نمی دونم وقتی هرجا بری بهت بگن شما 24 ساله که شهید شدی چه حسی بهت دست می ده یا چه عکس العملی نشون می دی. تنها مطمئن هستم این قضیه تو رو به هم می ریزه چون همه به چشم آدمی به تو نگاه می کنند که خودش رو به جای دیگری جا زده.
به گزارش خبرنگار مهر، این جملات را "محمدرضا واحدی" می گوید و گویی از اتفاق عجیبی که در زندگی اش افتاده، رنجور است. وقتی پای صحبتها و درد و دلهای این دبیر آموزش و پرورش می نشینم، نگرانی را در چشمانش می بینم.
اداره ثبت احوال همدان حیات من را تایید نکرد :
محمدرضا واحدی، فرزند افراسیاب به شماره شناسنامه 54 متولد سال 47 و صادره از همدان حدود 20 سال است که کارمند رسمی آموزش و پرورش استان تهران است. 10 سال است که ازدواج کرده و صاحب یک پسر است.
به گفته وی، تمام مشکلات از آنجا شروع شد که سه سال پیش همزمان با اعلام دریافت کارت ملی در سراسر کشور به اداره ثبت احوال مراجعه کردم اما پس از مدتی متوجه شدم که کارت ملی به نام من صادر نشده است.
پس از پیگیری های مکرر با حضور در اداره ثبت احوال به من اعلام کردند که "محمدرضا واحدی" 24 سال پیش شهید شده است و طبیعتا برای متوفی کارت ملی صادر نمی شود.
اولش فکر کردم که شاید آن کارمند اداره ثبت اشتباه کرده، با پیگیری های چند باره متوجه شدم که واقعا فردی هم نام من در سال 65 شهید شده است.
سهام عدالت به من تعلق نگرفت :
به دلیل بروز چنین مشکلی از بسیاری از امکانات و مزایا محروم شدم، زمانی که سهام عدالت ثبت نام می کردند نیز به من سهام تعلق نگرفت. همچنین وقتی برای دریافت پاسپورت به اداره گذرنامه مراجعه کردم، همین جواب را دادند و من را متوفی اعلام کردند.
پس از پیگیری ها برای دریافت استعلام حیات از استان همدان به کرج، آن ها نیز حیات من را تایید نکردند. وقتی با چند تن از مسئولان مربوطه صحبت کردم تمامی آن ها تنها به گفتن این جمله اکتفا کردند که " افراد مثل شما زیاد هستند".
برای اثبات زنده بودنم دیگر راهی ندارم؛ رسانه ها کمکم کنند :
هم اکنون برای اثبات زنده بودنم راهی دیگر ندارم، چون سال هاست که در پیچ و خم های اداری سرگردان هستم.
پس از مدتی خسته از اوضاع کنونی به فکر افتادم که از رسانه ها کمک بگیرم تا شاید مسئولان مربوطه در جهت رفع مشکل من اقدامات لازم را انجام دهند.
من در دوران هشت سال دفاع مقدس 16 سال بیشتر نداشتم و در سالهای 65 تا 67 نیز در جبهه بودم و در عملیاتهای کربلای 2، 4 و 5 شرکت کردم اما به درجه رفیع شهادت نائل نیامدم، هم اکنون دبیر آمادگی دفاعی در مدرسه شهرستان ملارد هستم.
همسر آقای واحدی در این بین به خبرنگاران گفت: اوایل که به همسر من می گفتند "متوفی" هم من و هم فرزندم، خیلی ناراحت می شدیم و نگرانی خاصی تمامی وجودمان را فرامی گرفت اما به مرور زمان به این کلمه عادت کردیم و گاهی هم از سر شوخی سر به سر آقای واحدی می گذاشتیم.
وی با خنده ادامه داد: هم اکنون نیز اینقدر متوفی بودن همسرم برای تمامی افراد عادی شده که گاهی اوقات به این مسئله توجهی نمی کنیم.
آقای واحدی در ادامه صحبت های همسرش یادآور شد: اوایل وقتی این جملات را که من 24 سال است که شهید شدم، اعلام کردند، خیلی بهم می ریختم، اما الان به امید اینکه این مشکل حل شود، در تلاش هستم.
سهل انگاری چند کارمند در اداره ثبت احوال زندگی من را تغییر داده است
اوایل وقتی این مشکل را در مدرسه بین معلمان مطرح کردم، همه به من خندیدند که خیالاتی شدم و می خواهم آنها را اذیت کنم اما بعد از چند وقت آنها نیز متوجه این مشکل بزرگ شدند.
"امیررضا یا همون طاها" تک فرزند آقای واحدی نیز که 12 سال دارد در این میان گفت: خیلی دوست دارم معروف بشوم اما نه به قیمت متوفی اعلام کردن پدرم.
گرچه طاها هنوز از بسیاری از مشکلات این قضیه خبر ندارد اما در چشمانش می توان خواند که او نیز برای آینده خود، پدر و مادرش نگران است.
در پایان امیدواریم که مسئولان مربوطه در اداره ثبت احوال، بنیاد شهید و مسئولان کشوری به این مشکل که زمینه ساز مشکلات و مسائل گوناگون برای این خانواده است، رسیدگی کنند.