وصلت ما از ازل یک وصلت ناجور بود(طنز)
نقیضه ای از عباس احمدی
« خلقت ما از ازل یک خلقت ناجور بود / من که خود راضی به این خلقت نبودم، زور بود »
میرزاده عشقی
وصلت ما از ازل یک وصلت ناجور بود |
من که خود راضی به این وصلت نبودم زور بود |
درس و دانشگاه بالکل بی بخارم کرده بود |
بس که بودم سر به زیر و در غذا کافور بود |
رخت دامادی پدر با زور کرد اندر تنم |
گفت باید زن بگیری تو و این دستور بود |
چند باری خواستگاری رفته بودم بد نبود |
میوه می خوردیم و کلا سور و ساتم جور بود |
این یکی گیسو کمند و آن یکی بینی بلند! |
این یکی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود |
سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن |
اولی خرفهم بود و دومی خرزور بود |
خانواده گرچه یک اصل مهم در زندگی است |
انتخاب اولم باباش مرده شور بود |
کیس خوبی بود شخصا، صورتا، فهما، فقط |
هشتصد تا سکه مهر خانم مزبور بود |
با خودم گفتم که کی داده ... گرفته، بی خیال |
حیف از شانس بدم دامادشان مامور بود! |
این غزل را توی زندان من سرودم، یک نفس |
شاهدم ناصر سه کله یا کرم وافور بود... |
زن اخ است و مایه درد و بلا با این وجود |
می گرفتم یک زن دیگر اگر مقدور بود |
وصلت ما از ازل یک وصلت ناجور بود |
من که خود راضی به این وصلت نبودم زور بود |
درس و دانشگاه بالکل بی بخارم کرده بود |
بس که بودم سر به زیر و در غذا کافور بود |
رخت دامادی پدر با زور کرد اندر تنم |
گفت باید زن بگیری تو و این دستور بود |
چند باری خواستگاری رفته بودم بد نبود |
میوه می خوردیم و کلا سور و ساتم جور بود |
این یکی گیسو کمند و آن یکی بینی بلند! |
این یکی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود |
سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن |
اولی خرفهم بود و دومی خرزور بود |
خانواده گرچه یک اصل مهم در زندگی است |
انتخاب اولم باباش مرده شور بود |
کیس خوبی بود شخصا، صورتا، فهما، فقط |
هشتصد تا سکه مهر خانم مزبور بود |
با خودم گفتم که کی داده ... گرفته، بی خیال |
حیف از شانس بدم دامادشان مامور بود! |
این غزل را توی زندان من سرودم، یک نفس |
شاهدم ناصر سه کله یا کرم وافور بود... |
زن اخ است و مایه درد و بلا با این وجود |
می گرفتم یک زن دیگر اگر مقدور بود |