سلام
من آمدم که امروز یک پست بدم وبه خانمهای محترم همکار در سروش دل را روزشان را تبریک بگم منتها وقتی
دلنوشته ویا بهتر بگم غم نوشته خانم دکتر سارا خانم را خواندم خیلی دلم گرفت
بغض کردم ودیگه نتونستم چیزی بنویسم
الان فقط میخوام که به خانم دکتر بگم که درسته که این روزها شما بیشتر از هر روز دیگه دلتنگ مادر مرحومه اتان هستید
ولی من بعنوان همکار شما در محل کار واینجا اصلا طاقت این همه غم واندوه شما را ندارم
باور کنید روح مادرتان هم با دیدن این بیتابی ها وبیقراریهای شما در آرامش نخواهد بود
خانم دکتر بخودتان مثل همیشه مسلط شوید وقرص ومحکم بهمه ما
درس صبر و ایستادگی در برابر همه ناملایمات زندگی بدهید
از علاقه وعشق شما نسبت به مادرتان همه ما
آگاه هستیم اما چه میشود کرد ؟
اجازه بدهید بگویم :
روزتان مبارک
وامیدوار روح مادر عزیزتان با اجداد طاهر شما همجوار ومحشور
گردد