گرایشهاى قلبى و فطرى انسان، یک چیز بیشتر نیست و هر چه انسان بر خلاف آن بگوید یا عمل کند، نفاق شخصى اوست نه ارادهى الهى. «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ»
برای شروع بحث در ابتدا به بررسی معنای قلب می پردازیم:
این نکته هم قابل توجه است که:
قلب دارای دو معنی است:
1- گوشت صنوبری شکلی که در سمت چپ سینه قرار دارد و در رساندن خون به تمامی اعضای بدن ، بلکه دمیدن حیات و زندگی به همه آنها ، نقش اول را دارد.
2- به معنای عقل است که گاه از آن تعبیر به نفس ، روح و انسان می شود .
در حقیقت این همان قلبی است که مورد خطاب قرار می گیرد و از او مطالبه شده و نهایتا معاقب قرار می گیرد .(مجمع البحرین )
معمولاً قلب هایی که در قرآن از آن سخن به میان آمده ، همین قلب است که به بعضی از آنها اشاره می شود.
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ [ق / 37]
بىشک در این (سرگذشتها) تذکرى است براى کسى که او را قلبى (بیدار) باشد.
لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا[اعراف / 179]
زیرا که دلها دارند ولى (حقایق را) بدان نمىفهمند .
خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ [بقره / 7 ]
خداوند بر دلها و بر گوشهاى آنان مهر (شقاوت) نهاده.
مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِه [ احزاب / 4]
خداوند براى هیچ مردى دو تا دل در درونش (و دو تا جان در داخل بدنش و قهرا دو تا اعتقاد متضاد در درون مغزش) قرار نداده است.
حضرات معصومین ( علیهم السلام ) فرموده اند:
[ القلب حرم الله فلا تسکن غیر الله فی حرم الله ]
قلب یا عقل حرم خداست پس غیر خدا را در آن راه مده.
و چون بیش از یک قلب ندارد ، نمی تواند بیش از یکی را در آن جای دهد.
البته ناگفته پیداست که هر چه در راستای محبت به محبوب ( خدا ) باشد و رنگ و بوی محبوب بگیرد ، از او جدا نیست ؛ بنابراین محبت به پیامبران و ائمه هدی در راستای محبت به خداست .
" مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِه ..." (احزاب/4)
این جمله کنایه است از اینکه ممکن نیست کسى بین دو اعتقاد متنافى و دو رأى متناقض جمع کند.
اگر دو اعتقاد متنافى دیدیم باید بدانیم که دو قلب به آن دو معتقد است، یعنى دو فرد مخالف هر یک به یکى از آن دو اعتقاد دارند، و ممکن نیست یک فرد به هر دو معتقد باشد، چرا که گرایشهاى قلبى و فطرى انسان، یک چیز بیشتر نیست و هر چه انسان بر خلاف آن بگوید یا عمل کند، نفاق شخصى اوست نه ارادهى الهى. «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِه»
در یک دل، دو دوستى متضادّ جمع نمىشود. «مِّن قَلْبَیْنِ » (دوستى و پیروى از وحى، با ولایت و پیروى از کافران و منافقان سازگار نیست.)(تفسیر نور)
بعضى « تفسیر کشاف، ج 3، ص 520» از مفسرین گفتهاند: جمله مورد بحث زمینهچینى و مقدمهاى است که القاى مسأله " ظهار" را که بعداً بیان مىکند تعلیل نماید، براى اینکه ظهار ( اینکه به همسرت بگویى پشت تو چون پشت مادرم است، و با این سخن او را بر خود حرام کنى ) جمع بین دو متنافى است، یعنى زوجیت و مادرى، و همچنین فرزند دیگران را فرزند خود خواندن دو متنافى است، که در یک قلب جمع نمىشوند:" مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِه".
ولى به نظر ما بعید نیست که بگوییم آیه شریفه تعلیل مطلب قبل است، که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را از اطاعت کفار و منافقین نهى مىکرد و به پیروى آنچه به وى وحى مىشود امر مىفرمود، جمله مورد بحث این امر و نهى را تعلیل مىکند و مىفرماید اطاعت خدا با اطاعت کفار و منافقین تنافى دارد ، چون قبول ولایت خدا و ولایت آنان متنافى است، مثل توحید و شرک، که در یک قلب جمع نمىشود" مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِه".
جمله « مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِه» معنى عمیقى دارد و آن این که انسان یک قلب بیشتر ندارد و در این قلب جز عشق یک معبود نمىگنجد، آنها که دعوت به شرک و معبودهاى متعدد مىکنند، باید قلبهاى متعددى داشته باشند تا هر یک را کانون عشق معبودى سازند!
در حدیثى از امیر م?منان على علیه السّلام در تفسیر این آیه مىخوانیم که فرمود:
« دوستى ما و دوستى دشمن ما در یک قلب نمىگنجد چرا که خدا براى یک انسان دو قلب قرار نداده است که با یکى دوست بدارد و با دیگرى دشمن، دوستان ما در دوستى ما خالصند همانگونه که طلا در کوره خالص مىشود هر کس مىخواهد این حقیقت را بداند، قلب خود را آزمایش کند اگر چیزى از محبت دشمنان ما در قلبش با محبت ما آمیخته است از ما نیست و ما هم از او نیستیم.»
بنابراین قلب واحد، کانون اعتقاد واحدى است و آن هم برنامه عملى واحدى را اجرا مىکند چرا که انسان نمىتواند حقیقتاً معتقد به چیزى باشد اما در عمل از آن جدا شود.
بر سر مسأله عشق حقیقی و مجازی بحث های زیادی است، ولی آنچه که از این آیه برداشت میشه اینست که دو چیز متضاد و متنافی نمی توانند با هم در یک قلب قرار گیرند.
اگر عشق زمینی مقدمه ای برای رسیدن به عشق حقیقی و برتر قرار گیرد و مانع از آن نگردد ، با آن منافات ندارد ، بلکه گاهی راهی برای رسیدن به عشق حقیقی قرار می گیرد .
شهید دکتر چمران جملاتی زیبا در این زمینه دارد :
« خدایا ! هرگاه دلم رفت که محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی. خدایا به هرکه و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی. عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی. تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی و یا به کسی امید نبندم .»