گاهی مراقبت از کار ، به معنی مراقبت از خود می باشد. فکر را به درون خودتان متمرکز کنید. درون شما همانی است که تو هستی.
درون یا نفس ما همان قدر با هم متفاوتند که اثر انگشتانمان. این نفس است که باید از آن مراقبت کنیم زیرا وقتی از نفس های خود به خوبی مراقبت کنیم ، سالم تر خواهیم بود و در چنین شرایطی ، بهتر کار خواهیم کرد و بیشتر قادر به کمک به دیگران خواهیم بود.
کسانی که از خود به خوبی مراقبت نمی کنند و توجه کمی به خود دارند ، مسلما برای دیگران خوب و مفید نیستند. اگر بیشتر از خود مراقبت به عمل آورند ، برای دیگران هم بهتر خواهند بود.
با چشم درون به نتیجه کارتان نگاه کنید. زمانی که شما به کار اهمیت بیشتری می دهید تا به خانواده ؛ و یا زمانی که به خانواده توجه بیشتری می کنید تا به خود ؛ در این زمان تعادل زندگی از دستتان خارج می شود.
برای خوشحال تر شدن کافی است بنشینی و به ساعتت نگاه نکنی تا زمانی که احساس کنی یک دقیقه گذشته است نه یک ثانیه بیشتر و نه کمتر.
با کمک " یک دقیقه بودن با خود" ، ابتدا می توانی از کاری که در حال انجامش هستی آگاه شوی و سپس می توانی با آگاهی یک راه بهتر را برگزینی. وقتی دقیقه ای می ایستی و ساکت و آرام نگاه می کنی ، اغلب راه بهتری می بینی و سپس همان طور که اغلب امکان پذیر است، آن را انجام می دهی.
همین یک دقیقه ساده و صریح نگاه کردن و اندیشیدن به رفتار و افکارمان ، ما را به چیزی بسیار قدرتمند راهنمایی می کند. ما را به درونمان می کشاند تا به خردمندی و فرزانگی خود گوش دهیم.
صرف کردن یک دقیقه چند بار در روز، برای ایستادن و نگاه کردن به آنچه انجام می دهیم بیشترشبیه به رانندگی در شهر و ایستادن در مقابل علایم ایست است. این علامتها به ما کمک می کنند تا به سلامت به مقصدی که در پیش داریم برسیم. آنچه برای خود انجام می دهید این احساس را به ما می دهد که مورد مراقبت و توجه قرار گرفته ایم. این همان چیزی است که ما را خوشحال می کند.
کار دیگری که می توانید برای خودتان انجام دهید خندیدن است. هرچه بیشتر بخندیدی ، سالم تر و شاداب تر می شوی. خندیدن به خود نه دیگران روش خوبی برای مراقبت کردن از خودمان است. با خندیدن به خود و انجام کارهای کوچک برای خودتان واقعا به شما کمک می کند که احساس خوبی داشته باشید.
با خود همان گونه رفتار کنیم که دوست داریم دیگران با ما رفتار کنند. زمانی که احساس یک قربانی را دارید آیا می دانید چه کسی شما را آزار داده؟ خودتان. چون شما می توانید بهترین دوست خود یا بدترین باشید و این بستگی به آن دارد که چه فکری را برمی گزینید و چه کاری را انتخاب می کنید.
نیاز، چیزی است که ما برای زندگی و سلامت خود به آن محتاجیم. یک خواست ، چیزی است که امید داریم ما را خوشحال سازد ولی اغلب این کار را نمی کند. وقتی آنچه را که می خواهید به دست آورید، احساس موفقیت می کنید ولی احساس سعادت ، مربوط به وقتی است که چیزی را به دست آورده و خواسته باشید. ما هرگز نمی توانیم به چیزی که به آن احتیاج نداریم به اندازه کافی دست پیدا کنیم. مانند پول خواستن است که به دست آوردن آن و دریافت این نکته که خوشحالی آور نیست با هم موجب نمی شود که از خواستن بیشتر به این امید که موجب سعادت خواهد شد، دست برداریم.
گاهی می توانیم فشار روانی زندگی خود را با نرفتن به طرف چیزی که به آن نیاز نداریم کاهش دهیم. فکر می کنی من و شما چه احساسی خواهیم داشت وقتی که در نهایت سختی و تلاش خسته کننده چیزی را به دست آوریم که متوجه می شویم از جمله نیازهای درجه یک ما نبوده است؟ قطعا احساس یاس می کنیم و افسرده خواهیم شد. آیا می دانید وقتی امور بر وفق مرادتان نیست چه می کنید؟
چیزهای بد را رها کنیم تا به چیزهای خوب برسیم. وقتی اوضاع خوب به نظر نمی رسد ، تو هم می توانی همین کار را بکنی و یا زندگی را ساده بگیری، آن قدر از چیزهای غیرضروری بزنی تا به هسته اصلی چیزی که خوشحالت می کند برسی. وقتی زندگی در طریق ساده قرار گرفت ، آن را در همان طریق حفظ کنی. هرچه زندگی ساده تر باشد ، بیشتر احساس آرامش می کنی.
اگر دو عاطفه واقعی در زندگی ما وجود دارد، یکی عاطفه مثبت (عشق) است و دیگری عاطفه منفی (ترس). وجود یکی ، یعنی عدم وجود دیگری. می توان گفت تمام عواطف دیگر از این دو مشتق می شوند. وقتی بر اساس عشق تصمیم می گیریم، بدون دخالت ترس احساس خوبی خواهیم داشت حتی قبل از آن که بدانیم نتیجه اش چیست.
هریک از ما می دانیم چه چیز برایمان خوب است. فقط باید از شتاب زدگی به اندازه کافی بکاهیم و از خود مراقبت کنیم. ما باید به طور منظم برای تغییر یافتن تلاش کنیم. یکی از راههای تغییر رفتار، صرف کردن مکرر یک دقیقه برای خود است. شما باید آن قدر به صرف یک دقیقه ادامه دهید که روزی کار برایتان سهل و طبیعی شود.
یک دقیقه برای خودتان شما را به سوی بهتر فکر کردن و بهتر از سابق عمل کردن می برد. ما هر روز باید از نو یاد بگیریم که چگونه از خود بهتر مراقبت کنیم. همه ما بیشتر به خودمان فکر می کنیم. این امری کاملا طبیعی است. وقتی بدون احساس گناه این کار را انجام دهیم خود به خود پیشرفتی حاصل می شود و به جایی می رسیم که به دیگران بیندیشیم. ولی اکثرا از این می ترسیم که مبادا گرفتار خودخواهی شده باشیم. در دوران جوانی افراد خوش نیت نگران ما می شوند. آنها می ترسند که اگر بیش از حد به خود فکر کنیم به فکر دیگران و علائقشان نباشیم. چون آنها می دانند این نوع خودخواهی در زندگی مایه زیان است. در چنین وضعیتی است که به جای اعتماد کردن به ما، به خاطر این که ابتدا به خود اهمیت داده ایم و سپس در ادامه راه برای دیگران اهمیت قایل شده ایم، از ما می خواهند این نظم طبیعی را معکوس کنیم، یعنی اول دیگران را در نظر بگیریم و بعد خودمان را، درست مانند آن که گاری را جلوی اسب ببندیم. ما معمولا در طریق خوشبختی بیشتر اوقات دیگران را بر خود مقدم می داریم و خود را در انتها قرار می دهیم. این کار ما را به جایی نمی رساند و باعث می شود درجا بزنیم.
منبع : کتاب : " یک دقیقه برای خودم"