داغ جگر سوخته
لالـهای بـود که بـا داغ جگر سوخته بود |
آتــشـی در دل سـودا زده افـروخـتـه بــود |
شرم دارم کـه بـگویم تن مسمـوم تـرا |
خـصـم بـا تـیـر بـه تـابوت به هم دوخته بود |
راز دل را همه با همسر خود میگویند |
حَسن از همسر خودکامه خود سوخته بود |
جـگـرش پـاره شـد از نـیشتر زخم زبان |
در لـگن خـون دلـی ریـخـت که انـدوخته بود |
ارث مـادر خـود بـُرد غـم و رنـج و مِـحَن |
صـبـر و تـسـلـیـم و رضـا از پدر آموخته بود |
"حسین اخوان کاشانی-"تائب