برادرانی که باید کشت!
گویند: مردی از اهل بصره خدمت امام سجّاد – علیه صلوات الله العلاّم – عرضه
داشت: جدّ شما علی بن ابی طالب علیه السلام مسلمانان و مؤمنان را (در جنگ های جمل،
صفین و نهروان) کشت! امام علیه السلام چندان گریست که مشت حضرتش از اشک پر شد آن
گاه اشک های مبارکش را بر روی خاک ریخت و فرمود:
ای برادر بصری، چنین نیست به خدا سوگند علی نه مؤمنی را کشت و نه مسلمانی را. آن
قوم در حقیقت اسلام نیاورده بودند بلکه اظهار اسلام کردند و کفر خود را پنهان
داشتند و چون یاورانی در راه کفر خود یافتند کفر خود را آشکار ساختند...
آن گاه مردی از اهل کوفه گفت: جدّ شما درباره ی آنها فرمود: «برادران ما بر ما
سرکشی نمودند». (پس چه طور شما می فرمایید آنان کافر بودند؟).
امام سجاد علیه السلام در پاسخ فرمود: مگر در کتاب الهی نخوانده ای: (اعراف/65،
هود/50) یعنی: «به سوی قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم». و معلوم است که هود
برادر آنها نبود بلکه همشهری آنان بود. بنابراین مرادِ علی علیه السلام نیز مردم
شهری است که حضرت در آنجا بوده نه برادران دینی او که نام مسلمان بتوان بر آنها
نهاد. آنان نیز مانند قوم هود بودند که خداوند هود و مؤمنان همراه او را نجات بخشید
و قوم او را بوسیله طوفان سخت به هلاکت رسانید. (هود/60-58، اعراف/72، الحاقه/8-6،
ذاریات/42-41، شعراء/139، فصلت/16-13، احقاف/25-24، قمر/21-18)
فَجَدُّهُ مِن قُرَیشٍ فی اُرُومَتِها مُحَمَّدٌ
وَ عَلِِیٌّ بَعدَهُ عَلَمُ «فرزدق»