من نمی خوابم امشب
شاید پنجره ای چشم براه نگاهم باشد
تا از این پلک خمارش به خیال تو بنگرم و باقی بمانم
پنجره گاه گاهی گریه اش می گیرد
شاید امشب پنجره تعبیر تو را فریاد کند
شاید امشب نقش دیدنت را قاب کند
شاید امشب لالایی لولاهایش دهکده را خواب کند
شاید امشب پس این پنجره تاریخم
پیچکی رشد کند تا خورشید
تشنه های شاید بی اب
پشت این پنجره را چاه زند
من و این پنجره و ان خورشید
همه از رنج علف اگاهیم