قدیمیترین
کتابی که از حضرت رقیه (علیهاالسلام) به عنوان دختر امام حسین)
علیهالسلام)
یاد کرده است و شهادت او را در خرابه شام میداند، همین کتاب است.
این
کتاب، اثر عالم بزرگوار، شیخ عمادالدین الحسن بن علی بن محمد طبری امامی است
که
به
امر وزیر بهاءالدین، حاکم اصفهان در روزگار سلطنت هلاکوخان، نوشته شده است.
به
ظاهر،
نام گذاری آن به کامل بهائی از آن روست که به امر بهاءالدین نگاشته شده
است.
این
کتاب در سال 675 هجری قمری تألیف شده و به دلیل قدمت زیادی که دارد، از
ارزش
ویژهای
برخوردار است؛ زیرا به جهت نزدیک بودن تألیف یا رویدادهای نگاشته شده ـ
به
نسبت
منابع موجود در این راستا ـ حایز اهمیت است و منبعی ممتاز به شمار میرود
و
دستمایه
تحقیقات بعدی بسیار در این زمینه قرار میگرفته است. شیخ عباس قمی در
نفس
المهموم
و منتهی الامال، ماجرای شهادت حضرت رقیه (علیهاالسلام) را از آن کتاب
نقل
میکند.
هم چنین بسیاری از عالمان بزرگوار مطالب این کتاب را مورد تأیید، و به
آن
استناد
کردهاند. این نگارنده، کتاب دیگری به نام بشارة المصطفی (صلی الله علیه و آله)
لشیعة المرتضی (علیهالسلام) دارد که در این کتاب نیز به برخی
رویدادهای
پس از واقعه عاشورا اشاره شده است. اولین منبعی که در آن تصریح شده که
اسیران
کربلا در اربعین اول، بر سر مزار شهدای کربلا نیامدهاند، همین کتاب
میباشد.
او جریانی را از عطیه (14) دوست جابربن عبدالله انصاری نقل میکند که
به
اتفاق
هم بر سر مزار اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) و شهیدان کربلا حاضر
شده،
اولین
زائرین قبر او در نخستین اربعین حسینی میگردند. اما نگارنده سخنی از
ملاقات
جابر
با اسیران کربلا به میان نمیآورد و بر خلاف آنچه در برخی مقتلها نگاشته
شده،
هیچ
ملاقاتی در این روز بین او و اسیران کربلا صورت نمیگیرد. این موضوع نیز
نقطه
عطف
دیگری در امتیاز و برتری این کتاب میباشد.
یکی
دیگر از کتابهای کهن که در این زمینه مطالبی نقل نموده، کتاب اللهوف
از
سیدبن
طاووس است. باید دانست احاطه ایشان به متون حدیثی و تاریخی اسلام و
شیعه،
ممتاز
و چشمگیر است. وی مینویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء
(علیهالسلام)
اشعاری
در بی وفایی دنیا میخواند، حضرت زینب (علیهاالسلام) سخنان ایشان را شنید
و
گریست.
امام (علیهالسلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و
تو
ای
زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته
باشید]
هنگامی
که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا
مگویید
[و خویشتن دار باشید].»
بنابر
نقل ایشان، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) بارها بر زبان امام حسین
(علیهالسلام)
جاری شده است. این مطلب در مقتل ابومخنف نیز هست که حضرت پس از شهادت
علی
اصغر (علیهالسلام)، فریاد برآورد: «ای ام کلثوم، ای سکینه، ای رقیه، ای
عاتکه
و
ای زینب! ای اهل بیت من! خدانگهدار؛ من نیز رفتم». این مطلب را سلیمان بن
ابراهیم
قندوزی
حنفی (وفات: 1294 ه .ق) در کتاب ینابیع المودة از مقتل ابومخنف نقل
میکند.
از
آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی (ره) در مورد حضرت رقیه
(علیهاالسلام)
و مرقد ایشان در دمشق و هم چنین داستان تعمیر قبر حضرت که به دستور
خود
ایشان، به وسیله رویای صادقهای انجام گرفت، پرسیدند. ایشان فرمود:
این
گونه مطالب که نقل شده است، هیچ گونه محال بودنی از نظر عقلی ندارد؛ لکن
از
اموری
که اعتقاد به آن لازم و واجب باشد، نیست.
1
ـ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، تهران، کتاب فروشی
اسلامیه،
بیتا، ج2، ص216 ؛ الطبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، اعلام الوری بأعلام
الهدی،
بیروت، دار المعرفة، 1399 ه .ق، ص251.
2
ـ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی،
چاپ
چهارم،
1378 ه . ش، ج2، ص200، اعلام الوری، ص251.
3
ـ حایری، محمد مهدی، معالی السبطین، قم، منشورات الرضی، 1363 ه . ش،
ج2،
ص214.
4
ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاءالتراث العربی،
چاپ
اول،
1416 ه . ق، ج5، ص293.
5
ـ نظری منفرد، علی، قصه کربلا، قم، انتشارات سرور، 1379 ه . ش، پاورقی
ص518.
6
ـ ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه . ق،
ج44،
ص210.
7
ـ همان، ج15، ص39.
8
ـ الارشاد، ج2، ص22.
9
ـ همان، ص343.
10ـ
محمدی اشتهاردی، محمد، سرگذشت جان سوز حضرت رقیه (علیهاالسلام)، تهران،
انتشارات
مطهر، 1380 ه . ش، ص 12.
11ـ
جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین (علیهالسلام)، قم،
دارالمعروف،
چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511.
12
ـ
ابن طاووس، ابوالقاسم ابوالحسن بن سعدالدین، اللهوف علی قتلی الطفوف،
قم،
انتشارات
اسوه، چاپ اول، 1414 ه . ق، ص 141؛ اعلام الوری، ص 236،(با اندکی تغییر(.
13ـ
قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، تهران، مکتبةالاسلامیة، 1368 ه . ق، ص
252؛
بحارالانوار،
ج 45، ص 115.
14ـ
در گفتار برخی ذاکران و واعظان مشهور است که عطیه غلام جابربن عبدالله
انصاری
بوده، در حالی که این مطلب تحریف تاریخ است. عطیه عوفی از رجال کوفه و
از
اصحاب
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بوده و حتی نام گذاری او نیز هنگام تولدش
توسط
امام
علی (علیهالسلام) صورت گرفته است. او پنج امام را درک نموده و در زمان
امام
باقر
(علیهالسلام) از دنیا رفت (ر.ک: التستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم،
انتشارات
جامعه مدرسین، چاپ
(