رزمنده لشگر ثارالله کرمان در اتاق ایزوله بیمارستان عرفان:
یک روز ما با اسلحه از شما دفاع کردیم و جلوی دشمن را گرفتیم و از شهید و جانباز شدن هم نترسیدیم و حالا شما باید با قلم خود از ما دفاع کنید. جانبازان شیمیایی امروز از درون می سوزند و درد می کشند و باید حفظ ظاهر کنند...
نام: علی شمس الدینی
تاریخ و محل تولد: 1342- کرمان
اولین اعزام: 1362- کرمان
مدت حضور در جبهه: 6 سال
درصد مجروحیت:70درصد
محل سکونت: نیروی هوایی تهران
"علی شمس الدینی" از رزمندگان لشگر ثار الله کرمان، چندی قبل در بیمارستان "عرفان" تهران بستری بود. به همراه دو تن از جانبازان عزیز؛ حسن حسنی سعدی و محمد رضا تقی پور به ملاقات این یادگار دوران دفاع مقدس رفتیم تا حالش را جویا شویم.
متن زیر،حاصل گفتگو با این جانباز کرمانی ست:
چگونه به جبهه رفتید و اولین بار کجا مجروح شدید؟
دوره آموزشی را در پادگان شهید بهشتی کرمان گذراندم و به جبهه اعزام شدم. من در لشگر ثارالله، «تیر بارچی» بودم.
در عملیات والفجر3، در گروهان خط شکن بودم. قبل از عملیات ما را به مهران بردند. ساعت 10شب سه لشگر با هم می خواستند حمله کنند. ارتباط بی سیمی ما قطع شد. یکی از لشگرها زودتر از ما حمله کرد. به همین دلیل فرمانده دستور حمله را داد. خط دشمن شکسته شد و نیروهای عراقی عقب نشینی کردند. و ...
از مجروحیت شیمیایی تان هم بگویید؟
سال 65 در عملیات کربلای 5 در شلمچه شیمیایی شدم. شب بود و با چند نفر از همرزمانم، در سنگر خوابیده بودیم که دشمن شیمیایی زد. وقتی از خواب بیدار شدیم،همه دچار نفس تنگی شدیم. 3 نفر از همرزمانم که بیرون از سنگر خوابیده بودند، دردم شهید شدند. ما را به بیمارستان شهید بقایی اهواز فرستادند و بدنمان را شستشو دادند.
عوارض اولیه گازهای شیمیایی چگونه بود؟
بدنم تاول زده بود و مشکل تنفسی داشتم. چشمانم اشک می ریخت. یک هفته در بیمارستان شهید بقایی بودم و پس از آن برای یک ماه در بیمارستانهای تهران بستری شدم. پزشکان بدنم را شستشو می دادند و به آن پماد می مالیدند. بعد ازاینکه به کرمان برگشتم، مشکل چشمانم برطرف شد و فقط از ناحیه ریه، مشکل تنفسی داشتم.
چه سالی عوارض مصدومیتتان حادتر شد؟
بعد از دوران دفاع مقدس، عوارض شیمیایی همچنان ادامه داشت. سال 70مجروحیتم حادترشد؛ به طوری که مدام دچار تنگی نفس می شدم و دوباره راهی بیمارستان شدم.
برای درمان ساکن تهران شدید؟
سال گذشته به سفارش دکترم، برای زندگی از کرمان به تهران آمدم. بعضی اوقات مجبور بودم که برای درمان، از کرمان به شیراز بیایم که حالا خوشبختانه این مشکلم برطرف شده است.
خانواده چقدر توانسته مجروحیتان را درک کند و با این شرایط کنار بیاید؟
من سال 62 ازدواج کردم وحالا پنج فرزند دارم. خانواده ام در طی این چند سال، با مراقبتشان، نشان دادند که مجروحیتم را درک می کنند. گاهی فرزندانم از خاطره شیمیایی شدنم در جبهه می پرسند که برایشان تعریف می کنم.
الان 2ماهی است که در بیمارستان عرفان تهران بستری هستم. کلیه ام را عمل جراحی کردند.
در این مدت، خانواده ام هر چند روز یکبار به ملاقاتم می آیند و گاهی هم تلفنی حالم را می پرسند. چند تا از بچه ها هم که در کرمان زندگی می کنند، گاهی به عیادتم می آیند.
چرا در بیمارستان عرفان بستری هستید؟
امسال عمل پیوند کلیه رویم انجام دادند که در حال حاضر، در اتاق ایزوله، تحت نظر هستم. در این اتاق باید تنها باشم و موقع احوالپرسی با کسی، نباید دست بدهم یا روبوسی کنم؛ چون اگر کسی سرماخوردگی داشته باشد، سریعاً به من سرایت می کند.
برای حفظ روحیه تان چه می کنید؟
چندین بار عمل جراحی کرده ام، با این همه روحیه ام را نباختم. بعضی از مردم عادی که دیالیز می شوند، روحیه شان را می بازند اما جانبازان طاقتشان بالاتر است، چون یاد گرفته اند که صبور باشند. بعضی از دوستانم که به ملاقاتم می آیند، با دیدن روحیه ام ، متعجب می شوند.در زندگی همیشه توکلم به خداست و معتقدم که جانمان در دستان اوست.با همین اعتقاد همیشه روحیه ام را حفظ می کنم...
در تهران چه مشکلاتی دارید؟
آلودگی هوای تهران برای ریه هایم ضرر دارد. بیشتر دوستان و آشنایانم در کرمان زندگی می کنند و هر چند وقت یکبار دلتنگشان می شوم. از وقتی که ساکن تهران شدم، نتوانستم به دیدنشان بروم؛چون بیشتر اوقات در بیمارستان بستری ام.
این را هم بگویم که یک روز ما با اسلحه از شما دفاع کردیم و جلوی دشمن را گرفتیم و از شهید و جانباز شدن هم نترسیدیم و حالا شما باید با قلم خود از ما دفاع کنید.
چه توصیه ای به جانبازان شیمیایی دارید؟
جانبازان شیمیایی از درون می سوزند و درد می کشند. به آنها توصیه می کنم که همیشه صبر و استقامت داشته باشند و توکلشان به خدا باشد. برای یک جانباز شیمیایی، بیماری سرماخوردگی مانند سم می ماند که باید مراقب باشیم در معرض این بیماری قرار نگیریم.
در پایان اگر حرفی دارید، بگویید؟
شبی که دشمن شیمیایی زد (عملیات کربلای5) دوستان شهیدم "علی محمدی"،"کریمی" و "حسینی" براثر شیمیایی شهید شدند که دوست دارم یادشان را زنده کنم.
عملیات کربلای 5 چندین روز طول کشید و هر گردانی یک شب وارد عملیات می شد.
رزمنده های زیادی در این عملیات شهید شدند که باید نام کربلای5 را به یادشان همیشه زنده نگه داشت.
منبع :
قربانیان سلاح های شیمیایی
تبیان :