عقل می تواند و حتّی باید در شناخت و آگاهی نسبت به دین قدم بردارد. زیرا عقل
از جمله ابزارهای اساسی انسان در فهم دین است.
ای برادر تو همه اندیشه
ای مابقی خود استخوان و ریشه ای
پس دین راه را باز گذاشته است تا عقل در آن به تدبّر و تفکّر بپردازد. این
مسأله تا جایی برای دین اهمیت دارد که در قرآن مجید بارها به تفکّر و تدبّر سفارش
شده است.
اولوالباب یا صاحبان خرد و عقل از شأن و رتبه بالایی در دین برخوردارند و همواره
در قرآن مورد تمجید قرار می گیرند. در ستایش عقل همین بس که در روایت است که می
فرماید:« العقل ما عبد به الرّحمان و اکتسب به الجنان»؛ عقل آن است که با آن خداوند
رحمان عبادت می شود و به وسیله آن بهشت به دست می آید.
حال سؤال این است: چرا؟!! چرا در یک چنین جای حساسی به عقل گفته شده است ایست؟!!
آیا منظور این است که ای عقل دیگر در اینجا دخالت نکن و هیچ نفهم، چون تو نباید
بفهمی؟!! اگر اینطور است مگر با تعقّل در این وادی قرار است عقل چه بفهمد که صلاح
نیست بداند؟!!!
در پاسخ باید گفت همان کسی که گفت بیندیش در این جا فرمود سکوت کن و دیگر خودت
را به زحمت نینداز. دلیل آن هم این است که عقل از رسیدن به برخی از اسرار ناتوان
است و خداوند خود بهتر از هر کسی این را می داند. با تأمّل در ذات الهی عقل هیچ نمی
فهمد و تنها سرگشته و حیران می شود. یعنی توقف عقل در جایی است که به نقص خود پی می
برد. در واقع روایاتی از این دست که انسان را از تعقل در برخی مسائل باز می دارند
نمی گویند: "ای عقل تو می توانی ذات الهی را درک کنی ولی نرو و نفهم!" بلکه می
گویند: "خودت هم می دانی که نمی توانی پس نرو و خودت را به زحمت بیهوده نینداز!" پس
ایست دیگه نه!
به نقل از مصاحبه با دکتر دینانی با تصرّف(فصل نامه سروش اندیشه- سال دوّم-
شماره 6- تابستان 1382)