از ماجرای ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) نکات بسیار جالبی را میآموزیم
که اگر خواهان سعادتیم و پیروی راستین اسلام ، بایستی تا مرز توان تلاش کنیم تا
مراحل اول ازدواج بر مبنای صحیحی صورت گیرد ، و دوم آنکه ساده زیستی در تمام شؤون
زندگی جامعه و بخصوص ازدواج راه یابد ، و گرنه قید و بندهای اجتماعی در امر ازدواج
که بیشتر نشأت گرفته از فرهنگ غیر اسلامی و یا ساخته و پرداخته ی ذهنهای کوتاه
مادی و اشرافی است چون غل و زنجیر بر دست و پای جوانان و والدین آنها میافتد و هر
روز این غل و زنجیر بزرگتر و سنگینتر میشود ، تا جایی که امکان هر نوع حرکت صحیحی
را میگیرد و حیات جامعه را به سوی نابودی میکشاند ، و بر فساد و نابسامانیهای
روانی و مشکلات اخلاقی میافزاید .
على (ع) از آغازین روزهاى رسالت پیامبر (ص) ، همگام و همراه پیامبر خدا بود و
در سال اوّل هجرت ، بیست و چهار سال داشت . او باید ازدواج مىکرد و زندگانى مشترک
را آغاز مىکرد .
فاطمه(س) نُه ساله است .1 او دختر پیامبر خداست و در جایگاهى بلند
از فضایل انسانى و ویژگىهاى والاى ملکوتى ، که پیامبر خدا بارها او را ستوده و «
پاره قلب » خود نامیده است .
موقعیت پیامبر(ص) در جایگاه زعامت امّت از یک سوى ، و شخصیت والاى فاطمه(س) از
سوى دیگر، زمینهاى بود تا کسانِ بسیارى - بویژه آنانکه از اینگونه پیوندها بیشتر
در فکر رقم زدن آینده خود هستند - ، به خواستگارى بروند . پیامبر(ص) ، یکسر جواب رد
مىداد و گاه ، تصریح مىکرد که منتظر « قضاى الهى » است. 2
برخى از دوستان على(ع) و صحابیان پیامبر خدا به وى پیشنهاد کردند که به
خواستگارى فاطمه (س) برود .
على(ع) ، قلبى دارد سرشار از ایمان و سینهاى آکنده از عشق ؛ امّا دستانى تهى و
پیراسته از درهم و دینار . او به خانه پیامبر خدا رفت ، شکوه و عظمت پیامبر خدا او
را از سخن گفتن باز داشت . با چشمانى آمیخته با حیا ، نگاهى به پیامبر(ص) داشت و
نگاهى دیگر به زمین .
پیامبرخدا با تمهیداتى على را به سخن گفتن وا داشت ، و چون على سخن گفت و
خواسته اش را با کمال شرم و حیا مطرح کرد ،خضرت فرمود : « چیزى در زندگى دارى ؟» ،
جواب ، معلوم بود ؛ امّا مگر فاطمه(س) را همسانى جز على(ع) و همسرى لایق جز او
بود ؟
ازدواج (و به تعبیر پیامبر خدا : امر الهى) تحقّق یافت 3 و آن دو
بزرگوار، زندگانى مشترک را در اوّلین سال هجرت ،4 با مهریهاى بسیار
اندک5 و مراسمى بس ساده اما با شکوه6 و جهیزیهاى
سادهتر 7 آغاز کردند و بدین سان ، شکوهمندترین خانه و نقشآفرینترین
زندگانى مشترک در تاریخ اسلام ، رقم خورد .
کتاب من لایحضره الفقیه - به نقل از جابر بن عبد اللَّه انصارى ، در ذکر ازدواج
فاطمه (ع) - می گوید : چون شب زفاف شد ، اسب خاکسترى رنگ پیامبر (ص) را برایش
آوردند و بر رویش روپوشى از مخمل انداخته شد . پیامبر (ص) به فاطمه (ع) فرمود : «
سوار شو» و به سلمان فرمان داد که زمام آن را بکشد و پیامبر، خود ، آن را مىراند
.
در همین حال که در میان راه بودند ، پیامبر (ص) صداى فرود آمدن چیزى را شنید ،
که جبرئیل بود با هفتاد هزار فرشته ، و میکائیل به همراه هفتاد هزار فرشته . پس
پیامبر (ص) فرمود: « چه چیزْ شما را به زمین فرود آورده است ؟». گفتند : آمدهایم
تا فاطمه (ع) را به خانه همسرش ببریم . و جبرئیل ، تکبیر گفت و میکائیل ، تکبیر
گفت و فرشتگان ، تکبیر گفتند و محمّد (ص) ، تکبیر گفت . پس ، از همان شب ، تکبیر
گفتن در عروسىها رسم شد. 8
امام على (ع)در ذکر ازدواجش می فرماید : سپس پیامبر خدا مرا صدا کرد : « اى على
!» . گفتم : بلى ، اى پیامبر خدا . فرمود : « به خانهات وارد شو و با همسرت لطیف و
سازگار باش که فاطمه ، پاره تن من است . هرچه او را رنج دهد ، مرا رنج مىدهد ، و
هرچه او را شادمان کند ، مرا شادمان مىکند . شما را به خداوند مىسپارم و خدا را
به جاى خود ، بر شما مىگمارم ».9
همسرداری برترین بانو
زهرا (ع) درمدرسه اى تربیت شده که به او درس آزادگی آموخته اند ، به او یاد
داده اند هنگامى که با مردم زندگى مىکنى دیگر تو نیستى ، این مردمند که باید براى
خدمت آنان زنده بمانى . در انسان دوستى تا آنجا پیش مىروند که مىگویند چگونه سیر
بخوابم و در دور دست ترین نقطه ها انسانى گرسنه پهلو بر زمین نهد.
10
اکنون فاطمه (ع) آماده رفتن بخانه شوهر است . پدرش آخرین درس را بدو مىدهد .
دخترم به سخنان مردم گوش مده ! مبادا نگران باشى که شوهرت فقیر است ! فقر براى
دیگران سرشکستگى دارد ! براى پیغمبر و خاندان او مایه فخراست .
دخترم اگر آنچه را پدرت مىداند مىدانستى دنیا در دیدهات زشت می نمود. 11
درس هایی از همسرداری فاطمه (س)
یکی از عوامل بسیار مهم و اساسی در زمینهی تحکیم خانواده ، تدبیر در حسن سلوک
با همسر است .
فراست و کاردانی در تدبیر منزل و رفتار با همسر، میتواند از تعیینکنندهترین
عوامل موفقیت در آیین همسرداری به حساب آید وبهترین الگو درمراعات این موارد را می
توان در زندگی حضرت زهرا (س) جستجو کرد .
توجه به ظرایف روحیات همسر
یکی از عوامل استحکام بخش پیوندهای مودّت میان زن و شوهر این است که طرفین
بتوانند حالات و روحیات یکدیگر را درک کنند . شاید هیچ عاملی به اندازهی درک
متقابل روحیات در زندگی خانوادگی ، نمیتواند آرامشبخش و سازنده باشد . مهمترین
عامل و سبب محبت نیز معرفت
ودرک روحیه و شناخت ابعاد وجودی همسر می باشد .
فاطمه (س) ، علی(ع) را خوب میشناخت و بر روحیات او مشرف بود . در شرایطی که
دیگران علی (ع) را درک نمیکردند و از جلوههای رفتاری وی سوء برداشت مینمودند ،
این همسر گرامی وی بود که او را میشناخت و برای دیگران رفع ابهام میکرد .
پرهیز از تقاضای نامقدور
در زندگی مشترک ، توجه به ظرایف روانشناختی که مربوط به روحیهی مردانه یا
زنانه است ، در رأس مهمترین عوامل مؤثر در استحکام خانواده قرار دارد . علی(ع)
هرچند یک انسان کامل بود ، لکن در قالب آیتی مذکر، در این عالم ظهور کرد و در یکی
از شئون امکانی خود ، حائز مقام ریاست اقتصادی خانواده گردید . وجود فاطمه (س) نیز
هر چند حاصل همهی عظمتهای لاهوتی بود ، لکن در قالب آیتی مؤنث و تحت تکفل اقتصادی
علی(ع) بهسر میبرد و یکی از جهات کمالیهی زندگی مشترک این دو وجود مقدس ، این
بود که به ویژگیهای زنانه یا مردانه یکدیگر توجه و دقت میفرمودند .
در زندگی مشترک معمولاً اگر تقاضایی از سوی زنی در برابر همسرش مطرح شود و شوهر
قادر بر پاسخ نباشد ، نوع خاصی از احساس سرشکستگی را در خود خواهد یافت و این
واقعیت روح او را خواهد آزرد .
فاطمه (س) به این معنی توجه وافر داشته و این نکتهی ظریف را همواره رعایت
میفرموده است وطبق آموزشی که از پدر دریافت کرده بود هیچ گاه در زندگی از همسرش
تقاضایی بالاتر از حد توان وی و حتی گاهی تقاضا های معمولی در زندگی ، را نیز ازعلی
نداشت که مبادا علی نتواند و شرمسار گردد .
سازگاری با همسر
یکی دیگر از عواملی که سبب تحکیم خانواده میشود ، این است که زوجین با یکدیگر
توافق و سازش اخلاقی داشته باشند . مسلم است که وقتی زن و شوهر در کنار یکدیگر قرار
میگیرند و در جمیع شئون زندگی ، با یکدیگر شریک میشوند ، گاه اختلاف سلیقههایی
پیدا میکنند . برای آنکه این اختلافها ، اساس زندگی مشترک را خدشهدار نسازد و
قلب همسران را از هم نرنجاند ، باید به سازش و توافق توسل کرد. در طی این فرآیند ،
هر یک از زن و شوهر از بعضی امیال ، خواستها و سلیقههایشان برای احترام به نظر
همسر خود ، چشمپوشی میکنند. البته این امر، دربارهی وجود دو معصوم(س) با عامهی
مردم متفاوت است. با این وصف ، علی(ع) در این زمینه دربارهی
همسرش فاطمه (س) میفرماید: « فاطمه(س) مرا به خشم نیاورد و مخالفتی با امر من نکرد
و هر وقت نگاهش میکردم، تمام غمهایم زایل میشد .» 12
محبت و احترام نسبت به همسر
یکی از رموز موفقیت در زندگی مشترک این است که در پارهای از مسائل جزئی ، فراست
و دقت نظر اعمال شود . چنانکه صدا کردن همسر، یک امر بسیار روزمره در زندگی
خانوادگی است .
در صورتیکه خطاب به همسر، احترامآمیز باشد، انعکاسی از محبت و صمیمیت را
درپیخواهد داشت .
وجود مبارک علی(ع) و فاطمه (س) در رعایت این نکته نیز، الگو و سرمشق بودهاند.
آن بانوی بزرگوار، نام همسر خود را با احترام یاد میکرد. گاهی وی را با کنیه
«ابالحسن» میخواند و گاهی با یاد قرابت نسبی (یا ابن عم) وی را ندا میداد و گاه
با لقب شریف « یا امیرالمؤمنین » او را فرا میخواند .
هرچند که در میان انبوه ارتباطات وسیع و گستردهی زن و شوهر، خطاب نمودن همسر از
سادهترین جلوههای رفتاری ، ارتباطی است ولکن از اهمیت ویژهای برخوردار است .
نحوه ، نوع و لحن خطاب و آمیزههای احساسی انعکاس یافته در خطاب و بکارگیری اسماء و
القاب مناسب برای مخاطب قراردادن افراد ، تأثیر عمیقی در واکنشهای عاطفی افراد بر
جای میگذارد و زن و شوهر نیز جهت تحصیل خرسندی و رضایت مندی خاطر از یکدیگر ، بیش
از هر چیز به کنشها و واکنشهای عاطفی مثبت و مناسب نیازمندند ؛ لذا باید به همین
مسائل به ظاهر ساده ، ولی مهم نیز توجه نمایند . به عنوان نمونه ، فاطمه(س) هنگام
شکایت مرگ پدر و مشکلات سیاسی همسرش را اینگونه خطاب میفرماید: « یا ابن ابیطالب
»13 و با این خطاب، متذکر نسبت علی (ع) با پیامبر (ص) میشود و
هنگامیکه میخواهد خبر رحلت خود را به علی (ع) بدهد، ایشان را با خطاب «یا ابنعم»
فرامیخواند تا متذکر نسبت خود و علی (ع) شود. 14
تبیان
پی نوشت ها :
1- الکافى /ج 8/ ص340 – 536 ، مختصر بصائر الدرجات / ص 130
2- الطبقات الکبرى / ج 8 / ص19 ، أنساب الأشراف / ج 2 / ص30
3- المعجم الکبیر / ج 10/ ص 156
4- الطبقات الکبرى / ج8 / ص22 ، تاریخ الیعقوبى / ج 2 / ص41، الکافى / ج 8 / ص
340
5- مسند ابن حنبل / ج1/ ص174
6- الطبقات الکبرى /ج 8 /ص 23، الأمالى / طوسى / ج43 / ص47
7- سنن النسائى / ج6 /ص 135، مسند ابن حنبل / ج1 / ص183
8- تاریخ الطبرى /ج 2 / ص537 ، تاریخ دمشق / ج13 / ص167 - 168 و 173
9- مروج الذهب / 2ج/ ص295 ، تاریخ دمشق / ج14/ ص115 و 121
10- نهج البلاغه / ج 4 / ص 50
11- کشف الغمة /ج 1 /ص 363
12- اخطب خوارزم / ص 356
13- مجلسی / ج8 / ص125
14- همان / ج43 / ص191
منبع : پرسمان - پیام زن