حرف زدن آسان است و سکوت سخت ... یا با این و آن حرف می زنی یا در میان انبوده صداهای پیرامون ...
از کوچه و محله و خانه تا رادیو و تلویزیون و اینترنت غرق می شوی . گاهی از حرف زدن خسته می شوی یا کم می آوری و مجبور می شوی سکوت احتیار کنی ولی این سکوت از ناچاری است .
گاهی در هیاهوی جمعیت گم می شوی ولی صداهای بیرون را نمی شنوی ، چون صداهای بلند تری از درون ، ذهن و فکر تو را به خود مشغول ساخته است .
شاید بتوانی از سر و صداها دور شوی و به جای ساکت و خلوت بروی گوشه خانه ای بخزی یا به لب دریا بروی یا در میان دشت بی انتهایی گم شوی .
آنگاه که صداهای بیرون خاموش می شود شروع می کنی به آهنگ زدن درونی و در دنیای کلمات پر سر و صدای درون خود فرو می روی .
هیاهویی بزرگتر از هیاهوی جمعیت در اینجا به گوش می رسد و هزار گونه آهنگ با هزار پیام از هزار سو ... باز هم در میان انبوه نغمه ها و نداها و آهنگ ها و حرف ها غوطه می خوری .
چگونه می توانی این همه صدا را خاموش کنی .... چگونه می توان سکوت کرد در میان این همه غوغا و فریاد از درون و بیرون ؟
چگونه می توان روحی نا آرام و زخمی را ساکت کرد ؟ ...
سکوت سخت است خلوتی که در آن هیچ صدایی به گوش نرسد و همه فریاد های درونی خاموش گردد . اما فریادهای بیرونی قطع شدنی نیست ؛
این دهان بســتی دهانی باز شد
تا خورنده ی لقمه های راز شد
خیلی ها ساکتند اما صامت نیستند و با خود کلنجار می روند یا گفتارهای ذهنی پریشان سرگردان و بیمارشان می سازد . صدای کینه ها و عشق ها . صدای قهرها و آشتی ها ..... باید با خود آرام باشیم و فرصتی بدهیم برای شنیدن سخنانی از فراسوی ذهن و خیال . کمی به نغمه های دل گوش دهیم . همان که بر دل ما از یار می خواند و در گوشمان رازهای بسیار ساز می کند .
کیست در گوش که او می شنود آوازم یا کدامین که سخن می نهد اندر دهنم
وقتی زبانت خاموش است و ذهنت آرام ، می توانی آگاهی خود را معطوف کنی به سخن گویان آسمانی . نغمه ها و رازها و آهنگ ها و نواهای شور انگیزی چون آبشاری از نور بر سنگهای دل فرو خواهد ریخت . آیا بر خلاف سرعت و عجله ای که در حرف زدن داریم بهتر نیست کمی خاموشی و سکوت اندیشمندانه را تمرین کنیم ؟
ــــــــــــــــــــــ ،،،،،،، ــــــــــــــــــــــ
بر لبش قفل است و در دل رازها
لب خموش و دل پر از آوازها
عارفان که جام حق نوشیده اند
رازها دانسته و پوشیده اند
هر که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و زبانش دوختند