گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلک دگر چنان ساختمی
کازاده به کام دل رسیدی آسان
گلدونا گل ندادن
درختا بار ندادن
گوسفند و گاو و میش ها
ماست و پنیر ندادن
گندمهای بیابون
یه لقمه نون ندادن
چشمه های تو دالون
یه چیکه آب ندادن
به هر کی هر چی گفتم
به من جواب ندادن
مردای مست کوچه
تو جیباشون کلوچه
تلو تلو میرفتن
از پیچ و تاب کوچه
آی آدمای مرده
ترس دلاتونو برده
پس چرا ساکت هستین
سگ دلاتونو خورده
به هر کی هر چی گفتم
به من جواب ندادن
بسه ساکت نشستن
در خونه ها رو بستن
ار همه دل بریدن
دل به کسی نبستن
یالا پاشین بجنگین
با این روزای ننگین
چه فایده داره اینجا
حتی نشه بخندیم
به هر کی هرچی گفتم
به من جواب ندادن
به من جواب ندادن...
یاد فریدون فروغی جاودانه باد