سلام
تا کنون در این وبلاگ رسم نبوده که از خاطرات شخصی نوشته بشه اما بمناسبت فرا رسیدن عید سعید غدیر در نظر دارم که کاری که هر ساله وبخصوص سال قبل مادر مرحومه ام انجام میداد خاطره یا همان دلنوشته ای را بنویسم
ابتدائا این مطلب را بگم که احترام به سادات از نظر مادرم بسیار بسیار اهمیت داشت تا حالا بیاد ندارم که یک سیدی به خانه ویا مجلسی وارد شده باشه ومادرم به احترام ایشان بر نخواسته باشه حتی برای من وبرادرانم هر وقت که وارد خانه میشدیم مادر به احترام ما که از سادات بودیم از جا برمیخواست
در زمان تدریس هم همینطور بودند در زمان ورود هر دانش اموز سیدی ,مادر محال بود که بر نخیزد حتی برای منکه چند سالی را افتخار شاگردی ایشان را داشتم .
تقریبا همه میدانستند که سادات برای مادر بیش از هر کس دیگه ای قابل احترام بود چون به پیامبر (ص) واهل بیت اطهارشان عشق عجیبی داشتند
هر ساله با نزدیک شدن به عید غدیر خم مادر از همه سادات خانواده وفامیل دعوت میکرد که به خانه ما بیایند ودر ضیافتی که مادر ترتیب داده بود حضور پیدا کنند
همیشه بعد از اذان مغرب که تمام سادات برای اقامه نماز بجماعت می ایستادند مادر حال عجیبی پیدا میکرد وبشدت خوشحال بود واز سادات در مجلس خواهش میکرد که در دعای بین دو نماز برای همه وبرای شفای بیماران وبرای رفع گرفتاری گرفتاران و برای فرزندان مادر وعاقبت بخیری ما دست بدعا بردارند
بعد هم با انرژی غیر قابل توصیفی از مهمانان وسادات پذیرایی مینمود ودر پایان مجلس هر کسی که از خانه ما بیرون میرفت با رضایت خوشحالی تمام که ساعاتی را بهشون خوش گذشته وبهره برده اند ,خارج میشدند وروزها بعد از ان تلفنهایی نمیشد واز زحمات خالصانه مادر تشکر میکردند
سال قبل هم طبق تمام سنوات قبل از دوهفته قبل از عید مادر به سادات فامیل وخانواده زنگ زده وبرای روز موعود از انها دعوت بعمل اورد
تمام کارهای مادر خوب وبجا وپسندیده بود وخیلی خوب کارها را انجام میداد
وقت نماز رسید
وقتی که نماز اول بجماعت خوانده شد مادر خواسته عجیبی را مطرح کرد که تابحال اینکار را نکرده بود
از سادات حاضر در مجلس ومهمانان دیگر درخواست کرد که خیلی خاص برای امرزش ایشان وعفو گناهان از طرف خداوند برایش دعا کنند
همه جا خوردند
تا بحال مادر اینطوری رفتار نکرده بود
پدر از مادر پرسید که خانم چرا این درخواست را کردی ؟مگه اتفاقی افتاده ؟
مادر گفت که :نه اما یک دفعه بدلم افتاد که امسال از همه شما سادات عزیز بخوام که برای من وامرزش من دست بدعا برداریید شاید سال دیگه من نباشم !!!
همه بهت زده شدند
اما مادر گفت نگران نباشید همه ما از یک لحظه بعدمان بیخبریم امسال را خواستم که حالا که شما سادات عزیز در اینجا جمعید خودخواهی کرده باشم وبرای سبکتر شدن اعمالم وامرزشم دعا کنید
دستها بالا رفت وبرای امرزش همه جمع حاضر وغائب دعا کردند ویک دعای مخصوص هم برای خواست مادر
وحالا امسال....
مادر نیست....
اما خود سادات فامیل تماس گرفتند وگفتند که طبق رسمی که مادر هرساله داشته به احترام ایشان خواهند امد وهمگی با هم سر مزار مادر رفته وبرای ایشان قران خواهند خواند ودر خانه هم نماز جماعت برپا خواهند کرد ...
عید سعید غدیر خم پیشاپیش بر همه بزرگواران مبارک باد
این مطلب تا پایان عید غدیر در ابتدای همه مطالب وبلاگ باقی خواهد ماند