من نماینده شهری دیدم
نطق می کرد بلند
(
نطق پیش از دستور )و به یک جاده آسفالته شهری قانع بود
من سفیری دیدم
دوغ را با دوشاب تحلیل سیاسی می کرد
کشک را می سابید.
من وزیری دیدم که گزارش می داد
که چه انجام شده است
ـ و چه خالی می بست ـ
شاعری دیدم من در هپروت
رفته از کاج بلندی بالا
چوبدستی در دست!
به ابوالقاسم فردوسی می گفت:
((الواط))
و به رستم می گفت:
((شعبان بی مخ))!
من به او می گفتم :
((ای سخن های تو چون بعضی اشعارت سست
مرده را پشت سرش حرف زدن نیست درست))
من رئیسی دیدم
که طبابت می کرد
و وزارت می کرد
و وکالت می کرد
و سفارت می کرد
و کتابت می کرد
و صد و شصت و سه تا شغل دگر.......!
من همه اینها را دیدم وقتی که نبودم در خواب