من ! و اى اهل بیت من ! صبورى و شکیبایى را شعار خود
سازید و متحمّل بار محنت ، باشید؛ به خدا سوگند که پس از این روز هرگز روى خوارى به
خود نخواهید دید.

 


 

 

 


(1) سوگنامه کربلاء، ترجمه لهوف سیدبن طاووس؛ مسلک دوم:گزارش
از حوادث عاشورا و شهادت امام حسین(علیه السّلام) و یاران با
وفایش.

 

 

 

 

 

**اللهم العن قتلةالحسین(ع)**




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( پنج شنبه 86/10/27 :: ساعت 5:34 صبح )

»» « مراجعت حضرت علی اکبر(علیه السلام) بسوی لشکر »

« مراجعت حضرت علی اکبر(علیه السلام) بسوی لشکر
»

«فلم یزل یقاتل
حتی قتل تمام المأتین و فی الارشاد فبصر به مرة بن العبدی ...» حضرت علی اکبر
(علیه السلام) دیگر باره بعرصه کارزار آمده و این رجز را
میخواند « الحرب
قد بانت الخ»
دست از جان شسته و دل برخدای بسته بکردار صاعقه آتشبار خویشتن
را در میان کفار انداخت و از چپ و راست میزد و میشکست و پیوسته حملات متواتره میکرد
و از روضة الصفا منقول است که تا دوازده حمله نمود تا در این کثرت نیز هشتاد تن از
آن جماعت را دارالبوار فرستاد تا عدد مقتولین به دویست تن رسید.از کرت زخم و سیلان
خون اندام مبارکش سست شد.این وقت مرة بن منقذ بن مرة عبدی ملعون گفت گناهان عرب بر
من که اگر باز بدینگونه بر لشکر حمله کند پدرش را به مرگ او ننشانم.دفعه دیگر که حضرت علی اکبر
(علیه السلام) حمله کرد منقذ ملعون فرصتی بدست آورده شمشیری
بر فرق همایونش فرود آورد و بدان ضربت زخمی گران یافت و دیگر سواران از چهار جانب
او را مجروح کردند.توانائی یکباره از حضرت علی
اکبر
(علیه السلام) رفت.دست بر گردن اسبش عقاب آورد و عنان رها کرد و اسب در میان
سواران از این سو بدان سوی میتاخت و به هر جانبی که عبور میداد زخمی بر حضرت علی اکبر
(علیه
السلام)
 میزدند بدن مبارکش را با تیغ پاره پاره کردند.چون نزدیک شد
که رخت به دیگر سرای برد، فریاد برآورد ای پدر اینک جد من رسولخدا
(صلی الله علیه وآله وسلم) حاضر است .مرا سقایت کرد به شربتی
که هرگز از این پس تشنه نخواهم شد و تو را همی گوید که تعجیل کن که جامی از بهر تو
ذخیره کرده تا در این ساعت بنوشی.

    


«آمدن حضرت حسین(علیه السلام) به سر نعش حضرت
علی اکبر(علیه السلام)»

«فی الملهوف فجاءالحسین(علیه
السلام)
حتی وقف علیه و وضع خده علی خده و فی الطالبیین عن حمید ابن مسلم
قال سماع اذنی یومئذ الحسین(علیه السلام) و هو یقول قتل الله
قوما قتلوه یا بنی ... »
چون حضرت امام حسین(علیه السلام) بانگ فرزند دلبند را شنید اسب برجهاند و
بشتافت و صفوف لشکر را بشکافت و مردم را پراکنده کرد و خود را بر سر
علی اکبر(علیه
السلام)
 رساند دید با بدن صدچاک بر خاک افتاده بر سر پسر
ایستاد وصیحه زد و میگریست و میگفت ای پسرک من خدا بکشد جماعتی را که تو را
کشتند.چه بسیار شگفتی میرود که این جماعت بر خداوند جرات کرده و از رسولخدا
(صلی الله علیه وآله وسلم) نهراسیدند و پرده
حرمت آنحضرت را چاک زدند.ای فرزند بعد از تو خاک بر سر دنیا.پس از اسب پیاده شد
چهره مبارک بر چهره علی اکبر
(علیه السلام)  بنهاد و در روایت دیگر سر
شکافته علی اکبر
(علیه السلام) را برداشت و برسر زانو گذاشت و خون از سرش پاک
کرد و او را میبوسید.


    ** بـه گـوشـم آیـد از مـیدان، صـدای اکـبـرم زینب **
                           **
حـــرم را لالــه بـاران کـن،
بـرای اکـبـرم زینب
**

    **مـرا ذکـر عـلی بـر لـب، عـلـی بابا صـدا می زد **
                           **
خـودم دیدم خـودم دیدم، جـوانم
دست و پا می زد**

    **سرشک از دیده باریدم، به موج خون قمر دیدم **
                          **
بـیـائـیـد ای بـنـی هـاشـم، کـه
من داغ پسر دیدم **

    **علی جان دیده بگشا
بین، که مرگت قاتلم گشته **
                          **
تــو خـفـتی خـند? دشـمـن،
تـســـلای دلــم گشته **
  
  



«بیرون آمدن زینب کبری(علیهاالسلام)ازخیمه بسوی نعش علی اکبر(علیه
السلام)
»

در بحار گفته که
حمیدبن مسلم گوید
« فکانی انظر الی مرئة خرجت مسرعة کانها الشمس الطالعة ...
»
زنی دیدم که از خیام حرم جلالت شتابان به در آمد و چنان بود که گوئی
آفتاب از مشرق برآمد و میگفت واویلاه واثبوراه یا حبیباه یا ثمرة فؤاداه و میگریست
تا خویشتن بر جسد علی اکبر
(علیه السلام) افکند من نام او را پرسیدم گفتند زینب(سلام الله
علیها)
دختر حضرت علی(علیه السلام) است امام بیامد دست او بگرفت و به خیام
بازگردانید و به جوانان هاشمی فرمود برادر خویش برگیرید.هاشمیا کشته علی اکبر
(علیه
السلام)
 را برداشتند و آورده برابر خیمه گاه امام که در مقابل آن
قتال میکردند بگذاشتند.
 

 


«اضطراب
حضرت سکینه(علیهاالسلام)در شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام)»

در دمعة الساکبة گوید در بعضی از کتب معتبره از
مفید
(علیه الرحمة) و او با اسناد خود از
جابر ابن عبدالله انصاری روایت کرده که گفت «لما قتل علی بن
الحسین
(علیهماالسلام) دخل
الحسین(علیه السلام)
الی الفسطاط باکیا
مایوسا عن نفسه حزینا»
چون علی
اکبر
(علیه السلام) شهید
شد امام گریان و نالان بخیمه وارد شد و از خود مایوس بود.حضرت سکینه
(علیهاالسلام) آمد و عرض کرد «مالی اراک تنعی نفسک و
تدیر طرفک این اخی علی(علیه السلام)»
چیست که من تو را
میبینم خبر مرگ خود را میدهی و چشم بدین سوی و آن سوی برمیگردانی کو برادرم
علی(علیه
السلام)
.امام فرمود « قتلوه اللئام »
او را این گروه لئام کشتند.حضرت سکینه
(علیهاالسلام) از شنیدن این خبر فریاد وا اخاه
و امهجة قلباه برآورد و خواست از خیمه بیرون رود.امام آمد و منع نمود و فرمود ای
سکینه «اتقی الله
و استعملی الصبر»
تقوی کن خدا را و صبر پیشه نما. عرض کرد « یا ابتاه کیف تصبر من
قتل اخوها و شردابوها »
پدر جان چگونه صبر می کند کسی که برادر او را بکشند
و پدرش را آواره بگذارند. حضرت امام حسین
(علیه السلام) فرمود « انا لله و انا الیه
راجعون »
 (?)


 

« نامه نوشتن عمربن سعد به عبیدالله »

مرحوم حاج ملا محمد حسین طهرانی در وسیلة النجاة بعد از
ذکر ملاقات حضرت امام حسین
(علیه السلام) و عمربن سعد،فیما بین عسکریین گوید روز
چهارشنبه هشتم محرم بود که ابن سعد لعین به عبیدالله بی دین نوشت و مفید علیه
الرحمة در ارشاد گوید که عمربن سعد بدین شرح مکتوبی به ابن زیاد نوشت: « اما بعد فان الله
قداطفیء النایرة و جمع امرالامة هذا الحسین(علیه السلام) قد
اعطانی عهداً ان یرجع الی المکان الذی هو منه اتی او یسیر الی ثغر من الثغور فیکون
رجلا من المسلمین له مالهم و علیه او یاتی امیرالمؤمنین یزید فیضع یده فی یده فیری
فیما بینه و بینه رأیه و فی ذلک لک رضی و للامة صلاح »
خداوند آتش فتنه را
خاموش فرمود و کلمه مختلف را مجتمع کرد و امر مسلمین را اصلاح نمود و اینک
حسین(علیه
السلام)
عهد استوار نموده است که برگردد به همانجائی که بوده
است و یا برود به مکان دیگری و در حکم یکی از مسلمانان باشد و یا بیاید دست در دست
یزید بگذارد و هر چه او خواست انجام دهد و صلاح امت در همین است و موجب خوشنودی
توست.به روایت ارشاد چون این مکتوب را ابن زیاد قرائت کرد گفت: « هذا کتاب ناصح مشفق
علی قومه »
این مکتوب ناصح و مهربانی است بر قوم خود چون شمربن ذی
الجوشن
(علیه اللعنة) این را شنید،برخاست و
گفت: « اتقبل هذا
منه و قد نزل بارضک الی جنبک والله لئن رحل من بلادک و لمیضع یده فی یدک لیکونن
اولی بالقوة و لتکونن اولی بالضعف و العجز فلاتطعه هذه المنزلة فانها من الوهن
ولیکن لینزل علی حکمک هو و اصحابه به فان عاقبت فانت اولی بالعقوبة و ان عفوت کان
ذلک لک »
آیا میپذیری از ابن سعد این کلمات را و حال آنکه حسین
(علیه
السلام)
در زمین تو نزول کرده و در کنار تو آمده است.یعنی اسیر و
دستگیر تو شده.سوگند به خدا اگر از بلاد تو کوچ دهد از آن پیش که دست در دست تو
نهد،روز به روز بر شوکت و قدرت او بیفزاید و ساعت به ساعت ضعف و عجز تو فزونی
گیرد.عطا مکن به وی این منزلت را که عظیم و هنی است.وگرنه سلطنت را واجب میکند که حسین
(علیه
السلام)
و اصحاب او فرمان تو را گردن نهد. آنگاه اگر خواهی
عقوبت کنی و اگر نه معفو داری.

ابن زیاد در پاسخ شمر گفت:سخن آنست که براستی تو گفتی و
رای آنست که تو زدی.هم اکنون با سپاه خویش بشتاب و نامه مرا به عمربن سعد برسان و
به او بگو تا بر
حضرت امام حسین (علیه السلام) سخت بگیرد چند که بر فرمان پذیر
شد او را سالماً به سوی من فرستد و اگر سر از فرمان برتافت با او قتال دهد.اگر از
این جمله ابن سعد بر ذمت گرفت او را اطاعت کن و اگر کار به مسامحه و مماطله گذاشت
گردنش را بزن و سرش را برای من بفرست و امیر سپاه تو باش.و عمربن سعد را بدین گونه
منشور گرد. « انی
لم ابعثک الی الحسین(علیه السلام) لتکف عنه و لالتطاوله و
لالتمنیه السلامة و البقاء و لالتعتذر عنه و لالتکون له عندی شافعا »
میگوید
ای پسر سعد من تو را بسوی
حضرت امام
حسین
(علیه السلام)
 نفرستادم که از
جنگ او خودداری کنی و کار به دارازا کشی و نوید سلامت و بقایش داده، عذر او بجوئی و
شفاعت کنی.

« انظر فان نزل الحسین(علیه السلام) و اصحابه علی حکمی
و استسلموا فابعث بهم الی سلما و ان ابوا فازحف الیهم حتی تقتلهم و تمثل بهم فانه
لذلک مستحقون و ان قتل الحسین(علیه السلام) فاوطی الخیل صدره و
ظهره فانه عاق ظلوم و لست اری ان هذا یضر یعد الموت شیئا ولکن علی قول قدقلته لو
قدقتلته لفعلت هذا به »
نگران باش اگر
حضرت امام حسین (علیه
السلام)
 و اصحاب او حکم مرا گردن نهند آن جمله را سالما نزد
من فرست و اگر امتناع کند بر او و اصحاب او حمله سنگینی کن تا همگان را با تیغ
درگذارانی و مثله کنی.چرا که ایشان سزاوار اینگونه کیفرند و چون
حضرت امام حسین (علیه السلام) را مقتول ساختی البته بر پیکر او اسب بتازی چنانکه سینه و
پشت او خرد شود و نیک میدانم که این بعد از قتل آزاری نرساند ولکن چون بر زبان من
رفته است که اگر او را کشتند اسب بر کشته او میرانند این حکم باید اجرا شود.اکنون
ای پسر سعد اگر آنچه گفتم پذیرفتی تو را جزای شنونده پذیرنده خواهم داد و اگر
نپذیرفتی عمل ما را، باز داشت و از لشکر ما بر کنار میشوی.و کار را با شمربن ذی
الجوشن بگذار که گفتی با او گفته ام.والسلام. (?)

 

(?) کتاب وقایع الایّام در احوال محرّم الحرام،ص???-???.
(?)
کتاب وقایع الایّام در احوال محرّم
الحرام،ص???-???.
 
   

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( پنج شنبه 86/10/27 :: ساعت 5:34 صبح )

»» « روز هشتم محرم »



« روز هشتم محرم »

 

       ** شــاهــزاده شــد بـه مــیدانگه روان **
                                   **

بـــانـــوان انـــدر قـــفـــای او نــوان **

       ** حــقــه لــب بــر ســتــایش کــرد
بـاز **
                                   **
کـه مـنـم فـــرزنـــد ســــالار حـجــاز **

       ** مـن عــلــی بــن
الــحــســین اکـبـرم

**
                                   **
نــــور چـــشـــم زاد?
پــیــغــمـــبـــرم **

       ** حــــیــــدر کـــرّار بـاشــد جــــدّ
مـــن **
                                  
**
مــظــهــر نـــور نــبـــوت خــــدّ مـــن
**

       ** تـیــغ مـن بـاشــد ســلـیل ذوالـفـقــار **
                                   **

کـــه ســلـیــل حـــیـــدرم در کــارزار **

       ** آمــدم تــا خـــود فــدای شــــه کــنــم **
                                   **

جــان وقــای نــفــس ثـــاراللّه کــنـم **

       ** ایـن بـگفـت و صارم جوشن شکاف **
                                   **
بـا لــب
تـشـنـه بـر آهـخت از غـلاف **

       ** بـس کــه آن شــیــر دلاور یـک تـنـه **
                                   **
زد
یــلان را مـیـســره بــر مـیــمـنــه **

       ** پر دلان را شـد دل اندر سـیـنه خـون **
                                   **
لَخت لَخت از چشم جوشن
شد برون **

   

 

 « شهادت و وداع حضرت علی اکبر(علیه السلام) اولین
شهید از آل هاشم»

مرحوم میرزا حسن یزدی در مهیج الاحزان گوید چون
شاهزاده
حضرت علی اکبر(علیه السلام) بی کسی و غریبی پدر بزرگوارش را مشاهده
نمود،مصمم رفتن به میدان گردید و به جهت اجاز? حرب به نزد پدر بزرگوار آمد و عرض
کرد که ای پدر اجازه بده تا جان خود را در رکاب تو دربازم.و در بعضی از کتب مقاتل
مذکور است که چون اهل حرم فهمیدند که آنحضرت روانه میدان میشود و اجازه حرب
میخواهد،مادران و خواهران و عمه ها بدور او حلقه ماتم زدند و پس از وداع،
حضرت علی اکبر(علیه
السلام)
روانه میدان شد. 

در بحار گوید « و رفع الحسین(علیه السلام) شیبته نحو
السماء فقال اللهم اشهد علی هولاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خُلقا و
خَلقا و منطقا برسولک کنا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا الی وجهه اللهم امنعهم برکات
الارض و فرقهم تفریقا و مزقهم تمزیقا واجعلهم طرائق قددا و لاترض الولاة عنهم ابدا
فانهم دعونا لینصروننا ثم عدوا علینا یقاتلوننا ثم صاح الحسین بعمربن سعد مالک قطع
الله رحمک و لا بارک الله لک فی امرک و سلط علیک من یذبحک بعدی علی فراشک کما قطعت
رحمی و لم تحفظ قرابتی من رسول الله(صلی الله علیه و آله
وسلم) 
ثم رفع الحسین(علیه السلام)صوته و تلی ان الله
اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض والله
سمیع علیم »

و در ناسخ گوید حضرت علی
اکبر
(علیه السلام)
جوانی بود هجده ساله در طلاقت لسان و ذلاقت بیان و صباحت رخسار و ملاحمت دیدار و
شمیت و شمایل هیچکس در روی زمین شبیه تر از وی با خاتم النبیین نبود.نام و کنیت از
جد داشت و او را به نام علی و کنیت ابوالحسن گفتند و شجاعت نیز از علی
مرتضی
(علیه السلام) داشت.و مرحوم علامه مجلسی
در جلاءالعیون گوید که حضرت علی اکبر
(علیه السلام) در حُسن و جمال و فضل و کمال
عدیل خود عدیل نداشت و بصورت شبیه ترین مردم بود به حضرت رسول
(صلی الله علیه و آله وسلم) و هر گاه اهل مدینه مشتاق لقای
آنحضرت میشدند به نزد آن امام زاده عدیم المثال می آمدند و بجمال و کمالش نظر می
کردند.حضرت زین العابدین
(علیه السلام) فرمود که چون امام
زاد? عالی تبار متوجه میدان کارزار شد حضرت امام
حسین
(علیه السلام) آب
از دیده های مبارک فرو ریخت و رو بجانب آسمان گردانید و گفت خداوندا تو گواه باش بر
ایشان که فرزند حضرت رسالت
(صلی الله علیه و آله
وسلم)
و شبیه ترین مردم در گفتار و صورت و سیرت به آن حضرت بسوی
ایشان میرود و هرگاه ما مشتاق لقای پیغمبر تو میشدیم بسوی جمال او نظر
میکردیم.خداوندا برکتهای زمین را از ایشان منع کن و ایشان را پراکنده گردان و
والیان را از ایشان راضی مگردان که ایشان ما را طلب کردند یاری ما کنند و شمشیر کین
بر روی ما کشیدند.پس حضرت امام حسین
(علیه السلام) بانگ بر عمر زد و گفت که چه
میخواهی از ما ای بدترین اشقیاء خدا رحم تو را قطع کند و هیچ کار تو را بر تو مبارک
نگرداند و بعد از من بر تو مسلط گرداند کسی را که تو را در میان رختخواب خود ذبح
کند چنانچه رحم مرا قطع کردی و قرابت حضرت رسالت
(صلی الله
علیه و آله وسلم)
را در حق من رعایت نکردی.پس با صدای بلند این آیه
را که در شأن اهلبیت نازل شده است را تلاوت نمود. « ان الله اصطفی
آدم-الآیة » پس از آن شیر بیشه هیجا تیغ از
نیام برکشید و آن لئیمان شقاوت کار را طعمه شمشیر آتشبار خود گردانید و به هر طرف
که حمله میکرد گروهی را بر خاک هلاکت می افکند.
 

مفید در
ارشاد و سیدبن طاووس در ملهوف و ابن اثیر در کامل و دیگر محدثین و مورخین فریقین حضرت علی بن الحسین
(علیهماالسلام) را اولین شهید هاشمی نگاشته اند و زیارت
منسوب به ناحیه مقدسه مؤید این مقال است که فرموده « السلام علیک یا اول
قتیل من نسل خیر سلیل من سلالة ابراهیم الخلیل صلی الله علیک و علی ابیک
»
 
 

 

 

« قطع الله
رحمک الی ان قال کماقطعت رحمی »

مؤلف گوید اینکه در ترجمه « قطع الله رحمک الی ان
قال کماقطعت رحمی »
بعضی از اهل منبر گویند و در بعضی از کتب مقاتل اینطور
معنی کرده اند که چنانچه تو نسل مرا بریدی اشتباه صرف و غلط محض است.ابدا نسل حضرت امام حسین
(علیه
السلام)
 بریده نشد و اینقدر انوار سادات علوی روی زمین را منور
کرد.بلکه معنایش اینست که چون عمرسعد از قریش بود و حضرت امام
حسین
(علیه السلام) نیز
از قریش بود حضرت میفرماید که خدا رحم تو را قطع کند چنانچه تو از ما قطع رحم کردی
و عمربن سعد خود نیز این مطلب را بعد از مراجعت از کربلاء به ابن زیاد گفت « انی قطعت رحمی و وصلت
خصمی و خالفت ربی-الخ »
من قطع رحم و وصل خصم و مخالفت پروردگار خود
نمودم.  
   

 

« برگشتن حضرت علی اکبر(علیه السلام) بخدمت امام
حسین(علیه السلام) »

در بحار گوید « ثم رجع الی ابیه وقد اصابته جراحات کثیرة فقال یا ابة العطش
قدقتلنی و ثقل الحدید اجهدنی ...»
اینوقت شدت حر و شدت عطش و کثرت جراحت و
ثقل و سنگینی صلاح او را خیلی آزار و نیرومندی او را کاهش داد.
حضرت علی اکبر(علیه
السلام)
 از میان سپاه اعداء عنان برتافت و صف بشکافت و بحضور
پدر آمد و فریاد برداشت ای پدر تشنگی مرا کشت و ثقل صلاح مرا به تعبی عظیم
افکند.آیا به شربتی آب می توان دست یافت تا در مقاتلت اعداء قوتی به دست آرم و خون
از اندام مبارکش ریخت و تنش از آثار خون چنان شد که لباس احمر در بر کرده
حضرت امام حسین(علیه
السلام)
 در او نگریست و سخت بگریست و فرمود ای فرزند بر
محمد
(صلی الله علیه وآله وسلم) و
برعلی
(علیه السلام) و بر من گران می آید که
ایشان را دعوت کنی و اجابت نفرمایند و استغاثه کنی و اعانت ننمایند و زبان حضرت علی اکبر
(علیه
السلام)
را در دهان مبارک گذاشت و بمکید و خاتم خویش را بدو داد و
فرمان داد که در دهان بگذارد.فرمود ای پسر این خاتم را در دهان نگاهدار و بازشتاب
به جهاد دشمنان.همانا روز را بیگاه نکرده باشی که جدت بشربتی تو را سقایت کند که از
آن پس هرگز تشنه نشوی.


       ** بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید **
                               **
خـاتـم ز
قـحـط آب ، سـلـیـمـان کـربـلاء **
 

   





نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( پنج شنبه 86/10/27 :: ساعت 5:33 صبح )

»» اخلاق و رفتار امام حسین (ع )

اخلاق و رفتار امام
حسین
(ع )

با نگاهی  اجمالی به 56سال
زندگی سراسر خداخواهی و خداجویی  حسین (ع )، درمی یابیم
که هماره وقت او به
پاکدامنی  و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتر
از درک و دید ما
گذشته است .
اکنون مروری  کوتاه به زوایای زندگانی آن عزیز، که پیش روی ما است
:
جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه
بسیاری 
و حتی در آخرین شب
(25) داشت . گاهی در شبانه روز صدها
رکعت نماز می گزاشت .
زندگی دست از نیاز و دعا برنداشت ، و خوانده ایم که از
دشمنان مهلت خواست تا
بتواند با خدای خویش به خلوت بنشیند. و فرمود: "خدا می
داند که من نماز و تلاوت
(26) قرآن و دعای زیاد و استغفار را
دوست دارم ".
(27) حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه
شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثیر در کتاب "اسد الغابة " می نویسد:
"کان الحسین رضی الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال
(28) الخیر جمیعها.
حسین (ع )
بسیار روزه می گرفت و نماز می گزارد و به حج می رفت و صدقه می داد و همه
کارهای پسندیده را انجام می داد".
شخصیت حسین بن علی  (ع ) آنچنان بلند و
دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتی با
برادرش امام مجتبی (ع ) پیاده به کعبه می
رفتند، همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی به
(29) احترامشان از مرکب پیاده شده ،
همراه آنان راه می پیمودند.
احترامی که جامعه برای  حسین (ع ) قائل بود، بدان
جهت بود که او با مردم زندگی 
می کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست - با
جان جامعه هماهنگ بود، چونان
دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود،
و بالاتر از همه ایمان
بی تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و یاور مردم ساخته
بود.
و گرنه ، او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل
جباران
راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند، و حرم رسول الله (ص ) را
برای او
خلوت نمی کردند...
این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست ،
بخوانیم :
روزی از محلی عبور می فرمود، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده شان
نشسته بودند و
نان پاره های خشکی  می خوردند، امام حسین (ع ) می گذشت که تعارفش
کردند و او هم
پذیرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : "ان الله لا
یحب المتکبرین "،
خداوند متکبران را دوست نمی دارد.
(30)
سپس فرمود: "من دعوت
شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنید". آنها
هم دعوت آن حضرت را
پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد
و بدین ترتیب
پذیرایی گرمی 
(31) هر چه در خانه موجود است به
ضیافتشان بیاورند،
از آنان به عمل آمد، و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با
عمل خویش به جامعه
آموخت .
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی  می گوید: "چون حسین بن
علی (ع ) به شهادت رسید، بر پشت
مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از
امام زین العابدین (ع ) پرسیدند،
فرمود این پینه ها اثر کیسه های  غذایی است که
پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه
(32) زنهای  شوهرمرده و کودکان یتیم
و فقرا می رسانید".
شدت علاقه امام حسین (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمایت از
ستم دیدگان می توان در
داستان "ارینب وهمسرش عبدالله بن سلام " دریافت ، که
اجمال و فشرده اش را در این
جا متذکر می شویم :
یزید به زمان ولایت عهدی ،
با این که همه نوع وسایل شهوترانی و کام جویی و کامروایی 
از قبیل پول ، مقام ،
کنیزان رقاصه و... در اختیار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را
به بانوی شوهردار
عفیفی دوخته بود.
پدرش معاویه به جای این که در برابر این رفتار زشت و ننگین
عکس العمل کوبنده ای 
نشان دهد، با حیله گری  و دروغ پردازی و فریبکاری ،
مقدماتی فراهم ساخت تا زن
پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر
گناه آلوده پسرش یزید بکشاند.
حسین بن علی (ع ) از قضیه باخبر شد، در برابر این
تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم
معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکی از
قوانین اسلام ، زن را به
شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدی و تجاوز
یزید را از خانواده مسلمان
و پاکیزه ای قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهی
اش را نمایان و علاقه مندی خود
را به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و
این رفتار داستانی شد که در
مفاخر آل علی (ع ) و دناءت و ستمگری بنی امیه ،
برای همیشه در تاریخ به یادگار
(33
) ماند.
علائلی در کتاب "سمو المعنی " می نویسد:
"ما
در تاریخ انسان به مردان بزرگی برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتی 
عظمت
و بزرگی خویش را جهان گیر ساخته اند، یکی در شجاعت ، دیگری در زهد، آن دیگری 
در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع ) حجم عظیمی است که ابعاد
بی نهایتش هر یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است ، گویا او جامع همه
(34) والاییها و
فرازمندیها است ".
آری ، مردی که وارث بی کرانگی  نبوت محمدی است ، مردی که
وارث عظمت عدل و مروت
پدری چون حضرت علی  (ع ) است و وارث جلال و
درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت
فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والای عظمت
انسان و نشانه آشکار فضیلتهای 
خدایی نباشد.
درود ما بر او باد که باید او
را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم .
امام حسین (ع ) و حکایت زیستن و شهادتش و
لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها
نمونه یک بزرگ مرد تاریخ را برای ما مجسم می
سازد، بلکه او با همه خویشتن ، آیینه
تمام نمای فضیلتها، بزرگ منشیها،
فداکاریها، جان بازیها، خداخواهیها وخداجوییها
می باشد، او به تنهایی  می تواند
جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را
ضامن گردد.
بودن و رفتنش ،
معنویت و فضیلتهای انسان را ارجمند نمود
.
-----------------
پی نوشتها:
در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگری هم
گفته شده است ، ولی 
(1)
ما قول مشهور بین شیعه را نقل
کردیم . ر. به . ک . اعلام الوری طبرسی ، ص .213
احتمال دارد منظور از اسما،
دختر یزید بن سکن انصاری باشد. ر. به . ک . اعیان
(2)
الشیعه ، جزء ,11 ص .167
امالی شیخ طوسی ، ج 1، ص .377
(3)
شبر بر وزن حسن ، و شبیر بر وزن حسین ، و مبشر بر
وزن محسن ، نام پسران هارون
(4)
بوده
است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام
نامیده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 این سه کلمه در زبان عبری همان معنی را
دارد که حسن و حسین و محسن در زبان عربی دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60
معانی الاخبار، ص .57
(5)
در منابع
اسلامی درباره عقیقه سفارش فراوان شده و برای سلامتی فرزند بسیار
(6)
مؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشیعه ،
ج ,15 ص 143به بعد.
کافی ، ج 6، ص .33
(7)
مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 146- کمال الدین صدوق ، ص .152
(8)
سنن ترمذی ، ج 5، ص .323
(9)
ذخائر العقبی ، ص .122
(10)
الاصابه ، ج ,11 ص .30
(11)
سنن ترمذی ، ج
5، ص 324- در این قسمت روایاتی که در کتابهای اهل تسنن آمده
(12)
است نقل شد تا برای آنها هم سندیت
داشته باشد.
الاصابه ، ج 1، ص .333
(13)
تذکرة الخواص ابن جوزی ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص
,333 آن طور که بعضی از
(14)
مورخین گفته اند این موضوع تقریبا در سن ده سالگی امام حسین (ع ) اتفاق
افتاده
است .
ارشاد مفید، ص .173
(15)
رجال کشی ، ص 94- کشف الغمة ، ج 2، ص .206
(16)
مقتل خوارزمی ،
ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20
(17)
روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است که حاجیها به "منی "
بروند، و در آن زمان به
(18)
این حکم استحبابی عمل می کردند، ولی در زمان ما مرسوم شده است که از روز
هشتم
یکسره به عرفات می روند.
کامل الزیارات ، ص 68به بعد - مشیر الاحزان ،
ص 9.
(19)
لهوف ، ص .53
(20)
کامل الزیارات ،
ص .105
(21)
کامل الزیارات ،
ص .101
(22)
کامل الزیارات ،
ص .121
(23)
کامل الزیارات ،
ص .147
(24)
عقد الفرید، ج
3، ص .143
(25)
ارشاد مفید، ص .214
(26)
مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2،
ص .20
(27)
اسد الغابة ، ج
2، ص .20
(28)
ذکری  الحسین ، ج 1، ص ,152 به نقل از ریاض الجنان ، چاپ بمبک ی ، ص 241-
(29)
انساب الاشراف .
سوره نحل ، آیه .22
(30)
تفسیر عیاشی ، ج 2، ص .257
(31)
مناقب ، ج 2، ص .222
(32)
الامامة والسیاسة ، ج 1، ص 253به بعد.
(33)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 86/10/26 :: ساعت 8:59 صبح )

»» ای فرات

 بــا آنــکــه هــسـت آب تــو جان پـرو
ای فرات
 **
                         **
دلــــهــــا بـــــود ز آب تــــــو، در آذر ای فرات
**

     ** ســـیــراب از تـــو عــالـــم و انــدر کــنــار تــو ** 
                         **
جـان داده تـشـنـه خسـرو جـان
پرور ای فرات
**

     ** بی
مهـریت بس اینکه حسین(ع) تشنه بود و تو
**
                         **
بـودی بـه مـهــر دخـتـر
پـیـغـمـبـر(ص) ای فرات **

     ** از
آب، تــــو مــــضــایـــقــه کــــردی و آب داد **
                         **
تـیـر جـفـا بـه حـلـق عـلـی اصـغـر(ع) ای فرات **

     ** بـا
نــو رَسـان ســاقـی کــوثــر از ایــن عـمــل **
                         **
آتــــش فــکـــنــد? بــه دل
کــــوثـــــر ای فرات **



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 86/10/26 :: ساعت 8:57 صبح )

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سال جدید
سال نو مبارک
روز پزشک گرامیباد
رمضان...
میلاد نور مبارک.......
اس ام اس ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز
27رجب عید مبعث پیامبر اکرم (ص)بر تمامی مسلمانان مبارک
اشیایی پرکاربرد که کثیفتر از کاسه توالت هستند!
7 نکته درباره آلرژی
4 قانون در مصرف دارو
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 807
>> بازدید دیروز: 358
>> مجموع بازدیدها: 3324113
» درباره من «

سروش دل
مدیر وبلاگ : دکتر سارا[1786]
نویسندگان وبلاگ :
dr shohre  khanom
dr shohre khanom[154]
mastane_j[492]
iman_karami
iman_karami[197]
ehsan[50]
بی نام ونشون ...[263]
mohsen_f[201]
دکتر بیگدلی[404]
دکتر سلیمی راد
دکتر سلیمی راد[350]

پزشک هستم که آرزو دارم بتوانم از تخصصم در جهت کمک به همنوعم به نحو احسن استفاده کنم و بیاری خدا دردی از دردهای بیماران دردکشیده را از تن رنج کشیده اشان کم کنم ....

» پیوندهای روزانه «

دستورات دارویی [73]
استار دانلود [88]
سراب بهاییت [48]
همنشین [24]
سایت امام علی (ع) [64]
سایت امام علی (ع) [29]
تالارهای گفتمان کشف الیقین [31]
وب سایت ختم قرآن مجید [24]
سایت پاسخ به سوالات و شبهات(ایت الله انصاریان) [56]
سایت امام رضا(ع) [94]
پزشکان بدون مرز [78]
احادیث وروایات [174]
لبیک [30]
وب سایت شهید اوینی [83]
وب سایت تبیان [124]
[آرشیو(18)]

» آرشیو مطالب «
نوشته های روزانه
اخبار
ایام شهادت مولای دوجهان
مناجات
ضرب المثل
حدیث
حکایت
اس ام اس
مطالب علمی_پزشکی
امام عصر جانم بفدایت
نوشته های مذهبی
دلنوشته ها
متفرقه
اشعار
دانستنیها
نکته ها
بسیج
طنز وشوخی
هنر
تابستان 1387
زمستان 1386
مهر 1387
پاییز 1386
دی 1387
بهمن 1387
زمستان 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
شهریور 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 89
مرداد 1389
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
دی 90
آذر 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
مرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
تیر 92
خرداد 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «
EMOZIONANTE
upturn یعنی تغییر مطلوب
عاشق آسمونی
من وآینده من
عاشقان
عشق و شکوفه های زندگی
ترنم یاس
اگه باحالی بیاتو
فرزانگان امیدوار
شین مثل شعور
در انتظار آفتاب
خورشید تابنده عشق
بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا
آیینه های ناگهان
لحظه های آبی
***جزین***
لــبــخــنــد قـــلـــم
همنشین
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دختر بهار
موضوعات اقتصادی
آخرالزمان و منتظران ظهور
لیلای بی مجنون
سید علی خامنه ای
عشق سرخ من
قل هوالله احد
نگاهی به اسم او
نگاهی به اسم او
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
نظرمن
افســـــــــــونگــــر
یکتاز
جاده های مه آلود
hamidsportcars
*پرواز روح*
عصر پادشاهان
منتظرظهور
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید
بندیر
سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Darab University

سجاده ای پر از یاس
سرباز ولایت
شقایقهای کالپوش
لنگه کفش
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
بچه مرشد!
سکوت ابدی
فتوبلاگ حسین کارگر
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
کلبه درویشی
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خندون
هم نفس
صندلی داغ پارسی بلاگ
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
پر پرواز
آخرین روز دنیا
ورود ممنوع
.:: مرکز بهترین ها ::.
KING OF BLACK
در دوران بـــرزخی ...
►▌ استان قدس ▌ ◄
حنا، دختری با مقنعه
پرپر
نگارستان خیال
جبهه وبلاگی غدیر
مهر بر لب زده
SELENA MARIE GOMEZ
نغمه ی عاشقی
MNK Blog
هفت خط
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
رقصی میان میدان مین
.:: رایحه ::.
PARANDEYE 3 PA
فانوسهای خاموش
کانون فرهنگی شهدا
پژواک
نزار تنها بمانم
شهرستان بجنورد
یک کلمه حرف حساب
سرچشمـه فصـاحت و بلاغت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
بی سر و سامان
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
هیات محبان بقیه الله عجل الله تعالی (شهرک آب ساری)
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
آقاشیر
بازی موبایل،بازی جاوا،بازی سیمبین،دانلود بازی موبایل های جدید
اتشنشانی بنادر کشور
web4life
صراط مستقیم
برترین عاشقانه ها و عکس ها
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
روانشناسی آیناز
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
خلوت من
نمایندگی دوربین های مداربسته
محب علی
۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩
کلبه عشق
نیمکت آخر
بانک اطلاعات ترفند های موبایل وکامپیوتر
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
شادیهای کوچک یک خانم خانه دار
تکنولوژی کامپیوتر
یادداشتها و برداشتها
اطلاعات عمومی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جاده خاطره ها
هستی تنهاااااا.....
سارا احمدی
معیار
امام زمان
ایساکو -فروشگاه برتر-مسیبیان
سکوتی پرازصدا
xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
.: شهر عشق :.
مــــــ هـــــ ر بـــا ن
تراوشات یک ذهن زیبا
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
بادصبا
زنبور درمانی در جهان
جاده مه گرفته
فرق بین عشق و دوست داشتن
ایران اسلامی

تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
وب سایت روستای چشام (Chesham.ir)
جـــــــــــــــــــــــــذاب
.:: رمز موفقیت ::.
نرگس 1
اس ام اس جوک SMS jok
عکس سرا + جام جهانی 2010
O2H-SMS
منتظر مفرد مذکر غایب
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
محقق دانشگاه
فقط عاشق ها وارید شوند.................منامن
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
دوستدار علمدار
❤ღنیلوفرهای آبیღ❤
به امید او
هگمتانه
محمدمبین احسانی نیا
انسان جاری
زمزمه های تنهایی من...
برای اولین بار ...
حلقه منتظران
نمکستان
واقعه
اصل 110، اصل ولایت فقیه (ولایت نیوز)
*×*عاشقانه ای برای تو*×*
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
خون شهدا
دلداده
ایهاالناس بدانید گدای حسنم
رازهای موفقیت زندگی
«نجوای شبانه»
عشق آباد شهرمن
تازه ترین ها
بچه های خدایی
تولید ورمی کمپوست//شرکت نوآوران جوان آوان پارس دزفول
شبستان
دل شکسته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
تفریحی
welcome to my profile
یامهدی
دل نوشته
har an che az del barayad
آدمکها
خدا، یه کاری کن ...
اسطوره عشق مادر
دانلود هر چی بخوایی...
نور
S&N 0511
**عاشقانه ها**
اتاق آبی
پاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شب
الهگان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
یادداشت های من
توشه آخرت
✘ Heart Blaugrana
در غزل فلسفه ی چشم تو در زیر سوالم
ترخون
عشق پنهان
Manna
دریایی از غم
Deltangi
ساحل نشین اشک
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
گل یا پوچ؟2
کبوتر نامه بر
شـــــــیـــشـــــه ی نــــــــــــازک دلـــــــــــــــــــتنگی
یه دختره تنها
غدیریه
ورزشهای رزمی
رونوشت /سرنوشت.زارچ/سرچشمه فضیلت ها/یادداشت های احمد ترابی زارچی
خنده بازار
گل همیشه نازم
گل خشک
گلهای یاس
مهاجر
جیغ بنفش در ساعت 25
بچه های باخرز
نت سرای الماس
ستاره طلایی
السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
مردود
عمو همه چی دان
جایی برای خنده وشادی و تفریح
دهکده کوچک ما

جام جهان نما
خاطرات من و دکترم
نه/ دی/ هشتاد و هشت
behtarinamkhoda
فقط خدا
COMPUTER&NETWORK
سیرت پیشگان
دختر و پسرای ایرونی
.: هواداران دو آتیشه ی استقلال :.
شاه تور
متین
هر چی تو فکرته
Note Heart
ستاره سهیل
غزلیات محسن نصیری(هامون)
ღღ♥دنیای بارانی♥ღღ
خط سوم
کلبه حقیرانه من
پاتوق دخترها
wanted
بهونه های بارونی
دلتنگـــــــــــــــ همه شمـــــــــــــــــــا....
همه چیز از همه جا
یه کم فکر کنیم...!
اداره منابع طبیعی وآبخیزداری شهرستان مانه وسملقان
آتیه سازان اهواز
نور غدیر
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
این نیز بگذرد
دانلود کتاب
جواد قدرتی javadghodrati
شادِ شاد
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
ژئوماتیک
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
نجوای عاشقانه
وفا
کیمیا
اخراجیها
کشکول
اخلاق ، روان شناسی ، عقاید
شعر و شکر ...
عشق پاک
نوری چایی_بیجار
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
دوستانه
xXx عکسدونی xXx
دل نوشته های مائده
روزهای عاشقی یک سیب
نمی دونم بخدا موندم
نیلوفر مرداب
حباب زندگی

» صفحات اختصاصی «
گاهی به نگاهت نگاه کن !
هیچ میدونی یکی هست که مراقبمونه ؟؟
خوشبختی یک سفر است
اس ام اس تبریک عید فطر
بهترین مفهوم زندگی = زیستن
تاثیر بچه دار شدن بر مردان
چطور چربی بیشتری بسوزانید ؟
فنون آرایش صحیح بابی بروان
۱۴ میان وعده ای که چاق کننده نیست
چگونه پوستمان را جوان نگه داریم ؟
راز شخصیت شما در چهره تان نهفته است :
روش برخورد با کسانی که خود را عقل کل می دانند !
خیر بیبینی این شب چله مادر !
بیست و یک جمله انرژی زا از آنتونی رابینز
با آگاهی زندگی کنید
خیر بیبینی این شب چله مادر !
روز مادر مبارک
دعای هر روز ماه مضان
22 بهمن مظهر ایستادگی وحضور همیشگی ملت ایران است

» لوگوی لینک دوستان «







» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» طراح قالب «

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.