صلی الله علیک یا مولاتنا یا فاطمة الزهراء
از مشرق قلبم دمیده فاطمیه رخت عزایم کو؟ رسیده فاطمیه
کو دستمال اشک من دارم بهانه دل یاد کرده باز از غسل شبانه
فاطمیه که میرسد، به یاد مظلومیّت روزهایی میافتم که حتی آسمان، پیراهن مشکی خود را به تن کرده بود!
انگار تنها آسمان میفهمد، درد را.
تنها آسمان میفهمد، فاطمه علیهاالسلام را.
تنها آسمان میداند که زخم دل تاریخ، با کدامین مرهم التیام خواهد یافت!
***
فاطمیه سوز دل را ساز کرد دفتر داغ على را باز کرد
فاطمیه ماه گل افشردن است فتح باب تازیانه خوردن است
فاطمیه قفل غم را شد کلید چون که دارد هم شهیده، هم شهید
***
بغضی غریب بر سینه آسمان نشسته است بغضی که بندبند استخوانم را میلرزاند.
آه! ای بهانه هستی! چگونه اندوهگین نباشم وقتی که جشن هجده سالگیات را سیاه پوشیدم هجده شمع خاموش، هیجده …
فاطمیه شعر داغ لاله است قصه زهراى هجده ساله است
فاطمیه قصهگوى رنجهاست بهترین تفسیرسوز مرتضى است
***
حضرت زهرا سلام الله علیها:
ما اهل بیت پیامبر، وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم.
(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 211)
***
چه تعبیری خدا در نقطه دارد
که تفسیری جدا هر نقطه دارد
به تعداد بهار عمر زهرا
همین اندازه کوثر نقطه دارد . . .
(سوره ی کوثر 18 نقطه دارد)
افسوس از سوره کوثر که در آن خانه گِلین، همسایه اهالی غفلت و سنگدلی شد!
آه از زمزمههای شرحه شرحه بتول که در نیمهشبِ سجاده و تسبیح، ارکان عرش را به لرزه میافکند!
آه از ریحانه رسول خدا که در مشام حسادتِ زمین، به هدر میرفت و چشمانِ حقیقتستیز زمانه، رخساره طهارتش را طاقت نداشت.
این کوچه ها به کجا می برد مرا تا آسمان به خدا می برد مرا
گم کرده ام نشانی و عطری که در هواست کم کم به سوی یاس شما می برد مرا
داغ مصیبت تو، چنان سنگین است که اگر دستی بخواهد واقعیت آن را بنگارد، بیشک قلم میشود و قلمی که بر سپیدی کاغذ، نقش جاودانی تو را ترسیم میکند، میشکند و از کاغذ، جز خاکستری بر باد، چیزی نمیماند.
سخن از فاطمه است، اما دریغ... نشانی از فاطمه نیست.
دیروز جان نثاری زهرا اگر نبود امروز از ولایت و قرآن اثر نبود
***
حضرت زهرا سلام الله علیها:
هر که بر پدرم رسول خدا و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند، چه در زمان حیات و یا پس از مرگ ما باشد.
(بحارالانوار، 43/185)
اجل دست مرا گیرد به دور او بگرداند *** جــان بــه قــربــان تـو و سینـه سپر کردن تو صبر کــردی و نگفتی که سپر می شکند یاسها چقدر شبیه تواند، فاطمه! ای گمگشته بقیع! کدام گمشده به تو پناه آورد و پیدایش نکردی؟! ای بهشت گمشده پهلو شکسته، کدام شکسته از تو التیام جست و مرهم نگذاشتی؟! تو، آنسوی خودت بودی و همیشه بهترین را برای دیگران میخواستی و این است شیوه عشق، که از پدر به تو رسیده بود. بانوی مهربانی و آیینهها، چه زود وقت خداحافظی رسید. صدای خم شدن پشت سنگ میآید مگر علی غم خود را به کوه نازل کرد ! شبی که آینهاش دفن شد چه حالی داشت از این که فاطمه را با نبی مقابل کرد حضرت زهرا سلام الله علیها: خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى که آن ها را برگزیده اى ، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان ، از تو مى خواهم گناه خطاکاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى . شبی کــه چوبــه تــابـوت را به شانه گرفت گفتم به شب کفن کن و شب دفن کن ولیک از تن نمانده هیچ برای کفن علی اون دوره عشق و وفا یادش بخیر اون روزگار با صفا یادش بخیر شب عروسی یادته بابات میگفت: پیرشی به پای مرتضی....یادش بخیر *** حضرت زهرا سلام الله علیها ضمن وصیّتى به امام علىّ علیه السلام اظهار نمود: پس از آن که مرا دفن کردى ، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا کن ، چون که میّت در چنان موقعیّتى بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان مى باشد. (بحارالانوار، 79/ 27) آن شب که علی خشت لحد را می چید دستش به کفن بود و دلش می لرزید این صحنه آخرش تماشایی بود زانو زد و خاک همسرش را بوسید علی به خانه برمیگردد؛ با غربتی که هیچکس جز تو، ارتفاعش را درک نکرد. ذوالفقار را در نیام فرو میبرد و خود به نیام خانه برمیگردد، اما به راستی، کدام خانه؟! مگر علی بی فاطمه خانه دارد؟! این سؤالی است که آفرینش از پاسخ به آن ناتوان است! آری! غربت فاطمیه را پایانی نیست، که آغاز غربت کربلاست. *** در فاطمیه از دل و جان گریه می کنیم همراه با امام زمان گریه می کنیم اجرک الله فی مصیبة امّک یا صاحب الزمان اللهم العن اول الظالم ظلم حق محمد واآل محمد