سلام
روز گذشته صحنه ای دیدیم که هم خیلی متاسف شدم وهم از مرد بودن خودم شرمنده:
دیروز به اتفاق همسرم مستانه جان که یکی از نویسندگان این وبلاگ هم هست ,رفتیم خرید
داشتیم دنبال پارک ماشین میگشتیم که زودتر ماشین را پارک کنیم وبریم داخل فروشگاه تا هم از سرما در امان باشیم
هم مستانه خریدشو انجام بده
بالاخره بعد از چند دور بالا پایین رفتن خیابان و گشتن جایی پیدا شد وزود پارک کردم
داشتم پیاده میشدم که دیدم از ماشین کناری فردی داره پیاده میشه اولش فکر کردم خانم هست چون از پشت سر دیدمش که اندامی نسبتا ظریف داشت وموهایی بلند که دم اسبی بسته شده بود وتا کمرش میرسید
همینجوری که نگام افتاده بود بهش در بهت وحیرت بودم که با چه رویی وبه چه گستاخی این خانم !! اینطور راحت بلوز شلوار پوشیده وموهاش هم کاملا بدون پوشش
هست .که یهویی مستانه یک سیخونک بهم زد وگفت ایمان چشماتو درویش میکنی یا خودم درشون بیارم هاااان ؟؟!!
ازش خجالت کشیدم وداشتم عذر خواهی میکردم که ان شخص خانم نما آمد از روبرویمان رد شود که دیدمش !!!!!وای خدا این بالاخره مرد هست یا زن ؟!!!
ریش داشت به اندازه موهای سرش بلند !!
اما چرا ابروهاش نازک بود !!نگاه دقیق تر که بهش کردم دیدم مثل خانما زیر ابرو برداشته اونم بطور خفنی نازک وقیطونی
بلوز وشلوارش هم کاملا دخترونه و وبه رنگ صورتی وزرد بود
حالم ازش بهم خورد ویک لحظه از اینکه از جنس من مثلا مرد هست خجالت کشیدم
چه بسر مردم ما آمده ؟ چرا امروز امروز مردها دوست دارند خودشونو مثل زنها نشون بدن و خانمها هم مثل مردها رفتار میکنند ؟
همین مستانه را که از جونم عزیزتر هست و خیلی هم برام عزیزه را در نظر بگیرید در خونه هر کار فنی که لازم باشه من بعنوان مرد خوونه انجامش بدم مستانه زودتر از من دستبکار میشه
جالبه که وقتی مثلا داره یک وسیله برقی را بازش میکنه بهم میگه ایمان جان قربون دستت برو یک چای درست کن با هم بخوریم !!
میبینید تورو خدا در خوونه هم جای مرد وزن عوض شده !!
راستی بنظرتون چرا در جامعه وحتی خونه ها مردها وزن ها جای همدیگر را گرفتند ؟!
قدیم اینطور نبودا !!