سریالهای پخش شده در ماه مبارک رمضان علاوه بر اینکه به دلیل تعددشان وقت مردم را میگیرد و آنان را از عبادت که جایگاه مهمی در ماه مبارک رمضان دارد باز میدارد، از لحاظ محتوایی نیز دارای اشکالات عمدهای است.
متأسفانه در سریال «اغماء» که به مسأله شیطان پرداخته است مفهوم صحیحی ارائه نمیشود. چرا که اگر قرار است شیطان همانند انسانها مجسم شود و با دیگران در تماس باشد، سنگ روی سنگ بند نمیشود. اگر قرار باشد شیطان در قالب «من» درآید و پهلوی یکی از دوستان من برود و خلافی انجام دهد و متقابلاً شبیه دوست من برای بنده جلوه کند و به کار خلافی دعوت کند، نظم و نظام جامعه بر هم میخورد. اینکه گمان کنیم شیطان میتواند به صورت انسانهای شناخته شده مجسم شود و با انسان رابطه برقرار کند و دستورالعمل صادر کند دیدگاهی باطل است و اگر چنین نظری واقعیت داشته باشد، اجتماع از هم پاشیده میشود. البته نباید داستانهای انبیاء را که در آن شیطان برای آنان به صورت انسان مجسم شده است را ملاک وضعیت دیگران قرار دهیم، ضمن اینکه وضعیت شیطان در قبل و بعد از اسلام متفاوت شده است.
من متأسفم از اینکه در بسیاری از سریالها و فیلمهای ایرانی از جذابیتهای ارتیک جهت چاشنی استفاده میشود، قالبهای عشقی و عاشقی قبل و بعد از ازدواج در فیلمها به طور افراطی ظهور پیدا کرده است و این حیای جامعه را از بین برده است.
روایت است که پس از بعثت پیامبر اکرم(ص) دست و پای شیطان بسته شده و شاید که یکی از مصادیق این دست و پا بسته شدن، عدم توانایی تجسیم او بوده باشد. ممکن است عدهای توجیه کنند و بگویند که گاهی شیطان از کانال دیگران انسان را گمراه میکند. ولی باید گفت این مسأله غیر آن است که شیطان به صورت انسان مجسم شود. مطلب مذکور بدان معنی است که شیطان فردی را فریب میدهد و سپس از طریق زبان و فعل او دیگران را گمراه میکند نه آنکه شیطان لباس آن فرد را بپوشد و در قالب آن فرد مجسم شود. اگر شیطان این قدرت را داشته باشد، پس باید بتواند در قالب اشخاص معتبر سیاسی، فرهنگی و غیره درآید و به کارهای عجیب و غریب دست بزند که اگر چنین شود قطعا جامعه ملتهب خواهد شد. زیرا که مردم خواهند گفت فلان شخصیت سیاسی را مثلاً دیدم که فلان چیز را میگفت در حالی که آن شیطان مجسم در لباس فرد مذکور بوده است. سریال«اغماء» القائات نامناسبی در مخاطب قرار میدهد، در این سریال، شیطان به آن پزشک توصیه میکند که افراد خاص را معالجه کند و پس از معالجه هم آنان سلامت خود را باز مییابند. در حالی که در اجرا به گونهای نمایش داده شده است که آن افراد پس از معالجه با وجود اینکه گذشته خوبی داشتهاند، از این به بعد از افراد و عوامل شیطان میشوند. این قضیه این شبهه را القاء میکند که خداوند میخواهد عمر عدهای تمام شود. ولی شیطان مانع شده و آنان را از مرگ نجات داده و بعد از آن بر آنان مسلط میشود.
من متأسفم از اینکه در بسیاری از سریالها و فیلمهای ایرانی از جذابیتهای ارتیک جهت چاشنی استفاده میشود، قالبهای عشقی و عاشقی قبل و بعد از ازدواج در فیلمها به طور افراطی ظهور پیدا کرده است و این حیای جامعه را از بین برده است. در سریال اغماء با اینکه به موضوع اثر هیچ ربطی ندارد، یک گونه عشق مثلثی ساخته شده است که مثلا یک پزشک مرد عاشق پزشک زن میشود و آن زن بیمحلی میکند و عاشق دکتر دیگر میشود. از طرف دیگر خود دکتر طه هم قبلا زن داشته و مرده است و... این معضل تقریبا در همه فیلمها و سریالها وجود دارد و این از نقاط ضعف بزرگ صدا و سیماست. اشکال عمده دیگر سریال «اغماء» را متمرکز کردن شیطان روی یک فرد و آن هم شخص ظاهرالصلاح میدانم. در این سریال شیطان با دیگران کاری ندارد و فقط روی یک نفر متمرکز شده است، در حالی که در داستان افراد دیگری که ظاهر و رفتار نامناسب دارند نیز وجود دارد، که از گزند گمراهی شیطان دورند. بیجا نمود دادن آموزههای دینی نیز اشکال عمده دیگری است که به این اثر وارد است.
روایت است که پس از بعثت پیامبر اکرم(ص) دست و پای شیطان بسته شده و شاید که یکی از مصادیق این دست و پا بسته شدن، عدم توانایی تجسیم او بوده باشد.
در سریال اغماء، آن فرد برای اینکه همسرش عمل جراحی کند، استخاره میکند و پس از اینکه استخاره خوب آمد، اقدام به عمل میکند. پرسش من این است که سازندگان سریال چه چیزی میخواهند بگویند؟! چرا آنان با این آموزههای دینی این گونه بازی میکنند؟ اگر اینها میخواهند بگویند که استخاره همیشه کار خوبی نیست، باید جوری نمایش داده شود که قضیه برای مخاطب روشن شود که متأسفانه در اغما چنین چیزی مشاهده نمیشود. شکلی برخورد کردن با مقدسات بیاحترامی به آموزههای دینی است. نکته دیگر اینکه متأسفانه سازندگان این گونه سریالها برای اینکه بخواهند جنبهای مذهبی به برنامه بدهند، روزه و افطاری هم در لابهلای سریال قرار میدهند که خیلی شکلی و وصلهای است. به طور کلی در تولیدات اخیر ظواهر اسلامی به شدت مورد بیاعتنایی قرار گرفته است
آرزوهای ویکتور هوگو"
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد
و اگر اینگونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد
و پس از تناییت، نفرت از کسی نیابی
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش
آمد
بدانی چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنی.
برایت همچنان آرزو دارم که دوستانی داشته
باشی
از جمله دوستان بد و ناپایدار
برخی نادوست، و برخی دوستدار
مه دسته کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد
که دستکم، یکی از آنها اعتراضش به حق باشد
تا که زیاده به خودت غره نشوی.
و نیز آرزومندم مفید باشی، نه خیلی غیر ضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سر پا نگه
دارد.
همچنین، برایت آرزومندم که صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند
چون این کار ساده ای است
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران
ناپذیری می کنند
و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه
شوی.
و امیدوارم اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمایی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم نا امیدی نشوی
چرا که هر سنی، خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک سهره گوش
کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد
چرا که به این طریق
به رایگان احساس زیبایی خواهی یافت.
امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هرچند که خرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
بعلاوه، آرزومندم که پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه، سالی یکبار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی: این مال من
است؟
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری
است.
و در پایان، اگر مردی، آرزومندم زن خوبی داشته
باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید