مردی میآید از تبار نور، از تبار عاشقان و شوریدگان. مردی که محمد صلیالله علیه و آله از گل خندههای نگاه او نشاط مییابد و ابوطالب در نیمه شبهای بیداری دل، با او راز دل میگوید و فاطمه بنت اسد باغ چشمانش را به روی او میگشاید تا گل شادمانی را آبشار لبخند او شکوفا کند. مردی که طلوع مهر انگیز نگاهش دیگر بار حلاوت وصال و عشق را در چشمه لایزال به جان پاکان مینوشاند و پیاله حیات عاشقان از نگاهش لبریز میشد. علی، فصیحترین شعر حیات و زیباترین آواز آفرینش بود.
کعبه، در هلهله فرشتگان، برای میلاد عشق لحظه شماری میکرد؛ میلاد علی مظهر تمام عشق و صفا و تفسیر بلند عدالت و شجاعت.
مولا! ولادت تو، آفتابیترین روز تاریخ بود که روشنایی روز را خجل کرد.
حجرالاسود، بر دستهای تو بوسه زد و مسجد الحرام، تو را در آغوش گرفت.
صفا و مروه به نظارهات نشستند، تا این که همانند آفتاب، از درون کعبه سرزدی. آن گاه، لبخند بر لبان عدالت نقش بست.
ای آشنای نخلستانها و ای همدم چاه! ای درد و آشنای کوچه پس کوچه های کوفه! سکوت تو، بلندترین فریاد در تاریخ بود که در پژواک خویش، طنین مردی را داشت که ردپای مظلومیتش هنوز در بستر تاریخ جاری است.
ای نبأ عظیم و ای صراط مستقیم و ای لبریز از شجاعت و سخاوت! ذوالفقارت، برترین و گویاترین حدیث مردانگی است.
ای کامل کننده دین احمد و ای سنگ صبور محمّد(ص)! تکرار نام تو، بیابانهای خشک ظلم و تبعیض را به سبزترین باغهای عدالت، پیوند میزند.
کائنات، با تکرار نام تو به تکاپو میافتند و قیام میکنند.
ای فراتر از عشق زمین! همه شاعران، دیوان خود را با نام تو آغاز میکند.
امیر مهربانی! تو آمدی و ناخدای کشتی نجات بشریت در عصر دلمردگی و جهالت شدی.
یک آسمان بلاغت و یک کهکشان فصاحت! تو فاتح دلهای عاشقان و التیام زخمهای ضعیفان و مرهم دلهای غریبانی تو آبروی انسانیتی!
آری امروز در آسمان غوغاست و فرشتگان بین زمین و آسمان در رفت و آمدند و فضا، آغشته به عطر بهشتی، گل های سرخ محمدی است.
امروز زمین به آسمان چسبیده، یکی شده ، همه جا غرق نور و صفاست و مرکز نور از عرش به کعبه آمده و این خانه مرکز ارتعاش نور الهی شده و ملائک نیز به دور کعبه در حال طوافند.
و ناگهان انفجار نور، زمین و زمان و آسمان را در بر می گیرد و صدای هلهله ی شادی فرشتگان و ملائک همه جا طنین می افکند، آری صدا، صدای کودکیست که از درون کعبه به گوش می رسد و آبشار نور از آسمان به طرف زمین خط سبز رحمت می کشد و بعد علی می آید تا رحمت بیاید.
علی می آیدتا عدالت بیاید تا حوض کوثر فوران کند و می آید تا خنده برلبان محمد(ص) شکوفا شود.
و این گونه علی آمد، از اعلی آمد تا آب زلال و پاک الهی برکویر تشنه عدالت، بر زمین بارور شود.
و علی آمد تا مرکز ثقل شود، مرکز ثقل یازده پاک مرد سبز علوی، سرخ محمدی تا قیام قیامت.
و علی آمد تا هر بت و بتخانه ای ویران شوند و شیاطین جن و انس شرمنده از جسارت گردند.
و علی آمد تا سرچشمه هدایت، ولایت، سعادت انسان در زمین شکل گیرد، جاری شود.
و علی آمد تا عدالت بیاید، مهر، محبت بیاید و مظلومان تاریخ جان بگویند، جان بگیرند.
و امروز ملائک آسمان پر به وجود علی اعلی میسایند.
و امروز تنها روزی است که اشک یتیمان و مظلومان تاریخ، اشک شور وشوق و عشق است.
ای سراسر و بخشش و عدالت! دستمان گیر که محتاج سرکوی توایم...