سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
سروش دل
 
 
بارالها! نگریستن به رخسار تو شوق دیدارت را از تو درخواست می کنم . [فاطمه علیه السلام ـ در دعایش ـ] 




»» تداوم یک زندگی

تداوم یک زندگی

این یک داستان واقعی است

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است.
دستشو گرفتم و گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون
هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم
رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم، انگار
دهنم باز نمی شد. هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که
ذهنم رو مشغول کرده بود، باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود
که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو
پیش کشیدم، از من پرسید چرا؟! اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم
خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد:
تو مرد نیستی.
اون شب دیگه هیچ صحبتی نکردیم و اون دایم گریه می کرد و مثل باران
اشک می ریخت. می دونستم که می خواست بدونه که چه بلایی بر سر عشق
مون اومده و چرا؟ اما به سختی می تونستم جواب قانع کننده ای براش
پیدا کنم. چرا که من دلباخته یک دختر جوان به اسم"دوی" شده بودم و
دیگه نسبت به همسرم احساسی نداشتم. من و اون مدت ها بود که با هم
غریبه شده بودیم من فقط نسبت به اون احساس ترحم داشتم. بالاخره با
احساس گناه فراوان موافقت نامه طلاق رو گرفتم. خونه، 30درصد شرکت و
ماشین رو به اون دادم. اما اون یک نگاه به برگه ها کرد و بعد همه
رو پاره کرد.
زنی که بیش از 10 سال باهاش زندگی کرده بودم تبدیل به یک غریبه شده
بود و من واقعا متاسف بودم و می دونستم که اون 10 سال از عمرش رو
برای من تلف کرده و تمام انرژی و جوانی اش رو صرف من و زندگی با من
کرده، اما دیگه خیلی دیر شده بود و من عاشق شده بودم. بالاخره اون
با صدای بلند شروع به گریه کرد، چیزی که انتظارش رو داشتم. به نظر
من این گریه یک تخلیه هیجانی بود. بالاخره مسئله طلاق کم کم داشت
براش جا می افتاد.
فردای اون روز خیلی دیر به خونه اومدم و دیدم که یک نامه روی میز
گذاشته! به اون توجهی نکردم و رفتم توی رختخواب و به خواب عمیقی
فرو رفتم. وقتی بیدار شدم دیدم اون نامه هنوز هم همون جاست. وقتی
اون رو خوندم دیدم شرایط طلاق رو نوشته. اون هیچ چیز از من نمی
خواست به جز اینکه در این مدت یک ماه که از طلاق ما باقی مونده بهش
توجه کنم. اون درخواست کرده بود که در این مدت یک ماه تا جایی که
ممکنه هر دومون به صورت عادی کنار هم زندگی کنیم. دلیلش هم ساده و
قابل قبول بود: پسرمون در ماه آینده امتحان مهمی داشت و همسرم نمی
خواست که جدایی ما پسرمون رو دچار مشکل بکنه! این مسئله برای من
قابل قبول بود. اما اون یک درخواست دیگه هم داشت: از من خواسته بود
که بیاد بیارم که روز عروسی مون من اون رو روی دست هام گرفته بودم
و به خانه آوردم و درخواست کرده بود که در یک ماه باقی مونده از
زندگی مشترکمون هر روز صبح اون رو از اتاق خواب تا دم در به همون
صورت روی دست هام بگیرم و راه ببرم!

خیلی درخواست عجیبی بود. با خودم فکر کردم حتما داره دیوانه می شه.
اما برای این که آخرین درخواستش رو رد نکرده باشم موافقت کردم.
وقتی این درخواست عجیب و غریب رو برای "دوی"تعریف کردم اون با صدای
بلند خندید گفت: به هر حال باید با مسئله طلاق روبرو می شد، مهم
نیست داره چه حقه ای به کار می بره.
مدت ها بود که من و همسرم هیچ تماسی با هم نداشتیم تا روزی که طبق
شرایط طلاق که همسرم تعین کرده بود من اون رو بلند کردم و در میان
دست هام گرفتم. هر دومون مثل آدم های دست و پاچلفتی رفتار می کردیم
و معذب بودیم. پسرمون پشت ما راه می رفت و دست می زد و می گفت:
بابا مامان رو تو بغل گرفته راه می بره.جملات پسرم دردی رو در
وجودم زنده می کرد، از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و از اون جا تا در
ورودی حدود 10متر مسافت رو طی کردیم. اون چشم هاشو بست و به آرومی
گفت: راجع به طلاق تا روز آخر به پسرمون هیچی نگو! نمی دونم یک
دفعه چرا این قدر دلم گرفت و احساس غم کردم. بالاخره دم در اون رو
زمین گذاشتم. رفت و سوار اتوبوس شد و به طرف محل کارش رفت. من هم
تنها سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. روز دوم هر دومون
کمی راحت تر شده بودیم، می تونستم بوی عطرشو استشمام کنم. عطری که
مدتها بود از یادم رفته بود.
با خودم فکر کردم من مدتهاست که به همسرم به حد کافی توجه نکرده
بودم. انگار سال هاست که ندیدمش، من از اون مراقبت نکرده بودم.
متوجه شدم که آثار گذر زمان بر چهره اش نشسته، چند تا چروک کوچک
گوشه چشماش نشسته بود. لابلای موهاش چند تا تار خاکستری ظاهر شده
بود! برای لحظه ای با خودم فکر کردم: خدایا من با او چه کار کردم؟!
روز چهارم وقتی اون رو روی دست هام گرفتم حس نزدیکی و صمیمیت رو
دوباره احساس کردم. این زن، زنی بود که 10 سال از عمر و زندگی اش
رو با من سهیم شده بود. روز پنجم و ششم احساس کردم، صیمیت داره
بیشتر و بیشتر می شه، انگار دوباره این حس زنده شده و دوباره داره
شاخ و برگ می گیره. من راجع به این موضوع به "دوی" هیچی نگفتم. هر
روز که می گذشت برام آسون تر و راحت تر می شد که همسرم رو روی دست
هام حمل کنم و راه ببرم. با خودم گفتم حتما عضله هام قوی تر شده.
همسرم هر روز با دقت لباسش رو انتخاب می کرد.
یک روز در حالی که چند دست لباس رو در دست گرفته بود احساس کرد که
هیچ کدوم مناسب و اندازه نیستند. با صدای آروم گفت: لباس هام همگی
گشاد شدند. و من ناگهان متوجه شدم که اون توی این مدت چه قدر لاغر
و نحیف شده و به همین خاطر بود که من اون رو راحت حمل می کرد.
انگار وجودش داشت ذره ذره آب می شد. گویی ضربه ای به من وارد شد،
ضربه ای که تا عمق وجودم رو لرزوند. توی این مدت کوتاه اون چقدر
درد و رنج رو تحمل کرده بود. انگار جسم و قلبش ذره ذره آب می شد.
ناخوداگاه بلند شدم و سرش رو نوازش کردم. پسرم این منظره که پدرش،
مادرش رو در آغوش بگیره و راه ببره تبدیل به یک جزء شیرین زندگی اش
شده بود. همسرم به پسرم اشاره کرد که بیاد جلو و به نرمی و با تمام
احساس اون رو در آغوش فشرد. من روم رو برگردوندم، ترسیدم نکنه که
در روزهای آخر تصمیمم رو عوض کنم. بعد اون رو در آغوش گرفتم و حرکت
کردم.
همون مسیر هر روز، از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و در ورودی. دست های
اون دور گردن من حلقه شده بود و من به نرمی اون رو حمل می کردم،
درست مثل اولین روز ازدواج مون. روز آخر وقتی اون رو در آغوش گرفتم
به سختی می تونستم قدم های آخر رو بردارم. انگار ته دلم یک چیزی می
گفت: ای کاش این مسیر هیچ وقت تموم نمی شد. پسرمون رفته بود مدرسه،
من در حالی که همسرم در آغوشم بود با خودم گفتم: من در تمام این
سالها هیچ وقت به فقدان صمیمیت و نزدیکی در زندگی مون توجه نکرده
بودم.
اون روز به سرعت به طرف محل کارم رانندگی کردم، وقتی رسیدم بدون
این که در ماشین رو قفل کنم ماشین رو رها کردم. نمی خواستم حتی یک
لحظه در تصمیمی که گرفتم، تردید کنم. "دوی" در رو باز کرد و من بهش
گفتم که متاسفم، من نمی خوام از همسرم جدا بشم! اون حیرت زده به من
نگاه می کرد، به پیشانیم دست زد و گفت: ببینم فکر نمی کنی تب داشته
باشی؟ من دستشو کنار زدم و گفتم: نه! متاسفم، من جدایی رو نمی خوام.
این منم که نمی خوام از همسرم جدا بشم. به هیچ وجه نمی خوام اون رو
از دست بدم. زندگی مشترک من خسته کننده شده بود، چون نه من و نه
اون تا یک ماه گذشته هیچ کدوم ارزش جزییات و نکات ظریف رو در زندگی
مشترکمون نمی دونستیم. زندگی مشترکمون خسته کننده شده بود نه به
خاطر این که عاشق هم نبودیم بلکه به این خاطر که اون رو از یاد
برده بودیم. من حالا متوجه شدم که از همون روز اول ازدواج مون که
همسرم رو در آغوش گرفتم و پا به خانه گذاشتم موظفم که تا لحظه مرگ
همون طور اون رو در آغوش حمایت خودم داشته باشم. "دوی" انگار تازه
از خواب بیدار شده باشه در حالی که فریاد می زد در رو محکم کوبید و
رفت.
من از پله ها پایین اومدم سوار ماشین شدم و به گل فروشی رفتم. یک
سبد گل زیبا و معطر برای همسرم سفارش دادم.دختر گل فروش پرسید: چه
متنی روی سبد گل تون می نویسید؟ و من در حالی که لبخند می زدم
نوشتم: از امروز صبح، تو رو در آغوش مهرم می گیرم و حمل می کنم، تو
رو با پاهای عشق راه می برم، تا زمانی که مرگ، ما دو نفر رو از هم
جدا کنه و امیدوارم که فقط مرگ مارو از هم جدا کنه ...

درسته، جزئیات ظریفی توی زندگی ماها
هست که از اهمیت فوق العاده ای برخورداره ولی در بعضی مواقع از
اونها غافل هستیم. مسائل و نکاتی که برای تداوم و یک رابطه، مهم و
ارزشمندند. این مسایل خانه مجلل، پول، ماشین و مسایلی از این قبیل
نیست. این ها هیچ کدوم به تنهایی و به خودی خود شادی آفرین نیستند.
پس در زندگی سعی کنید زمانی رو صرف پیدا کردن شیرینی ها و لذت های
ساده زندگی تون کنید. چیزهایی رو که از یاد برده اید رو یادآوری و
تکرار کنید و هر کاری رو که باعث ایجاد حس صمیمیت و نزدیکی بیشتر و
بیشتر بین شما و همسرتون می شه، انجام بدید. زندگی خود به خود دوام
پیدا نمی کنه.
به عشق عادت نکنید بلکه با عشق زندگی کنید
این شما هستید که باید باعث تداوم زندگی تون بشید ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( شنبه 88/1/29 :: ساعت 2:46 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سال جدید
سال نو مبارک
روز پزشک گرامیباد
رمضان...
میلاد نور مبارک.......
اس ام اس ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز
27رجب عید مبعث پیامبر اکرم (ص)بر تمامی مسلمانان مبارک
اشیایی پرکاربرد که کثیفتر از کاسه توالت هستند!
7 نکته درباره آلرژی
4 قانون در مصرف دارو
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 713
>> بازدید دیروز: 773
>> مجموع بازدیدها: 3359818
» درباره من «

سروش دل
مدیر وبلاگ : دکتر سارا[1786]
نویسندگان وبلاگ :
dr shohre  khanom
dr shohre khanom[154]
mastane_j[492]
iman_karami
iman_karami[197]
ehsan[50]
بی نام ونشون ...[263]
mohsen_f[201]
دکتر بیگدلی[404]
دکتر سلیمی راد
دکتر سلیمی راد[350]

پزشک هستم که آرزو دارم بتوانم از تخصصم در جهت کمک به همنوعم به نحو احسن استفاده کنم و بیاری خدا دردی از دردهای بیماران دردکشیده را از تن رنج کشیده اشان کم کنم ....

» پیوندهای روزانه «

دستورات دارویی [73]
استار دانلود [88]
سراب بهاییت [48]
همنشین [24]
سایت امام علی (ع) [65]
سایت امام علی (ع) [29]
تالارهای گفتمان کشف الیقین [31]
وب سایت ختم قرآن مجید [24]
سایت پاسخ به سوالات و شبهات(ایت الله انصاریان) [56]
سایت امام رضا(ع) [94]
پزشکان بدون مرز [78]
احادیث وروایات [174]
لبیک [30]
وب سایت شهید اوینی [83]
وب سایت تبیان [124]
[آرشیو(18)]

» آرشیو مطالب «
نوشته های روزانه
اخبار
ایام شهادت مولای دوجهان
مناجات
ضرب المثل
حدیث
حکایت
اس ام اس
مطالب علمی_پزشکی
امام عصر جانم بفدایت
نوشته های مذهبی
دلنوشته ها
متفرقه
اشعار
دانستنیها
نکته ها
بسیج
طنز وشوخی
هنر
تابستان 1387
زمستان 1386
مهر 1387
پاییز 1386
دی 1387
بهمن 1387
زمستان 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
شهریور 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 89
مرداد 1389
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
دی 90
آذر 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
مرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
تیر 92
خرداد 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «
بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
خورشید تابنده عشق
لحظه های آبی
لــبــخــنــد قـــلـــم
در انتظار آفتاب
لنگه کفش
شین مثل شعور
upturn یعنی تغییر مطلوب
من وآینده من
عاشقان
عشق و شکوفه های زندگی
ترنم یاس
اگه باحالی بیاتو
فرزانگان امیدوار
آیینه های ناگهان
***جزین***
همنشین
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دختر بهار
موضوعات اقتصادی
آخرالزمان و منتظران ظهور
لیلای بی مجنون
سید علی خامنه ای
عشق سرخ من
قل هوالله احد
نگاهی به اسم او
نگاهی به اسم او
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
نظرمن
افســـــــــــونگــــر
یکتاز
جاده های مه آلود
hamidsportcars
*پرواز روح*
عصر پادشاهان
منتظرظهور
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید
بندیر
سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Darab University

سجاده ای پر از یاس
سرباز ولایت
شقایقهای کالپوش
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
بچه مرشد!
سکوت ابدی
فتوبلاگ حسین کارگر
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
کلبه درویشی
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خندون
هم نفس
صندلی داغ پارسی بلاگ
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
پر پرواز
آخرین روز دنیا
ورود ممنوع
.:: مرکز بهترین ها ::.
KING OF BLACK
در دوران بـــرزخی ...
►▌ استان قدس ▌ ◄
حنا، دختری با مقنعه
پرپر
نگارستان خیال
جبهه وبلاگی غدیر
مهر بر لب زده
SELENA MARIE GOMEZ
نغمه ی عاشقی
MNK Blog
هفت خط
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
رقصی میان میدان مین
.:: رایحه ::.
PARANDEYE 3 PA
فانوسهای خاموش
کانون فرهنگی شهدا
پژواک
نزار تنها بمانم
شهرستان بجنورد
یک کلمه حرف حساب
سرچشمـه فصـاحت و بلاغت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
بی سر و سامان
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
هیات محبان بقیه الله عجل الله تعالی (شهرک آب ساری)
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
آقاشیر
بازی موبایل،بازی جاوا،بازی سیمبین،دانلود بازی موبایل های جدید
اتشنشانی بنادر کشور
web4life
صراط مستقیم
برترین عاشقانه ها و عکس ها
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
روانشناسی آیناز
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
خلوت من
نمایندگی دوربین های مداربسته
محب علی
۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩
کلبه عشق
نیمکت آخر
بانک اطلاعات ترفند های موبایل وکامپیوتر
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
شادیهای کوچک یک خانم خانه دار
تکنولوژی کامپیوتر
یادداشتها و برداشتها
اطلاعات عمومی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جاده خاطره ها
هستی تنهاااااا.....
سارا احمدی
معیار
امام زمان
ایساکو -فروشگاه برتر-مسیبیان
سکوتی پرازصدا
xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
.: شهر عشق :.
مــــــ هـــــ ر بـــا ن
تراوشات یک ذهن زیبا
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
بادصبا
زنبور درمانی در جهان
جاده مه گرفته
فرق بین عشق و دوست داشتن
ایران اسلامی

تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
وب سایت روستای چشام (Chesham.ir)
جـــــــــــــــــــــــــذاب
.:: رمز موفقیت ::.
نرگس 1
اس ام اس جوک SMS jok
عکس سرا + جام جهانی 2010
O2H-SMS
منتظر مفرد مذکر غایب
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
محقق دانشگاه
فقط عاشق ها وارید شوند.................منامن
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
دوستدار علمدار
❤ღنیلوفرهای آبیღ❤
به امید او
هگمتانه
محمدمبین احسانی نیا
انسان جاری
زمزمه های تنهایی من...
برای اولین بار ...
حلقه منتظران
نمکستان
واقعه
اصل 110، اصل ولایت فقیه (ولایت نیوز)
*×*عاشقانه ای برای تو*×*
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
خون شهدا
دلداده
ایهاالناس بدانید گدای حسنم
رازهای موفقیت زندگی
«نجوای شبانه»
عشق آباد شهرمن
تازه ترین ها
بچه های خدایی
تولید ورمی کمپوست//شرکت نوآوران جوان آوان پارس دزفول
شبستان
دل شکسته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
تفریحی
welcome to my profile
یامهدی
دل نوشته
har an che az del barayad
آدمکها
خدا، یه کاری کن ...
اسطوره عشق مادر
دانلود هر چی بخوایی...
نور
S&N 0511
**عاشقانه ها**
اتاق آبی
پاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شب
الهگان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
یادداشت های من
توشه آخرت
✘ Heart Blaugrana
در غزل فلسفه ی چشم تو در زیر سوالم
ترخون
عشق پنهان
Manna
دریایی از غم
Deltangi
ساحل نشین اشک
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
گل یا پوچ؟2
کبوتر نامه بر
شـــــــیـــشـــــه ی نــــــــــــازک دلـــــــــــــــــــتنگی
یه دختره تنها
غدیریه
ورزشهای رزمی
رونوشت /سرنوشت.زارچ/سرچشمه فضیلت ها/یادداشت های احمد ترابی زارچی
خنده بازار
گل همیشه نازم
گل خشک
گلهای یاس
مهاجر
جیغ بنفش در ساعت 25
بچه های باخرز
نت سرای الماس
ستاره طلایی
السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
مردود
عمو همه چی دان
جایی برای خنده وشادی و تفریح
دهکده کوچک ما

جام جهان نما
خاطرات من و دکترم
نه/ دی/ هشتاد و هشت
behtarinamkhoda
فقط خدا
COMPUTER&NETWORK
سیرت پیشگان
دختر و پسرای ایرونی
.: هواداران دو آتیشه ی استقلال :.
شاه تور
متین
هر چی تو فکرته
Note Heart
ستاره سهیل
غزلیات محسن نصیری(هامون)
ღღ♥دنیای بارانی♥ღღ
خط سوم
کلبه حقیرانه من
پاتوق دخترها
wanted
بهونه های بارونی
دلتنگـــــــــــــــ همه شمـــــــــــــــــــا....
همه چیز از همه جا
یه کم فکر کنیم...!
اداره منابع طبیعی وآبخیزداری شهرستان مانه وسملقان
آتیه سازان اهواز
نور غدیر
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
این نیز بگذرد
دانلود کتاب
جواد قدرتی javadghodrati
شادِ شاد
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
ژئوماتیک
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
نجوای عاشقانه
وفا
کیمیا
اخراجیها
کشکول
اخلاق ، روان شناسی ، عقاید
شعر و شکر ...
عشق پاک
نوری چایی_بیجار
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
دوستانه
xXx عکسدونی xXx
دل نوشته های مائده
روزهای عاشقی یک سیب
نمی دونم بخدا موندم
نیلوفر مرداب
حباب زندگی

» صفحات اختصاصی «
گاهی به نگاهت نگاه کن !
هیچ میدونی یکی هست که مراقبمونه ؟؟
خوشبختی یک سفر است
اس ام اس تبریک عید فطر
بهترین مفهوم زندگی = زیستن
تاثیر بچه دار شدن بر مردان
چطور چربی بیشتری بسوزانید ؟
فنون آرایش صحیح بابی بروان
۱۴ میان وعده ای که چاق کننده نیست
چگونه پوستمان را جوان نگه داریم ؟
راز شخصیت شما در چهره تان نهفته است :
روش برخورد با کسانی که خود را عقل کل می دانند !
خیر بیبینی این شب چله مادر !
بیست و یک جمله انرژی زا از آنتونی رابینز
با آگاهی زندگی کنید
خیر بیبینی این شب چله مادر !
روز مادر مبارک
دعای هر روز ماه مضان
22 بهمن مظهر ایستادگی وحضور همیشگی ملت ایران است

» لوگوی لینک دوستان «







» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» طراح قالب «

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.