مامان، سلام!
امروز که این نامه
را برایت مینویسم روز مادر
است. این نامه را نوشتم تا بگویم خیلی سعی کردم یک هدیهی
خوب برایت بخرم، اما نتوانستم؛ چون پولهایم
خیلی کم بود. با اینکه چند روز پولهایم را خرج نکردم و همه را پسانداز کردم.
بازهم پولم به خرید یک هدیهی خوب نرسید. من خواستم در روز
مادر به جای هدیه دادن در کارهای خانه کمکت کنم؛ اما آبجی
زودتر از من این تصمیم را گرفت. میخواستم نمرههای
خوبم را به تو هدیه بدهم؛ اما خودت که میدانی، من همهی
نمرههایم تا حالا بیست بوده.
امروز که داشتم به مدرسه میرفتم کفشهایت
را توی جا کفشی دیدم. کفشهایت خیلی خاکی بود. دیروز که رفته بودی از باغ
مش حسین سبزی تازه بخری کفشهایت خاکی شده بود. واکس قهوهای نداشتیم.
ظهر که از مدرسه
آمدم با یک دستمال
خیس، کفشهایت را تمیز کردم و حسابی برق انداختم. دلم میخواست در روز
مادر یک جوری خوشحالت کنم. حال خوشحال شدی؟