باز دلم هوایی شده ، هوایی حرمت ، هوایی کبوتر شدن در آ السلام علیک یا علی بن موسی
سمان بی کران صحن و سرایت ،
ای رئوف !
دلم می خواهد دوباره گوشه ای از
خانه ی عشقت مأوا بگیرم،
سر بر دیوار گذارم و به پنجره های ضریحت خیره
شوم،
آنگاه با شکوفه های الماسی که از مژگانم می شکفد قصری از توسل
ساخته و
به امید اجابتت، مهربانیت را در آ غوش کشم.
تشنه ام ، تشنه ی جرعه ای از آب سقا
خانه ات،
عزیزا !
جان این میهمان ، شوق سیراب شدن از شراب نابی که از جام
دستانت می جوشد را تمنا می کند.
بی قرارم ، بی قرار لحظه ی دیدار، لحظه ی
تولددوباره ی گنبد طلائیت در قاب انتظار چشمانم .
لحظه ی دق الباب حریم رهاییت
با طپش های دل بی تابم .
لحظه ی پر گشودنی که زمز مه های لطیف وصال تا اوج حضورت
پرواز می کند که
ایهاالرضاالمرتضی