در آستانه ی ورود به دنیا صاحب یک جسم میشوید. ممکن است از آن خوشتان بیاید و یا اصلا خوشتان نیاید. این بدن تا آخرین روز اقامت در دنیا متعلق به شماست. میتوانید از تواناییهای مختلف آن بهره ببرید یا بدون استفاده از آن سالهای اقامت خود را در دنیا، بیمصرف بگذرانید.
این مدرسه در طول زندگی درسهای فراوانی را به شما میآموزد. این فرصت برای شما فراهم میشود تا هر روز در این مکان آموزشی، درس جدیدی را یاد بگیرید. ممکن است به نظرتان برسد درسهای ارائه شده غیرعاقلانه، سخت و دشوار و یا به درد نخور است اما فایده ی یادگیری آنها را بعد متوجه خواهید شد.
رشد کردن، از آزمون و خطا تشکیل میشود. تجربیاتی که پس از یک شکست حاصل میشوند به اندازه ی شادیهای پس از موفقیت، در رشد و بالندگی شما موثر هستند.
درسهایی که باید بیاموزید در قالبهای مختلف تا زمان یادگیری کامل به شما ارائه میشوند. وقتی درسی را فرا گرفتید به کلاس بالاتر میروید و درس دیگری آغاز میشود.
هیچ قسمتی در زندگی وجود ندارد که در آن نکتهای برای یادگیری وجود نداشته باشد. تا زمان نفس کشیدن درسهایی برای یادگیری هست.
اگر چیزی در وجود کسی هست که باعث نفرت یا دوست داشتن شما میشود، به خودتان مراجعه کنید. چون دیگران منعکس کننده ی رفتار و برداشت شما هستند.
توانایی استفاده از امکانات مختلف
تمام تجهیزات و تواناییهای لازم در وجود اشخاص تعبیه شده و نحوه ی استفاده از آنها در دست خودشان است. شما میتوانید از موهبتهای الهی بهره بگیرید یا آنها را بدون استفاده به حال خود رها کنید. انتخاب با شماست.
هنگامی که خداوند مشغول خلق دنیا بود، سوالی را برای فرشتگان مقرب طرح کرد. خداوند از آنها پرسید بهترین جا برای مخفی کردن راز زندگی کجاست؟
یکی از آنها گفت: دفن در دل خاک تیره . دیگری گفت: پنهان کردن در قعر دریاها و اقیانوسها. و فرشته ی دیگر گفت: آن را در کوهها قرار بدهید. خداوند در جواب گفت: اگر راز زندگی در این مکانها پنهان شود فقط عده ی کمی میتوانند راز زندگی را کشف کنند این راز باید در دسترس همه مخلوقات من باشد. پس لازم است این راز، در قلب تکتک انسانها نهفته باشد. از آن روز تا به الان راز زندگی در قلب انسانهاست اما همه در جاهای دیگر به دنبال آن میگردند. تمام پاسخها در وجود خود انسانها نهفته است. فقط باید به اعماق دل و روح خود نگاهی بیندازید. به نجوای دل و روح خود گوش فرا دهید و به ندای قلب خود اعتماد کنید.
- اگر بر حسب اتفاق زندگی را شکستید آن را تعمیر کنید.
- اگر آن را امانت گرفتید به صاحب اصلی آن برگردانید.
- اگر آن را با ارزش میدانید از آن مخافظت کنید.
- اگر آن را آشفته و نامرتب کردید، دوباره به حالت منظم برگردانید.
- اگر نمیدانید چگونه از آن استفاده کنید به دفترچههای راهنما یعنی کتابهای مختلف و انسانهای با تجربه مراجعه کنید.
- اگر در آن چیزی و یا نکتهای هست که ربطی به شما ندارد و مربوط به انسان دیگر است در آن دخالت نکنید.
- اگر انجام کاری یا به زبان آوردن حرفی، زندگی دیگری را خراب میکند، سکوت اختیار کنید