"به نام خداوند بسیجیان ، از صدر اسلام تا کنون.
*به نام اول بسیجی عالم امیر المومنین علی (علیه السلام) در روزی که فرزندش سهم عسلش را به دلیل نیاز زودتر گرفته بود، برخود لرزید و فرمود: عزیزم اگر شب گذشته که تو سهم خود را از بیت المال گرفتی تا صبح در این شهر کسی سر گرسنه بر زمین گذاشته باشد، علی جواب خدایش را چه خواهد داد ؟
*به نام آن بسیجی که تن به شمشیر داد ولی ذلت را نپذیرفت .
*و به نام آن بسیجی که روزی خواهد آمد وعالم را از بند تبعیض و بردگی وجهالت نجات خواهد داد.
* و به نام آن پیر بسیجی ، خمینی کبیر که رهبر جهان اسلام بود و در خانه ای ساده میزیست و در گرمای تابستان وقتی خواستند پنکه ای برای او تهیه کنند می گوید :چون دیگران از این وسیله بی بهره اند لازم نیست برای من پنکه بیاورید .
*و به نام آن بسیجی که فرمانده گردان بود و تنها کاری که برای خانواده خود_که بر اثر حکم تخلیه صاحبخانه آواره شده بودند_ انجام داد ، تهیه یک چادر گروهی بود تا آنها را در یکی از خیابانهای شهر اسکان دهد و سپس خود راهی جبهه ها شد.
*وبه نام آن بسیجی که همسرش را برای حفظ دین راهی جبهه ها کرد و پس از شهادت همسرش، کار خانه دیگران را می کرد تا خرج یگانه دخترش را تامین کند .
*وبه نام ان بسیجی که در هنگام نبرد چشمان خود را از دست داد ولی تا پایان جنگ هیچگاه خط مقدم را ترک نکرد و بعد از جنگ هم در جبهه علم تلاش کرد و با چشم نابینا دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه گرفت .
*و به نام آن ابر مرد بسیجی که با مدرک دکترای پلاسما از دانشگاه های آمریکا قید زندگی راحت مادی را در آمریکا زد و راهی لبنان و ایران شد تا در جنگ و مبارزه مستضعفان جهان علیه استکبار شرکت کند و عروس شهادت را در آغوش کشد.
*و به نام آن بسیجی دانش آموز که برای آنکه بتواند کمپوتی به جبهه هدیه کند ، روزها فاصله خانه تا مدرسه را با پای پیاده میرفت تا کرایه های ماشین را پس انداز کند و بتواند کمپوتی برای جبهه خریداری کند .
*وبه نام آن زن بسیجی که هنگام ازدواج ، همسرش به او گفت : "در این دنیا هر کاری برای خوشبختی تو انجام میدهم "و اکنون در پی سالها از آن روز میگذرد هر روز با لبخندی بغض آلود چندین بار برای شوهر قطع نخاعی اش لگن می آورد و خم به ابرو نمی آورد .
*و به نام آن زن بسیجی که هر وقت همسر جانبازش تعادل عصبی اش را از دست میدهد، فرزندانش را در اتاقی محبوس میکند و خود را در مقابل شوهر قرار میدهد تا شوهرش آنقدر او را بزند تا به حال عادی برگردد . وقتی از او میپرسند که چرا از جلو او کنار نمی روی ؟! پاسخ می دهد: اگر من مقابل او نباشم و منرا نزند، خودش را می زند وبه خود صدمه وارد میکند.
*آری !بسیجی این است .
*برادر وخواهر بسیجی ام هدف از خلقت انسان رسیدن به مقام بسیجی مخلص است .