سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
سروش دل
 
 
[ و فرمود : ] بنده را نسزد که به دو خصلت اطمینان کند : تندرستى و توانگرى . چه آنگاه که او را تندرست بینى ناگهان بیمار گردد و آنگاه که توانگرش بینى ناگهان درویش شود . [نهج البلاغه] 




»» امام خمینی (ره)به روایت خادمش

حاج عیسی جعفری فرزند اسدالله ، پیرمرد فرزانه ای که در میان مردم ایران به «خادم امام» اشتهار دارد ، در سال 1306 در روستایی نزدیک قم به نام ابرجس به دنیا آمد. وی قبل از پیروزی انقلاب در قم دکان جگرکی داشت. با پیروزی انقلاب و اقامت حضرت امام در جماران، مرحوم حاج احمدآقا که در جستجوی فردی مطمئن بود تا بتواند امور دفتر و منزل حضرت امام را به او بسپارد، از طریق خواهر حاج عیسی که اقلیم خانم نام داشت و مدت‌ها در نجف خدمتگزار بیت حضرت امام بود، حاج عیسی را به تهران فرا می‌خواند و او با رها کردن کار و کسب و منزل خود به تهران می‌آید و از سال 1360 جزو اولین کسانی می‌شود که به خدمت صادقانه در دفتر حضرت امام می‌پردازد.

آن چه می خوانید بخشی از خاطرات حاج عیسی است:

من بچه قم هستم ولی تقریبا نزدیک 45 سال است که در تهران زندگی می‌کنم. در سال 1343 که حضرت امام از زندان آزاد شده بودند ما در تهران سکونت داشتیم. با شنیدن خبر آزادی امام ما هم به قم برای دیدار ایشان رفتیم و یک هفته در قم ماندیم.

در طول آن یک هفته هر روز به منزل ایشان می‌رفتیم و در صف جمعیت می‌ایستادیم و ایشان را زیارت می‌کردیم. ظهر که می‌شد پشت سر امام به نماز می‌ایستادیم. در پائین اتاقی که حضرت امام می‌نشستند زیرزمینی بود که مردم در صف منظم به دست‌بوسی ایشان می‌‌آمدند و سپس از طریق آن زیرزمین خارج می‌شدند. من نیز همانند مردم دست ایشان را می‌بوسیدم و از طریق زیرزمین دوباره به حیاط می‌آمدم و خودم را برای نماز آماده می‌کردم.

حاج عیسی جعفری

روزی در صدد برآمدم که کتاب کشف اسرار حضرت امام را تهیه کنم. اما خوب این کتاب قدغن بود. یک دوستی در قم داشتم، پیش او رفتم و از ایشان راهنمایی خواستم. وی گفت در خیابان ارم یک شیخ کتابفروشی هست پیش ایشان می‌روید و می‌گوئید مرا فلانی روانه کرده و گفته یک نسخه کتاب کشف اسرار به من بدهید. من پیش آن شیخ رفتم و خودم را معرفی کردم.

ایشان گفت فردا بیایید تا برایتان تهیه کنم. فردا دوباره پیش شیخ رفتم اما شیخ دوباره قول روز بعد را داد. این موضوع سه مرتبه تکرار شد. روز سوم به اصطلاح از داخل یک زیرزمین کتاب را آورد و روی میز گذاشت. وقتی هدیه‌اش را به شیخ می‌دادم گفت این کتاب را از من نخریدید. یعنی اگر شما را گرفتند نگوئید از من خریده‌اید.

من در تهران لباس فروش بودم و دوره می‌گشتم. روزی در داودیه بودم که یکدفعه دیدم از خود قلهک تا کلانتری صبا همه پاسبان‌ها سوار بر اسب ایستاده‌اند. از آن طرف به آن سمت رودخانه به اصطلاح خیابان ظفر رفتم. آنجا پرورشگاهی بود که به آن پرورشگاه معنوی می‌گفتند. دیدم که پاسبان‌ها تا آنجا هم به صف ایستاده‌اند. با بقچه لباسی که روی دوشم بود متوجه خانه‌ای شدم که در آنجا رفت و آمد بود. از یکی پرسیدم که اینجا چه خبر است؟ گفت حضرت امام را از زندان به اینجا آورده‌اند. هرچه سماجت و کوشش کردم که آنجا خدمت امام برسم اجازه ندادند.

خواهر من در نجف خدمتگزار بیت امام بود. ایشان تعریف می‌کرد: در نجف که بودیم حضرت امام در خانه محقری سکونت کرده بودند. ما از یخچال و این‌گونه امکانات محروم بودیم و مواد غذایی و غیره را به اندازه مصرف تهیه می‌کردیم و اگر چیزی مثلا میوه یا گوشت اضافه می‌آمد مجبور بودیم آنها را در ته چاهی که چهل پله پائین می‌خورد قرار بدهیم که به اصطلاح هوای آنجا خنک بود. هرچه خانم به حضرت امام می‌گفت که ما به یخچال احتیاج داریم برای ما یک یخچال تهیه کنید، امام می‌فرمودند،‌ من پول ندارم، اگر شما پولی دارید بدهید تا برایتان یخچال بخرم. روزی حاج‌آقا مصطفی تشریف آورد و به خانم گفت که چقدر پول دارید. خانم هم پس‌اندازهایش را به حاج‌آقا مصطفی داد و ایشان رفت و یک یخچال قسطی خرید و آورد. زندگی امام در نجف به این شکل بود. اما در کربلا منزلی بود که مالک آن یک نفر کویتی بود. در آن منزل همه وسایل و امکانات زندگی وجود داشت و ما هر از گاهی که در کربلا بودیم در رفاه و آسایش بودیم.

آقای رحیمیان تعریف می‌کرد وقتی که در نجف اشرف بودیم، روزی یکی از بزرگان فوت کرده بود و ما به همراه حضرت امام به مراسم آن فرد رفتیم. دم در مسجد، حضرت امام نگاهی کردند و فرمودند برگردید. عرض کردیم آقاجان چرا؟‌ فرمودند، جا نیست که من پابرهنه یا با کفش بروم تا وارد مسجد شوم و مجبورم پایم را روی کفش مردم بگذارم که من هیچ وقت این کار را نمی‌کنم.

ابوعمار از سمت راست نفر اول

در سال 1360 حاج احمدآقا می‌فرمایند که ما به فردی نیاز داریم که شب و روز اینجا باشد و در خدمت امام قرار گیرد. خواهرم که از زمان نجف در خدمت بیت امام بود مرا معرفی می‌کند و می‌گوید که من برادری دارم که در تهران زندگی می‌کند. حاج احمدآقا می‌پرسد چه کاره است خواهرم جواب می‌دهد که دکان دارد و با کسی شریک هست. حاج احمدآقا از سوابق من س?ال می‌کند و سپس می‌گوید تلفن بزنید و بگوئید بیاید. به من تلفن کردند و من دکان و خانه و زندگی‌ام را رها کردم و به بیت آمدم و ماندگار شدم.

روزهای اول وظیفه‌ام جواب دادن به تلفن بود و اگر حضرت امام کاری داشتند بلافاصله پیغام می‌دادند که من بروم و انجام دهم. اگر ایشان با کس دیگری هم کار داشتند می‌رفتم خبر را می‌رساندم و جوابش را برای حضرت امام می‌آوردم.

آرام آرام رفت و آمد و گفت‌وشنود و نسبت به همدیگر شناخت بیشتری پیدا کردیم، به گونه‌ای که به اصطلاح امام هرکاری داشتند بلافاصله زنگ می‌زدند و مرا صدا می‌کردند و من به خدمتشان می‌رسیدم. مثلا مهر ایشان بر اثر سجده بسیار کثیف می‌شد من آن را تمیز می‌کردم. علاوه بر آن اگر ایشان با آقای انصاری یا آقای توسلی و گاهی وقت‌ها حتی با خود حاج احمدآقا کاری داشتند به من می‌گفتند که مثلا برو به احمد بگو بیاید کارش دارم. من هم می‌آمدم و ایشان را در جریان قرار می‌دادم. یا اگر حضرت امام پیغامی داشتند به آقایان می‌رساندم.

چند بار هم اتفاق افتاد که من روزنامه‌ها را پیش امام می‌بردم؛ روزهای زمستان روزنامه‌ها کمی دیرتر می‌رسید؛ وقتی آنها را پیش امام می‌بردم ایشان می‌گفت من روزنامه می‌خواهم، شب نامه که نمی‌خواهم، سعی کن روزنامه را زودتر بیاوری. لذا من بعد از آن دیگر صبر نمی‌کردم که روزنامه را به بیت بیاورند، خودم می‌رفتم و از کیوسک می‌خریدم و می‌آمدم.

خوراک حضرت امام در وعده شام غذای حاضری بود. دو یا سه لقمه نان و پنیر با دو سه حبه انگور یا دو سه لقمه نان و پنیر با دو سه قاچ خربزه بود. ما چون می‌دانستیم شام حضرت امام همین غذاست جلوتر تهیه می‌کردیم و برای مواقعی که مواد غذایی گران می‌شد و یا گیر نمی‌آمد ذخیره می‌کردیم، چون اگر مواد غذایی گران می‌خریدیم ایشان میل نمی‌کردند و می‌گفتند چرا گران خریدید. ما هر 15 روز یکبار صورت حساب مخارج منزل امام را به ایشان می‌دادیم و ایشان مرور می‌کردند. یادم هست که یکبار یک کیلو خیار خریده بودیم به مبلغ بیست تومان. ایشان وقتی صورت حساب را دیده بودند فرمودند دیگر خیار نخرید. قبل از آن خیار کیلویی ده تومان بود و به یکباره بیست تومان شده بود و ما که یک کیلو خریده بودیم فرمودند خیار نخرید چون گران است. ایشان از هرجهت مواظب بودند.

. می‌فرمودند:‌ نان زیاد نخرید به اندازه مصرف بخرید. مواظب باشید، حیف و میل نشود

حضرت امام به خانمشان خیلی محبت داشتند و با او خیلی مهربان بودند. اگر کسی برخلاف نظر خانم عمل می‌کرد حضرت امام از آن شخص ناراحت می‌شدند.

حضرت امام به زیردستانشان هم محبت داشتند. من هر روز صبح که به خدمت ایشان می‌رسیدم و عرض سلام می‌کردم، ایشان متقابلا سلام می‌دادند و لبخند می‌زدند و من هم لبخند می‌زدم. سپس احوال همدیگر را می‌پرسیدیم.

برخورد حضرت امام به کودکان خیلی مهربانانه و عجیب بود.

روزی عده‌ای از شهر دزفول برای ملاقات آقا آمده بودند و در حسینیه مستقر شدند. آقای انصاری به من زنگ زد و گفت که سه تا از بچه‌های شهید خدمت امام نرسیدند ولی دلشان می‌خواهد ایشان را زیارت کنند. شما بیا و اینها را خدمت امام ببر. من آنها را نزد امام بردم. حضرت امام در ایوان روی تخت‌شان نشسته بودند و در حال مطالعه بودند. ایشان تا بچه‌ها را دیدند نوازش کردند و به سر و صورتشان دست کشیدند و به هر کدامشان پانصد تومان پول دادند و من آنها را با دل خوشی و روی بای آوردم.

مردم در انتخابات آزادند

حاج عیسی ادامه می‌دهد: امام به راحتی امام نشد؛ ایشان به واسطه رابطه با خدا امام امت شده است. ایشان ساعت 2 نیمه شب بیدار می‌شدند و نماز می‌خواندند؛ بعد هم تا نزدیک نماز صبح مشغول قرائت قرآن می‌شدند؛ ایشان به قدری غرق در مناجات و گریه بودند که بسیار عجیب بود؛ البته ما از پشت شیشه می‌دیدیم و آن موقع کسی در اتاق نبود.  

خادم امام خمینی (ره) با بیان خاطره‌ای از دیدار مردم با رهبر کبیر انقلاب اسلامی و اشتیاق ایشان برای دیدار می‌گوید: امام بعد از ساعت 8 صبح و گرفتن گزارش و نامه‌ها، در حیاط قدم می‌زدند و اگر جمعیتی در حسینیه بود، ایشان به ملاقات آنها می‌رفتند و گاهی حسینیه 2 بار مملو از جمعیت بود؛ یکبار جمعیتی از مشهد و تربت حیدریه آمده بودند و دو بار حسینیه پر شد. بار دوم که امام از حسینیه بیرون می‌آمدند، جمعیتی در سه راهی بیت ایستاده بودند و شعار می‌دادند که ما تا امام را نبینیم از جماران نمی‌رویم. 

حضرت امام اتفاقاً صدای آنها را شنیدند و فرمودند «برو بگو اینها بیایند تو حیاط تا من ببینمشان»؛ در سه راهی بیت، آقای بابایی ایستاده بودند، به او گفتم «امام فرمودند که اجازه بدهید اینها داخل بیایند»، گفت «اینها کارت ندارند و نمی‌شود بییند»؛ گفتم «خب شما برای چه اینجا ایستاده‌ای» گفت «برای امام»؛ گفتم «خب خود امام گفته‌اند که اجازه دهید بیایند داخل حیاط» بالاخره با اصرار، نگهبان را راضی کردم و آن جمعیت داخل حیاط شده و با امام دیدار کردند. امام مردم را خیلی دوست داشتند.

از حاج عیسی پرسیدن: «چرا امام دوست نداشتند فرزندان و نوه‌هایش و در یک کلمه اهل بیت‌شان وارد سیاست شوند؟» که نگاهی عمیق به من کرد و چند لحظه‌ای سکوت. سرش را بالا گرفت و گفت «بهتر است در مورد این موضوع صحبت نکنیم». دل پر خونی داشت از آنان که دم از امام می‌زنند و ادعا دارند و گفت «مطمئن باشید خدا نخواهد گذاشت که کسی از اسم امام سوء استفاده کند و مردم نیز به این راحتی‌ها رضا نمی‌دهند؛ آنهایی که در این راه بیایند موفق نخواهند شد و فقط خودشان را خراب می‌کنند و عقب می‌اندازند و دورانی طول می‌کشد که بیایند سرجای اولش و نخواهد شد.» 

خادم امام خمینی (ره) به شب رحلت امام اشاره کرده و یادآور می‌شود: شبی که امام از دنیا رفتند، به بیمارستان رفتیم؛ پزشکان، بالای سر امام بودند و در حال تقلا برای اینکه کاری انجام دهند. حاج احمد آقا «گفتند این تلاشی که دارید می‌کنید فایده‌ای هم دارد؟

دکترها گفتند :خیر، دیگر تلاش نتیجه‌ای ندارد» حاج احمد آقا گفتند «اگر فایده‌ای ندارد، پس دیگر اینقدر اذیتش نکنید و رهایش کنید تا راحت باشد» و دکترها امام را آزاد گذاشتند و چند لحظه بعد امام عروج کردند و به ملکوت اعلی رفتند.  

همان موقع بود که آقای هاشمی گفتند:

همین الان اعلام کنیم که امام فوت کردند اما حاج احمد آقا موافقت نکردند و گفتند «صبر کنید تا زمانش فرا برسد» بعد از آن در همان بیمارستان آقای خامنه‌ای را خواستند و هیئت امنا سریعاً جلسه‌ای را تشکیل دادند و در اتاق دیگری رفتند.

چند دقیقه بعد دیدم که حضرت آقا از اتاق بیرون آمدند و از پذیرش مسئله‌ای طفره می‌رفتند که حاج احمد آقا دنبال ایشان آمدند و با اصرار فراوان از ایشان خواهش کردند؛ ایشان را مجدداً به اتاق بردند و همان جا بود که حاج احمدآقا با تلاش فراوان حضرت آقای خامنه‌ای را راضی کردند که این مسئله را بپذیرند و هیئت امنا نیز به ایشان رأی دادند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( شنبه 91/3/13 :: ساعت 8:17 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سال جدید
سال نو مبارک
روز پزشک گرامیباد
رمضان...
میلاد نور مبارک.......
اس ام اس ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز
27رجب عید مبعث پیامبر اکرم (ص)بر تمامی مسلمانان مبارک
اشیایی پرکاربرد که کثیفتر از کاسه توالت هستند!
7 نکته درباره آلرژی
4 قانون در مصرف دارو
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 506
>> بازدید دیروز: 940
>> مجموع بازدیدها: 3363264
» درباره من «

سروش دل
مدیر وبلاگ : دکتر سارا[1786]
نویسندگان وبلاگ :
dr shohre  khanom
dr shohre khanom[154]
mastane_j[492]
iman_karami
iman_karami[197]
ehsan[50]
بی نام ونشون ...[263]
mohsen_f[201]
دکتر بیگدلی[404]
دکتر سلیمی راد
دکتر سلیمی راد[350]

پزشک هستم که آرزو دارم بتوانم از تخصصم در جهت کمک به همنوعم به نحو احسن استفاده کنم و بیاری خدا دردی از دردهای بیماران دردکشیده را از تن رنج کشیده اشان کم کنم ....

» پیوندهای روزانه «

دستورات دارویی [73]
استار دانلود [88]
سراب بهاییت [48]
همنشین [24]
سایت امام علی (ع) [65]
سایت امام علی (ع) [29]
تالارهای گفتمان کشف الیقین [31]
وب سایت ختم قرآن مجید [24]
سایت پاسخ به سوالات و شبهات(ایت الله انصاریان) [56]
سایت امام رضا(ع) [94]
پزشکان بدون مرز [78]
احادیث وروایات [174]
لبیک [30]
وب سایت شهید اوینی [83]
وب سایت تبیان [124]
[آرشیو(18)]

» آرشیو مطالب «
نوشته های روزانه
اخبار
ایام شهادت مولای دوجهان
مناجات
ضرب المثل
حدیث
حکایت
اس ام اس
مطالب علمی_پزشکی
امام عصر جانم بفدایت
نوشته های مذهبی
دلنوشته ها
متفرقه
اشعار
دانستنیها
نکته ها
بسیج
طنز وشوخی
هنر
تابستان 1387
زمستان 1386
مهر 1387
پاییز 1386
دی 1387
بهمن 1387
زمستان 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
شهریور 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 89
مرداد 1389
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
دی 90
آذر 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
مرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
تیر 92
خرداد 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «
کانون فرهنگی شهدا
بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
خورشید تابنده عشق
لحظه های آبی
لــبــخــنــد قـــلـــم
در انتظار آفتاب
لنگه کفش
شین مثل شعور
upturn یعنی تغییر مطلوب
من وآینده من
عاشقان
عشق و شکوفه های زندگی
ترنم یاس
اگه باحالی بیاتو
فرزانگان امیدوار
آیینه های ناگهان
***جزین***
همنشین
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دختر بهار
موضوعات اقتصادی
آخرالزمان و منتظران ظهور
لیلای بی مجنون
سید علی خامنه ای
عشق سرخ من
قل هوالله احد
نگاهی به اسم او
نگاهی به اسم او
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
نظرمن
افســـــــــــونگــــر
یکتاز
جاده های مه آلود
hamidsportcars
*پرواز روح*
عصر پادشاهان
منتظرظهور
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید
بندیر
سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Darab University

سجاده ای پر از یاس
سرباز ولایت
شقایقهای کالپوش
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
بچه مرشد!
سکوت ابدی
فتوبلاگ حسین کارگر
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
کلبه درویشی
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خندون
هم نفس
صندلی داغ پارسی بلاگ
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
پر پرواز
آخرین روز دنیا
ورود ممنوع
.:: مرکز بهترین ها ::.
KING OF BLACK
در دوران بـــرزخی ...
►▌ استان قدس ▌ ◄
حنا، دختری با مقنعه
پرپر
نگارستان خیال
جبهه وبلاگی غدیر
مهر بر لب زده
SELENA MARIE GOMEZ
نغمه ی عاشقی
MNK Blog
هفت خط
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
رقصی میان میدان مین
.:: رایحه ::.
PARANDEYE 3 PA
فانوسهای خاموش
پژواک
نزار تنها بمانم
شهرستان بجنورد
یک کلمه حرف حساب
سرچشمـه فصـاحت و بلاغت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
بی سر و سامان
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
هیات محبان بقیه الله عجل الله تعالی (شهرک آب ساری)
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
آقاشیر
بازی موبایل،بازی جاوا،بازی سیمبین،دانلود بازی موبایل های جدید
اتشنشانی بنادر کشور
web4life
صراط مستقیم
برترین عاشقانه ها و عکس ها
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
روانشناسی آیناز
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
خلوت من
نمایندگی دوربین های مداربسته
محب علی
۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩
کلبه عشق
نیمکت آخر
بانک اطلاعات ترفند های موبایل وکامپیوتر
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
شادیهای کوچک یک خانم خانه دار
تکنولوژی کامپیوتر
یادداشتها و برداشتها
اطلاعات عمومی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جاده خاطره ها
هستی تنهاااااا.....
سارا احمدی
معیار
امام زمان
ایساکو -فروشگاه برتر-مسیبیان
سکوتی پرازصدا
xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
.: شهر عشق :.
مــــــ هـــــ ر بـــا ن
تراوشات یک ذهن زیبا
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
بادصبا
زنبور درمانی در جهان
جاده مه گرفته
فرق بین عشق و دوست داشتن
ایران اسلامی

تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
وب سایت روستای چشام (Chesham.ir)
جـــــــــــــــــــــــــذاب
.:: رمز موفقیت ::.
نرگس 1
اس ام اس جوک SMS jok
عکس سرا + جام جهانی 2010
O2H-SMS
منتظر مفرد مذکر غایب
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
محقق دانشگاه
فقط عاشق ها وارید شوند.................منامن
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
دوستدار علمدار
❤ღنیلوفرهای آبیღ❤
به امید او
هگمتانه
محمدمبین احسانی نیا
انسان جاری
زمزمه های تنهایی من...
برای اولین بار ...
حلقه منتظران
نمکستان
واقعه
اصل 110، اصل ولایت فقیه (ولایت نیوز)
*×*عاشقانه ای برای تو*×*
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
خون شهدا
دلداده
ایهاالناس بدانید گدای حسنم
رازهای موفقیت زندگی
«نجوای شبانه»
عشق آباد شهرمن
تازه ترین ها
بچه های خدایی
تولید ورمی کمپوست//شرکت نوآوران جوان آوان پارس دزفول
شبستان
دل شکسته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
تفریحی
welcome to my profile
یامهدی
دل نوشته
har an che az del barayad
آدمکها
خدا، یه کاری کن ...
اسطوره عشق مادر
دانلود هر چی بخوایی...
نور
S&N 0511
**عاشقانه ها**
اتاق آبی
پاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شب
الهگان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
یادداشت های من
توشه آخرت
✘ Heart Blaugrana
در غزل فلسفه ی چشم تو در زیر سوالم
ترخون
عشق پنهان
Manna
دریایی از غم
Deltangi
ساحل نشین اشک
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
گل یا پوچ؟2
کبوتر نامه بر
شـــــــیـــشـــــه ی نــــــــــــازک دلـــــــــــــــــــتنگی
یه دختره تنها
غدیریه
ورزشهای رزمی
رونوشت /سرنوشت.زارچ/سرچشمه فضیلت ها/یادداشت های احمد ترابی زارچی
خنده بازار
گل همیشه نازم
گل خشک
گلهای یاس
مهاجر
جیغ بنفش در ساعت 25
بچه های باخرز
نت سرای الماس
ستاره طلایی
السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
مردود
عمو همه چی دان
جایی برای خنده وشادی و تفریح
دهکده کوچک ما

جام جهان نما
خاطرات من و دکترم
نه/ دی/ هشتاد و هشت
behtarinamkhoda
فقط خدا
COMPUTER&NETWORK
سیرت پیشگان
دختر و پسرای ایرونی
.: هواداران دو آتیشه ی استقلال :.
شاه تور
متین
هر چی تو فکرته
Note Heart
ستاره سهیل
غزلیات محسن نصیری(هامون)
ღღ♥دنیای بارانی♥ღღ
خط سوم
کلبه حقیرانه من
پاتوق دخترها
wanted
بهونه های بارونی
دلتنگـــــــــــــــ همه شمـــــــــــــــــــا....
همه چیز از همه جا
یه کم فکر کنیم...!
اداره منابع طبیعی وآبخیزداری شهرستان مانه وسملقان
آتیه سازان اهواز
نور غدیر
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
این نیز بگذرد
دانلود کتاب
جواد قدرتی javadghodrati
شادِ شاد
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
ژئوماتیک
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
نجوای عاشقانه
وفا
کیمیا
اخراجیها
کشکول
اخلاق ، روان شناسی ، عقاید
شعر و شکر ...
عشق پاک
نوری چایی_بیجار
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
دوستانه
xXx عکسدونی xXx
دل نوشته های مائده
روزهای عاشقی یک سیب
نمی دونم بخدا موندم
نیلوفر مرداب
حباب زندگی

» صفحات اختصاصی «
گاهی به نگاهت نگاه کن !
هیچ میدونی یکی هست که مراقبمونه ؟؟
خوشبختی یک سفر است
اس ام اس تبریک عید فطر
بهترین مفهوم زندگی = زیستن
تاثیر بچه دار شدن بر مردان
چطور چربی بیشتری بسوزانید ؟
فنون آرایش صحیح بابی بروان
۱۴ میان وعده ای که چاق کننده نیست
چگونه پوستمان را جوان نگه داریم ؟
راز شخصیت شما در چهره تان نهفته است :
روش برخورد با کسانی که خود را عقل کل می دانند !
خیر بیبینی این شب چله مادر !
بیست و یک جمله انرژی زا از آنتونی رابینز
با آگاهی زندگی کنید
خیر بیبینی این شب چله مادر !
روز مادر مبارک
دعای هر روز ماه مضان
22 بهمن مظهر ایستادگی وحضور همیشگی ملت ایران است

» لوگوی لینک دوستان «







» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» طراح قالب «

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.