پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) به امین وحى و فرشته مقرّب حق جبرئیل فرمود
:
دوزخ را براى من وصف کن . جبرئیل درکات و ساکنان آن را یک به یک وصف کرد تا سخنش
به طبقه اوّل رسید ، آنگاه سکوت کرد ، سید و سرور عالمیان فرمود : اى جبرئیل ساکنان
این طبقه چه کسانى اند ؟ جواب داد : عذاب این طبقه از همه طبقات آسان تر است و
ساکنانش عاصیان امّت تواند . پیامبر فرمود : آیا از امت من کسى به دوزخ مى رود ؟
امین وحى گفت : آنان که آلوده به گناه کبیره بوده و بى توبه از دنیا رفته اند
!!
پیامبر به گریه نشست و سه شبانه روز در گریه بود تا آنکه
روز چهارم حضرت زهرا (علیها السلام) به زیارت آن حضرت آمد ،
مشاهده کرد آن جناب روى مبارکش را بر خاک نهاده و چندان
گریسته که خاک زیر صورتش از اشک او گِل شده ! عرضه داشت : چه واقعه اى و حادثه اى
اتفاق افتاده است ؟ فرمود : امین وحى به من خبر داده که طبقه اول دوزخ جاى گنهکاران
از امت من است و این سبب گریه من شده ! حضرت زهرا عرضه داشت : از امین وحى پرسیدى
گنهکاران را به چه صورت به دوزخ مى برند ؟ فرمود : آرى ، موى مردان و گیسوى زنان را
مى گیرند و آنان را به دوزخ مى کِشند و چون نزدیک دوزخ رسند و مالک دوزخ را ببینند
فریاد و عربده سر دهند و به مالک دوزخ التماس کنند که ما را اجازه ده بر حال خود
گریه کنیم . مالک اجازه مى دهد تا چندان بگریند که اشک در چشمشان نماند و به جاى
اشک خون گریه کنند ، مالک گوید : چه نیکو بود اگر این گریه ها در دنیا بود و این
اشک ها از ترس امروز از دیدگانتان فرو مى ریخت !
پس مالک آنان را به دوزخ دراندازد و ایشان ناگهان فریاد برآورند : « لا
إله إلاّ الله » ، آتش از آنان دور شود ، ملک بر آتش صیحه زند که اى آتش آن را بگیر
، آتش گوید چگونه آنان را بگیرم در حالى که کلمه طیّبه « لا إله إلاّ الله » بر
زبانشان جارى است .
مالک باز فریاد کند : اینان را بگیر . ولى از سوى حق خطاب رسد که رویشان را
مسوزان که خدا را سجده کرده اند و دلهایشان را مسوزان که در ماه مبارک تشنگى کشیده
اند . پس در دوزخ تا زمانى که خدا بخواهد بمانند ، پس از آن به جبرئیل ندا رسد :
حال گنهکاران امت به کجا رسیده ؟ مالک دوزخ پرده برکشد ، گنهکاران جبرئیل را به
صورتى نیکو مشاهده کنند ، گویند : این کیست که چنین صورت نیکویى دارد ؟ پاسخ دهند :
این جبرئیل است که در دنیا به سوى محمد (صلى الله علیه وآله) وحى مى آورد . اسیران
دوزخ چون نام مبارک پیامبر را بشنوند فریاد برآرند که : از جانب ما محمد را سلام
برسان و بگو که گنهکاران امت در دوزخ گرفتارند !
امین وحى این خبر را به پیامبر رساند ، سرور عالمیان سر به سجده گذارد و به
پیشگاه حق عرضه بدارد که گنهکاران امت مرا به دوزخ بردى ، اکنون ایشان را به من
ببخش . خطاب رسد : آنان را به تو بخشیدم . پس پیامبر آنان را از دوزخ بیرون مى آورد
و چون مانند ذغال شده اند آنان را به عین الحیات برند ، وقتى از آن چشمه بنوشند و
بر خود ریزند آلودگى هاى ظاهر و باطنشان برطرف شود و پاک و پاکیزه گردند و بر
پیشانى هایشان این عبارت نقش بندد :
عتقاء الرّحمان من النّار .
« آزاد شدگان خداى مهربان از آتش » .
و چون آنان را به بهشت برند ، اهل بهشت ایشان را به یکدیگر نشان دهند که دوزخیان
هستند که نجات یافته اند !
پس آنان گویند : پروردگارا بر ما رحمت آوردى و ما را به بهشت درآوردى ، این
علامت را از پیشانى هاى ما برطرف کن . خواسته آنان مورد قبول قرار گیرد و آن نقش از
پیشانى آنان زایل شود .
منبع عبرت آموز : مجموعه ای از نکته ها و داستانهای کتب استاد حسین انصاریان