السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی، حجتک علی من فوق الارض
سالها تـاریخ شمسی گشت و گشت
شادمـان شد تـا شنید این سرگذشت
روز میــــلاد
امـــــــام هشـــــتم است
هشت هشت جمعـه هشتاد و هشت
طلوع
8/8/88 نزدیک است و در آستانه ی سالگرد میلاد با سعادت هشتمین گوهر
تابناک آسمان امامت بر شیعیان جهان هستیم. روزی که امسال با یک
تقارن خارق العاده به میمنت ولادت حضرت علی ابن موسی الرضا(ع)
همزمان شده و برای ما ایرانیان بسیار اهمیت دارد،
که در اینجا ضمن عرض سلام و ارادت خدمت شما سروران و بزرگواران
ارجمند در گروه پرشین استار و امید به اینکه همه ما لایق باشیم و
مورد عنایت خاص آن حضرت قرار گیریم، این میلاد خجسته را از سوی
تمام همکاران در گروه حضور یکایک شما عزیزان، همچنین تمام مسلمانان
و دوستداران آن حضرت تبریک و تهنیت عرض می نمایم.
پروانه ها، بال زنان و شادی کنان، شاعرانه ترین پروازشان را بر گرد
شمع شبستان هشتم دنیا، نگین درخشان وطن آغاز می کنند. خورشید، شور
و التهاب شگفتی را در وجود خویشتن احساس می کند. ماه، از همیشه
زیباتر می تابد و نگاهش را میهمان سرور و سرسبزی می سازد. درختان
با خرسندی به سیمای آفتاب می نگرند و به شادمانی می
پردازند. کائنات غرق در نورند. فرشته ها و آدمیان مسرورند.
همگان مشتاق طلوع روی اویند. همه می خواهند سیب خوشبوی وجود او را
ببویند. همه می خواهند شکفتن گل والای وِلا را در دنیا ببینند و
گلبرگی از نور و نوازش و شفاعت او بچینند. همه زاهدان و عابدان، در
حرم با صفای ضامن آهو به خاک می نشینند و افلاک را می نگرند. آری،
ای سید گل ها، ای مولا، ای سبزه زار سرزندگی و صفا، ای علی بن موسی
الرضا علیه السلام، قدوم پاک تو، حضور همه زیبایی ها را بیمه می
کند. دست های مهربان لطف تو، برترین سایه بان دل ها و دیده های
ماست. ای امام، خجسته میلاد روشنایی بخش تو، بر همه هستی و جای جای
ایران زمین مبارک و فرخنده باد.
ای راهب کلیسـا کمتر بزن به نـاقــوس
خاموش کن صدا را نقاره می زند طوس
مرقد مطهر امام رضا علیه
السلام اینک ساحل دریای عرش خدا و غبطه گاه ملائک آسمان هاست.
آنجا، مؤمنان سبز اندیش و پاک طینت، زیباترین چکامه ها را می
سرایند و صله رحمت و آمرزش و حاجت روایی می گیرند و من، ای امام
رئوف می خواهم جاده باشم، تا گام زائرانت، سینه ام را بفرسایند و
گفتگوی دوستداران و عاشقانت که به عشق تو باید از این جاده عبور
کنند را با گوش و دل بشنوم و غبار کاروان هایی که به سوی تو می
شتابند، کویر ها را به چشمم ریزند تا شاید چشم و گوش هایم به سوی
تو روشن شود. می خواهم شمع باشم، تا با اشک آتشزاد خویش، سوزستان
سینه های عاشقانی که به دیدار تو شتافتند را تسکین دهم و سیاهی
دیوانه شب را که مانع حضور زائرانت در حرم امن تو می شوند را به
هراس اندازم و با سوسوی حقیرم دل هر عاشقی دور و نزدیک را به امید
دیدار تو کشم. می خواهم باشم، در حرم امن تو جسم کویرم را که
خشکیده از این جهان غم آلود است سیراب سازم و با تمام وجودم در
آستان مقدست آواز جاودانگی سر دهم.