چرا قرآن فوق بشری است؟
اشاره:
از زمان نزول قرآن تاکنون همواره یک سوال اساسی پیرامون ماهیت کتاب شریف قرآن
مطرح بوده است و آن اینکه آیا الفاظ قرآن وحیانى است و از طریق وحى بر پیامبر(ص)
نازل شده یا اینکه پیامبر(ص)خود، آنها را در قالب الفاظ در آورده است
1در نوشتار حاضر می کوشیم به اجمال بدین سوال پاسخ دهیم:
وحیانى بودن الفاظ قرآن
زرکشى در کتاب البرهان فى علوم القرآن2 سه قول را از سمرقندى درباره
کیفیت وحى قرآن و فرود آمدن آن نقل کرده است: قول نخست، گفته کسانى است که لفظ و
معنا را از جانب خدا مىدانند که قول مشهور و صائب نیز همین است. قول دوم، بر این
باور است که جبرئیل تنها معانى قرآن را بر قلب پیامبر (ص) فرود آورده «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ× عَلى قَلْبِکَ...»3
و پیامبر (ص) آنها را در قالب الفاظ عربى عرضه داشته است. قول سوم، از آن کسانى است
که معتقدند معانى قرآن بر جبرئیل فرود آمده و وى آنها را در قالب الفاظ عربى بر
پیامبر القا کرده است.4 اما آنچه بررسىهاى درون و برون قرآنى ما را به
آن رهنمون مىشود، بر خلاف قول دوم و سوم است. دلایل و شواهد متعدد عقلى و نقلى به
خوبى اثبات مىکند که همه آیات قرآن به صورت لفظ و معنا فرود آمدهاند و هیچ کس جز
خداى متعال در ساختارهاى لفظانى آن دخالتى هرچند اندک نداشته است. دلایل و شواهد
یاد شده به قرار ذیل است:
الف. امکان آن و عدم مانع:
وحیانى بودن الفاظ قرآن امکان وقوعى داشته و هیچ مانع عقلى و نقلى بر سر راه آن
وجود ندارد؛ البته- چنان که پیش تر نیز اشاره شد- برخىخواستهاند با استناد به
آیاتى چون «فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ» (بقره97) و
«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ عَلى قَلْبِکَ...» جنبه وحیانى بودن الفاظ
را انکار کنند، ولى چنین برداشتى از آیات یاد شده مردود مىباشد؛ زیرا مقصود از
قلب، شخصیت درونى، حقیقى و روحانى پیامبر گرامى اسلام (ص) و شیوه و چگونگى دریافت
وحى است؛ چرا که انتقال پیام وحیانى به گونه معمول رخ نمىدهد تا با حس ظاهرى
دریافت شود، بلکه دستگاه و گیرنده مناسب خویش را مىطلبد؛ گیرندهاى که بتواند به
طور کامل و دقیق پیام وحى را دریافت کند.
ب. ابعادى از اعجاز بیانى:
قرآن از جمله دلایل استوارى به شمار مىرود که مىتواند وحیانى بودن الفاظ و
ساختارهاى لفظى قرآن را به اثبات رساند5. تحدى قرآن نیز مهر تأییدى بر
آن است.
قرآن همگان را به هماوردى مىطلبد و با صراحت اعلان مىکند که هیچ کس را یاراى
هماوردى در این وادى نیست. براى عرب جاهلى زمان پیامبر (ص) و سخن سنجان و شاعرانى
که به خوبى با نقاط قوت و ضعف کلام عرب آشنا بودند، فهمیدن معناى ظاهرى بیشتر آیات
قرآن، به ویژه آیات سورههاى کوتاه آسان بوده است؛ بنابراین، تحدى در درجه اول
بیانى مىباشد. آنان حتى اگر مفهوم آیات قرآن را در الفاظى هم پایه مىریختند و
عرضه مىداشتند، باز هم درصدى از پیروزى را براى خود ثبت مىکردند و دراین فرض،
خداى متعال مىبایست قید معنایى بودن و یا لفظانى و معنایى بودن جنبه تحدى را
آشکارا بیان مىکرد، ولى از یک سو تحدى مطلق است و از سوى دیگر، ناتوانى سخندانان
ادیب در جهت آوردن الفاظى مشابه آیات قرآن به اثبات رسیده است: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ
الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ
لِلْکافِرِینَ»6
از این گذشته، مقایسه سبک بیانى و شیوه ترکیب کلمات و جملات در سخنان پیامبراکرم
(ص) با بیان معجز قرآنى به خوبى نمایانگر دوگانگى در سبک است. این مطلب را
کارشناسان سخن سنج و زبان شناسان خبره عرب جاهلى و شاعران و سخنوران نامى نیز به
خوبى درک مىکردند؛ زیرا اگر جز این بود، قرآن را قاطعانه به خود وى منسوب مىکردند
و از خطر آن مىرستند و در واقع، آن را دست مایه سرزنش و انکار آیین اسلام قرار
مىدادند، درحالى که نشانى از این مسئله در گزارههاى تاریخى یافت نمىشود.
این مطلب با دقت در سخنان نقل شده از برخى کارشناسان مسلم عرب جاهلى، به خوبى
روشن مىشود؛ براى مثال، ولیدبن مغیره مخزومى که او را ریحانه و حکیم عرب
مىخواندند، پس از شنیدن آیاتى از قرآن چنین قضاوت کرد: »یا عجبا لما یقول ابن ابى
کبشه، فو الله ما هو بشعر و لاسحر و لابهذى جنون و ان قوله لمن الله؛ به خدا جاى
تعجب است از آنچه محمد(ص) مىگوید! به خدا قسم آن چه مىگوید نه شعر است و نه سحر و
نه از روى جنون، بلکه کلامش از جانب خداست».7
ج. کاربرد تعبیرهایى از »قول«، »قرائت« و
»تلاوت« درباره قرآن به لفظانى بودن آن دلالت دارد. آیاتى مانند
«إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ»8. این (قرآن) سخنى
است که حق و باطل را جدا مىکند.« «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ
قَوْلاً ثَقِیلاً»9 زیرا ما به زودى سخنى سنگین بر تو القا
خواهیم کرد. «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ
کَرِیمٍ»10 این (قرآن) کلام فرستاده بزرگوارى (جبرئیل امین)
است. «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ...»11 «ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیاتِ وَ الذِّکْرِ
الْحَکِیمِ»12 اینها را که برتو خواندیم، از نشانهها (ى حقانیت
تو) و یادآورى حکیمانه است. «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ
تَرْتِیلاً»13 و قرآن را با دقت و تأمل بخوان.»
قرائت از نظر لغت، بازگوکردن عبارت و الفاظى است که دیگرى تنظیم کرده باشد، و
اگر الفاظ و عبارات از خود او باشد، واژه قرائت به کار نمىرود.
«تلاوت» نیز چنین است؛ از این رو، فقیهان گفتهاند قرائت حکایت لفظ است درمقابل
تکلم که حکایت معناست؛ درست مانند شعر که اگر فى البداهه بسراید، به آن انشا گویند
و اگر شعرى که پیشتر گفته و از دیگرى باشد، بخواند. انشاد مىنامند.
د. برخى آیات نیز بر وحیانى بودن الفاظ قرآن دلالت دارند؛ براى مثال، آیات 16و
18 سوره قیامت گویاى این مطلب است: «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ
لِتَعْجَلَ بِهِ × إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ × فَإِذا قَرَأْناهُ
فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ»؛ زبان خود را (هنگام نزول قرآن) بدان حرکت مده که به
خواندن آن شتاب کنى؛ به یقین جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست، پس چون آن را
خواندیم، از قرائت آن پیروى کن.«
تعبیر »قرانه« و «فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ
قُرْآنَهُ» جز با تصور وحیانى بودن الفاظ آیات قابل توجیه نیست؛ زیرا گر بر
فرض معناى آیات بر پیامبر(ص) نازل شده باشد، چگونه خواندن آن برعهده خدا خواهد بود؟
گذشته از این، قراین دیگرى نیز بر این مطلب دلالت دارد. نخست اینکه چگونه پیامبر(ص)
قبل از این که معناى آیات بر او القا و سوره تمام شود، تبدیل کردن آنها را به الفاظ
آغاز مىکند! به دیگر سخن توانایى پیامبر(ص) دراین حد نیست که بتواند طراحى چگونگى
الفاظ آیات را قبل از تمام شدن وحى، آغاز کند. مگر آن که معجزهاى در کار باشد؛
یعنى خداى متعال زبان او را به الفاظ قرآن باز کند که این فرض نیز با «لا تُحَرِّکْ
بِهِ لِسانَکَ» قابل جمع نیست. افزون بر همه اینها شأن نزول نقل شده براى آیه نیز
از لفظانى بودن وحى حکایت دارد (ر.ک. مجمع البیان و الدر المنثور و... ذیل
آیه).
تبیان
1) روزنامه کیهان، با اندکی تصرف
2) بدرالدین زرکشى، دارالمعرفه، بیروت، ط الثانیه، 1415ه ، ج 1، ص 291.
3) شعرا آیات 193 و 194.
4) معناى متن، نصر حامد ابوزید، ترجمه مرتضى کریمى نیا، ص 92-100.
5) روشن است که این استدلال براساس قول راجح کسانى است که به اعجاز بیانى قرآن
قائل اند؛ زیرا اگر الفاظ قرآن ساخته و پرداخته خود پیامبر(ص) مىبود، به طور طبیعى
نمىبایست از شگفتى و برجستگى خاصى برخوردار باشد. قضاوت کارشناسان جاهلى نیز این
مطلب را تایید مىکند؛ زیرا دیدگاه آنان درباره سخنان شخص پیامبر(ص) و حتى احادیث
قدسى نسبت به آیات قرآن بسیار متفاوت و نشان دهنده درک عمیق آنان از شگفتىهاى
اعجازگونه قرآن است که در سخنان آنان انعکاس دارد.
6) بقره، آیه 24.
7) الالهیات على هدى الکتاب والسنه و العقل ، ج 2، ص 248-249.
8) طارق، آیه 13.
9) مزمل، آیه 5.
10) تکویر، آیه 19.
11) نحل، آیه 98.
12) آل عمران، آیه 58.
13) مزمل، آیه 4.