سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
سروش دل
 
 
خداوند، آدم هفتاد ساله ای را که در رفتار و جلوه، چون جوان بیست ساله است، دشمن می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله] 




»» زینب پیراهن کهنهام را بیاور!

زینب پیراهن کهنه‌ام را بیاور!

شهید کربلا

شبحی شکسته از نهایت دشت بر می‌گردد. از سفری که ره آوردش بی‌برادری است.

از ساحل تشنگی آمده و دستان دریا را در پای نخل‌های نگران و ساحل تفتید علقمه
کاشته است.

توان واپس نگریستن نیست. همه هستی او بر خاک افتاده و همه هستی کودکان را جرعه
جرعه زمین حریص نوشیده است.

اینک بر می‌گردد. از روزنه خیام، دخترکی کنجکاو سرک می‌کشد. قامتی شکسته، در جزر
و مد افتادن و برخاستن، وسعت چشم‌های بی رمقش را می‌پوشاند.

- پدر تنهاست، تنها برمی‌گردد. عمویمان عباس همراهش نیست.

در آستانه خیمه منظومه خیس چشم‌ها بر مدار شکسته قامت حسین ایستاد. اشک طغیان
کرد و طوفان همه دشت را در هم پیچید. پرسش در پرسش، انتظار در انتظار حسین را
شکسته‌تر می‌کرد. هیچکس از عطش نمی‌پرسید. هیچ لبی را تمنای آبی نبود. عطش عباس،
تشنگی چشم‌ها و گوش‌های تفتیده در نوشیدن جرعه‌ای کلام، حسین را محاصره کرده بود، و
او... چه پاسخی می‌توانست بدهد.

سمت حرکتش را تغییر داد و عمود ایستاده‌ترین خیمه- خیمه‌برادر- را فرو افکند و
چه پاسخی رساتر از این. روبرگرداند تا هیچکس شکستگی دوباره‌اش را نبیند. از خیمه‌ها
شعله شعله عطش می‌جوشید. دخترکان تشنه کام و پسرکانی که هنوز لبخنده‌های نخستین
زندگی را تجربه می‌کردند می‌گریستند. جگر سوزترین گریه از آن شیرخواره‌ای بود که
هنوز حتی گفتن «آب» را نمی‌توانست. نگاه بی‌رمق، دست و پا زدن و گریه‌ای که کم کم
در گلوی خشکیده غروب می‌کرد تنها تکلم او بود.

پدر در غریبی دشت، در شقاوت خیزترین لحظه‌ها، در برزخی میان آه آه کودکان و قاه
قاه دشمنان ایستاده بود. تمامی امید او، تکیه گاه صمیمی درد آلود‌ترین ثانیه‌ها و
پشتوانه یک کربلا تنهائیش رفته بود. خوب می‌دانست دیگر آب به زیارت لب‌ها و خیمه‌ها
نخواهد آمد.

آفتاب، آتش می‌بارید. حریق تشنگی حرم را می‌گداخت. سینه سپید کودکان در تلاشی
بی‌فرجام، خاک نمناکی می‌جست تا دم شراره عطش را فرو نشاند و باز گریه، ضجه، آب، آب
و در این میان گریه اصغر با چشمی بی‌اشک، بی‌خواب با حنجره‌ای بی‌تاب، بی‌آب و...
حسین تنها، شکسته، تشنه‌تر از تمامی کودکان، تشنه‌تر از ساعتی پیش در تمنای بی‌پاسخ
اکبر.

به خیمه بازگشت. دیدار مادری که در کنار گهواره تماشاگر بیقراری کودک است تحمل
ناپذیر بود. چه کسی جز زینب می‌توانست خواهش حسین را پاسخ گوید.

- خواهرم، اصغر را بیاورید. شاید هنوز کورسوی عاطفه‌ای در قلبی بدرخشد. شاید تار
احساسی را، نی‌لبک کوچک کربلا بلرزاند. شاید از سنگستان دل‌ها، چشمه‌‌ای بجوشد شاید
بپذیرند که این کودک را ببرند و سیراب سازند و بازگردانند. شاید...

و زینب اصغر را از مادر گرفت. همه چشم‌ها چرخید. اصغر از این دست به آن دست،
نوازش لب‌های ترک بسته را بر گونه‌های پریده رنگش حس کرد و سرانجام به حسین رسید.
گام‌های پدر شتابی گرفت و حسی غریب در رگ‌های پدر دوید. ماه در آغوش آفتاب پرپر
می‌زد. حسین با شیر خواره‌اش به میدان آمده است.

سپیدی گلویش از مشرق آغوش پدر، بهت سنگینی را بر میدان حاکم ساخته بود. همه چشم
شده بودند. سکوت، مجال فریاد به نفس‌ها بخشیده بود. صدای گریه کودکانه‌ای، ترجمان
تشنگی اصغر بود.

- آخر این کودک را چه گناهی است؟ کدامین شما را آزرده است؟ چه کسی از گل، رنجش
دیده است؟ این کودک کدام دل را شکسته است؟

بیتابی کودک در آغوش پدر، پدر را بیتاب‌تر ساخته بود. در چشم‌های پدر خواهشی
مبهم موج می‌زد. چشم در چشم کودکش دوخت و اصغر از نگاه پدر خواهشش را خواند. سکوت
کرد و حسین، پرنده کوچکی را که هنوز بال پرواز نداشت فرادست آورد.

همه می‌نگریستند و برخی نیز می‌گریستند.

دل‌های سنگی و صخره‌ای اما، پروای جنایتشان نبود. اینک همه اصغر را می‌دیدند و
چهره‌ای که مهتاب رنگ پریده‌اش و لب‌های خشکیده‌اش با لهجه فصیح مظلومیت با انبوه
تشنه کامان خون سخن می‌گفت.

مرغک بی‌ترانه در آشیان دست پدر آرام نشسته بود. اما اندکی بعد عطش به بی‌تابیش
کشاند، دست و پا می‌زد و پدر در شرمساری بی‌آبی چاره‌ای می‌جست. آنسوی‌تر نیز قلبی
سیاه، گلوی سپید کودک را می‌تپید و دستی سیاه نیز به سیرابی حلقومش می‌اندیشید.
اصغر، چونان ماهی افتاده بر ساحل، بر ساحل بی حاصل دست پدر، دست و پا می‌زد و پدر
در خود می‌گریست، در خود می‌شکست و تمامی صبوریش را به دست‌هایش می‌بخشید.

گل لحظه به لحظه پژمرده می‌شد و دست‌های خسته و افراشته پدر، خسته‌تر. اندکی
کودک را پایین‌تر آورد گویا تمنای بوسه‌ای داشت. شاید این بوسه می‌توانست دمی کودک
را آرام کند. سر را فرو آورد. نسیم بوسه بر گلبرگ گونه‌ها وزید اما پیش‌تر از آن
صفیر تیری پرده‌های هوا را درید و پیش‌تر از آن صفیر تیری پرده‌های هوا را درید و
پیش از پدر، حنجره تشنه‌ای را که گریه در آن خشکیده بود بوسه زد.

زمین لرزید، هستی چشم فرو بست تا صحنه شکستن پدر را نبیند. ابری تار نگاه حسین
را پوشاند. اینک چه کسی تسلای سوخته دلی حسین خواهد بود. جبرئیل نبود تا چونان احد
قامت فرزند علی را راست کند و زخمی مرهم ناپذیر را التیام بخشد، گریبان آسمان چاک
خورد. بارانی از فرشته بارید و فواره‌ای که از نای عطشناک اصغر جوشید همه فرشتگان
را سیراب کرد. حسین خون اصغر را در چشم نگران آسمان می‌پاشید. رنگین کمانی از اشک و
خون و دست‌های ملتهب فرشتگان که به تمنای قطره‌ای مظلومیت گشوده بود فضا را پر
می‌کرد. فرشتگان چهره به خون آذین می‌بستند همه سرخ رو شده بودند. زمین می‌لرزید،
آسمان سر فرو ریختن داشت و حسین همه اصغر را به آسمان پاشید تا فرو نریزد.

پدر در برزخ رفتن و برگشتن مانده بود. دو گام به پیش و گامی به عقب و نگاهش بر
معصومیت متبسم کودک. ردا بر چهره اصغر کشید هیچکس نمی‌داند. شاید ردایی که حسین بر
سیمای اصغر می‌کشید، انتهای صبوری پدر بود در نظاره لبخند کودکی سیراب! شاید هم به
رسم لحظه‌های خواب کودکان، کشیدن ردایی بر چهره کودک، خوابش را شیرین‌تر
می‌ساخت.

باغبان به کجا می‌رود. این دسته گل را در کجای این کویر خواهد کاشت؟ کدام آب را
در پای این نهال خواهد افشاند؟ و با کدام قلم نام کوچک گل را بر مزار کوچکش خواهد
نگاشت!

چرا حسین این همه سنگین گام برمی‌دارد گویی سنگینی همه کوه‌ها را بر دوش دارد.
خیمه به امید بازگشت کودکی سیراب نشسته است و مادر در کنار گهواره‌ای که از تاب
افتاده.

اما پدر را در سر سودایی دیگر است. دور می‌شود و سپس می‌نشیند و زخم خنجر سینه
خاک را می‌شکافد و قلب حسین در آرامش خاک داغ و شن‌های گدازان آرام می‌گیرد.

حسین برمی‌خیزد، تنهایی تنهاست. هیچ‌کس نیست. از جان صدا می‌زند و پژواک صدای
امام در غریبستان کربلا می‌پیچد. صدای شیهه اسب اباالفضل، زمزمه قرآن اکبر و
خنده‌های شیرین اصغر نیست. به خیمه باز می‌گردد و دلش را در زیر توده خاک که به مد
خنجری جای گرفته، تنها می‌گذارد.

همه بیرون ریخته‌اند، آغوش بی‌اصغر، به آشیانه‌ای طوفان خورده و خانه‌ای
آتش گرفته می‌ماند. غوغای پرسش و ناله، ازدحام هق هق و شیون، با قاه قاه و عربده
دشمن در هم آمیخته است و حسین در تلاطعم اشک و درد، نگاهش را به جستجوی زینب پرواز
می‌دهد. لب‌های ترک بسته، سر سخن دارد و همه در عطش شنیدن، گوش می‌شوند و تنها یک
سخن پای تا سر همه را آتش زد: 
زینب پیراهن کهنه‌ام را
بیاور
!

منبع:

سنگری، محمد رضا، حنجر ه معصوم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( یکشنبه 88/10/6 :: ساعت 9:49 صبح )

»» حسین وارث رنج آدم تا خاتم علیهم السلام

حسین وارث رنج آدم تا خاتم علیهم السلام

یا شهید کربلا

مردی از خانه فاطمه بیرون آمده است . مدینه را می نگرد و مسجد پیامبر را و مکه
ابراهیم را و کعبه ی به بند نمرود کشیده را و اسلام را و پیام محمد (ص) را و کاخ
سبز دمشق را و در بندکشیدگان را و ...

مردی از خانه فاطمه بیرون آمده است . بار سنگین همه این مسئولیت ها بر دوش او
سنگینی می کند .

او، وارث رنج بزرگ انسان است . تنها وارث آدم، تنها وارث ابراهیم و... تنها وارث
محمد ! و...

مردی تنها !

اما نه، دوشادوش او زنی نیز از خانه فاطمه بیرون آمده است، گام به گام او ، نیمی
از بار سنگین رسالت برادر را بر دوش خود گرفته است .

مردی از خانه فاطمه بیرون آمده است، تنها و بی کس ، با دست های خالی ، یک تنه به
روزگار وحشت و ظلمت و آهن یورش برده است . جز مرگ سلاحی ندارد اما او فرزند خانواده
ای است که "هنر خوب مردن" را در مکتب حیات خوب آموخته است .

در این جهان هیچکس نیست که همچون او بداند که :"چگونه باید مرد ؟"

آموزگار بزرگ "شهادت" اکنون برخواسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها در
"توانستن"می فهمند و به همه آنها که پیروزی بر خصم را تنها در "غلبه"می دانند،
بیاموزد که :"شهادت" نه یک "باختن" که یک "انتخاب" است .

و حسین وارث آدم که به بنی آدم زیستن داد و وارث پیامبران بزرگ که به انسان،
"چگونه باید زیست" را آموخت .

اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم "چگونه باید مرد" را بیاموزد
.

برگرفته از: حسین، وارث آدم، دکتر علی شریعتی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( یکشنبه 88/10/6 :: ساعت 8:27 صبح )

»» شیطان در روز عاشورا

شیطان در روز عاشورا

شیطان لعین تصمیم گرفته که انتقام خود را از اولاد آدم بگیرد. لذا در تمام
اختلافات حضور پیدا مى کند، در تمام جنگ ها حاضر مى شود و جبهه دشمن را تقویت مى
کند، فراریان را با حیله بر مى گرداند، به سوى میدان مى کشاند و آتش جنگ را شعله ور
مى سازد.

یکى از آن جاها روز عاشورا بود که تمام لشکریان خود را جمع کرده و به پایکوبى و
رقص پرداخت .

شیطان پرست

هر کس از لشکر امام حسین علیه السلام شهید مى شد، از خوشحالى فریاد مى زد و رقص
مى کرد                                                                    

هر کدام از لشکریا عمر سعد فرار مى کردند، شیطان به صورت یکى از سر کرده هاى
لشکرها در مى آمد و سر راه شان را مى گرفت و آنان را به میدان بر مى گرداند.

 مى گفت : واى بر شما، این همه جمعیت و مردان شجاع ، از یک نفر تشنه و بى کس و
مجروح گریزان شده اید! مردانگى و غیرت شما کجا رفت ؟! برگردید او را محاصره کنید،
با ضرب شمشیر از پاى در آورید و اگر نمى توانید، او را تیر باران نمایید.

با حیله و نیرنگ لشکر را بر مى گردانید و شورى دیگر در جنگ ایجاد مى کرد. ولى
آنها چون جراءت نمى کردند از نزدیک با امام حسین علیه السلام بجنگند از دور،  تیر
به سوى آن مظلوم انداختند  وقتى که تیر سه شعبه زهر آلود بر سینه امام نشست و از
پشت سر بیرون آمد، امام علیه السلام از بالاى اسب بر زمین افتاد.

شیطان میان آسمان و زمین از خوشحالى فریاد زد و گفت : امروز کینه خود را بر سر
اولاد آدم خالى کردم و انتقام خود را گرفتم . او مى کوشید تا لشکر زودتر کار حسین
علیه السلام را تمام کند.

زینب مى فرماید: وقتى ابن ملجم ضربت بر سر پدر بزرگوارم زد، من آثار مرگ را در
ایشان دیدم پیش رفتم و عرض کردم : اى پدر بزرگوار! ((ام ایمن )) حدیثى از براى من
گفته است دوست دارم آن را از دو لب مبارک شما بشنوم .

آن حضرت فرمود: اى نور دیدگان من ! حدیث همان است که ((ام ایمن )) به تو گفته و
برخى از مصیبت هاى کربلا و گرفتارى هاى آن روز را براى دخترش زینب بیان کرد تا جایى
که فرمود:

 زمانى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ما را به این حدیث خبر مى داد،
فرمود:

یا على ! در آن روز، ابلیس با شیاطین خود، از شدت شادکامى در سرتاسر زمین پرواز
مى کند

 و به شیاطین و هوادارانش مى گوید:

اى جماعت شیاطین ! شاد باشید که انتقام خود را از فرزندان آدم گرفتم ، برترین
بدبختى رابراى آنها فراهم کردم ، جهنم را به آنها به میراث دادم ، مگر جماعتى که
دست به دامن این خانواده شوند و از آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم یارى
جویند.

اى شیاطین ! بر شما باد کوشش در راه ایجاد بدبینى به این خانواده ، کارى کنید که
به این خانواده و دوستان آنها دشمنى ورزند تا کفر و گمراهى در مردم استوار شود و یک
نفر از آنها رستگار نگردد.

بعد از آن ، حضرت على علیه السلام به زینب فرمود: اى نور دیدگانم ! بى گمان
ابلیس در این سخن راست گفت : با این که کار او همیشه دروغ گفتن است ؛ زیرا مى داند
هیچ عمل صالحى با داشتن دشمنى با شما فایده اى ندارد، هیچ گناهى با داشتن دوستى شما
ضرر و زیانى به انسان نمى رساند، (مگر گناهان کبیره ) یعنى ، شیعیان شما به واسطه
علاقه اى که به شما دارند، اگر گناه و معصیتى نمایند و موفق به توبه شوند و گناهان
خود را ترک نمایند

ضررى متوجه آنها نمى شود.

و دشمنان شما، به واسطه دشمنى و عداوتى که با شما دارند، اگر مانند جن و انس خدا
را بپرستند، عبادات آنان سودى به حالشان نخواهد داشت .

منبع:غدیر



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( شنبه 88/10/5 :: ساعت 12:12 عصر )

»» پیامکهای عاشورایی

پیامکهای عاشورایی

• راه حسین، کوتاهترین راه رسیدن به بهشت است.

یا حسین

• خون جاری عاشورا، تا ابدیت در رگ و ریشه آزادگی جاری است.

• حسین، میزان سنجش صداقت آدمی است و قبول ولایت حسین، براتِ آزادی انسان از
جهنم پلیدیهاست.

• عاشورا، عاشقانه ای آرام در قلب واقعه کربلاست.

• حسین، زیباترین نامی است که در شناسنامه بشر نوشته اند.

• عاشورا، صحنه نمایش فراگیر و فشرده تمامیت کارزار خوبی و بدی است.

• عاشورا، عرضه اثبات ظفرمندی انسان خداگونه بر سپاه ابلیس است.

• حسین، تفسیر بعثت، ترجمان نبوت و معنای امامت است.

• عاشورا، تداوم رسالت انسان در پهنه خلقت است.

• عاشورا، شراره عشق حق است که بر جان عاشقان حسین فرو می ریزد.

• ای خدا! جوششِ چشمه های عاشورا را در قلب ما جاری کن، و دل های ما را از زلال
مهرش سیراب گردان.

• محرم، ماه محرم شدن در پیشگاهِ خدا و مَحرم شدن، با حسینیان است.

• عاشورا، انفجاری از نور بود و تابشی از حق، که بر اندیشه ها تجسم کرد.

• عاشورا، قرارگاه عشق است و پناهگاه عاشقان. کیست که از این معبر عبور کند و
قرار و پناه نگیرد؟

• عاشورا، تکلیف است و عاشورایی شدن عمل به تکلیف.

• هیچ نقطه ای در هویت هستی نیست که از حرکت و شعر و شعور عاشورایی خالی باشد.

• محرم، ماه تجدید حیات بشریت است.

• عاشورا یک نیم روز بیش نیست که در آن، شهادت به روشنی بر سر تکلیف خویش
ایستاده است.

• شهادت، طرحِ کربلاست و اسارت، شرح آن!

• این شمعِ وجودِ حسین است که محفلِ محرم را پیوسته روشن نگاه می دارد.

• حسین، نام آورترین نام و نامدارترین سردار بر چکاد روشنی هاست.

• حسین، تندیس ایمان و عشق الهی است.

• عاشورا، مجمعِ عمومی حماسه سازان هستی است.

• حسین(علیه السلام) ، آرزوی جویندگان و آبروی یابندگان است.

• محرم، حریم حرم خدا و حرمت سنت حسین(علیه السلام) است.

• کربلا، عمیق ترین زخمی است که بر پیکر زمین نشسته، و رساترین فریادی است که در
دهلیز تاریخ پیچیده است.

• نخل ها، از سنگینی داغ تبار علی(علیه السلام) خمیده اند.

• حسین(علیه السلام) ، حماسی ترین شاهنامه جهان است.

• عاشورا، بغضِ گریه را می شکند و جام سینه را از خون لبریز می کند.

• محرم، ماه آمیختگی با حسین و آموختگی از حسین است.

• محرم، تنها ماهی است که در تقویم ها با سرانگشت خونین ورق می خورد.

• تاسوعا، مقدمه جان‌فشانی و عاشورا، سرفصل دلباختگی در محضر حسین(علیه السلام)
است.

• برای شناخت و معرفت حسین(علیه السلام) ، باید از مرزِ تاسوعا و عاشورا گذشت.

• حادثه عاشورا، کمر تاریخ را شکست و ماندگارترین باور را بر پهنه زمان نگاشت.

• در نهمین منزل از ماه عاشقی، سیل اشک را به میهمانی خون دلِ دهمین منزل فرا می
خوانیم.

• کربلا چرا تشنه ای؟ این اشک زلال و شیرین نسل هاست که قطره قطره بر پهنای گونه
دلت می بارد.

• محرم، سیاه پوش لحظه های عاشوراست.

• نام حسین(علیه السلام) را مشعل راهمان می کنیم تا در بیراهه های پرپیچ و خم
گمراهی، گم نشویم.

• خون حسین(علیه السلام) و یارانش، قبله نمای کمال و سعادت است.

• امروز، درِ بوستان‏سراىِ عاشورا، با مقتل‏خوانىِ گریه گشوده مى‏شود؛ پس «اى
اشک‏ها بریزید».

• آسمان نینوا، در محضر این همه خون، از وسعت آبىِ خویش شرمسار است.

• عاشورا، جاده‏اى پر عبور براى عاشقانه‏هاى جگرسوزِ آب است.

• امروز، دل‏ها در حُسن‏ ختام زیارت عاشورا، سجده سجده در خون افتاده‏ اند.

• نگاه کن؛ حنجره قتلگاه، روبه‏روى آتش بوسه‏ها چه پاسخى دارد: «این کشته فتاده
به هامون حسین توست».

• قدم به قدم، صداى «یا حسین» در کربلا کاشته شده است؛ مراقب باشیم روىِ حُرمت
لاله‏ها پا نگذاریم!

• پررنگ‏تر از خون، حدیثى در عاشورا نوشته نشده است که دل‏هاى کربلایى آن را
بخوانند.

• عطر تربت کربلا بر دوش قلم‏هاى عاشورایى نشسته است تا بنویسند: لبیک یا حسین!

• عاشورا، صحن مطهرى بود که اذن دخول آن، خون عباس(علیه السلام) است و توسل به
باب الحوائج، کلید ارتباط با فلسفه عاشورا.

• عاشورا، تولد دوباره حیات آدمیّت و حماسه جاودان عشق و تجلّی زیبای توحید است.

• عاشورا، نقطه اوج ادای امانت انسان است. عاشورا، نمایش قدرتِ روح در کوران
حوادث و نشانه آرامش در توفان بلاهاست.

• عاشورا، تجلی‏گاه آرامش و اطمینان نفوس مطمئنه است، مشعل فروزانِ معرفت، فرا
روی انسان‏ها است.

• عاشورا، آینه‏ای است که تمامی مفاهیم انسانی را با ابعاد حقیقی‏اش در خود
متجلّی ساخته است.

• عاشورا، رستاخیزی است که پرده از چهره همه زشتی‏ها می‏کشد و پلیدان را رسوا
می‏سازد.

• عاشورا، گلستانی است با سَروْهای سرخ شهادت و نخل‏های ارغوانی ایثار و خون، و
دانشگاهی است که هر سالک الی اللّه‏ باید آن را ببیند.

• عاشورا، طراوت جاودانه روح انسان، تجلّی یاد خدا، و جدا کننده نور و ظلمت از
هم است.

• آری! از آن زمان که فریاد سرخ خون از گلوی عاشورا برخاست، پژواکی در قله‏های
بلند اعصار و قرون در افتاد که تا آن سوی مرز ابدیّت طنین افکند و در سینه سوزان
عاشقان ایثار و شهادت جاودانه شد.

• حنجره ها را بگشایید و نفس ها را فریاد کنید، تا سکوت کفر، عاشورا را در خود
نبلعد.

یا حسین

• در کربلا، بهترین مسافران در بهترین مسافرتها، شهادت را به بهای حق دریافتند.

• بار حسرت عطش خاندان رسول، اکنون نیز در میان سینه فرات می جوشد و بی تابش
میکند.

• چشم حق بین و گوش حق شنو و قلب روشن، توشه عاشوراییان است.

• عاشورا، مبدئی دوباره برای جان گرفتن اسلام است.

• تاریخ عاشورا، مسلمانان واقعی را معرفی کرد و نقاب از چهره ها برداشت.

• نهضت عاشورا، سیرابی حقیقت و پاسداری از امر به معروف و نهی از منکر است.

• عاشورا کشتاری خونین نیست، بلکه حقیقتی راستین برای جهانیان است.

• آن‌گاه که سرور جوانان اهل بهشت را کشتند، غم بر دل انسان تا ابد لانه کرد.

• عاشورا، منشوری است که با براده های آفتاب حسین(علیه السلام) ، عالم را سیراب
می کند.

• ظهر عاشورا، میعادگاه ملاقات خداوند با سالار شهیدان(علیه السلام) است.

• روز عاشورا، وداع پرسوز و گدازترین خواهر، با عزیزترین برادر تاریخ است.

• عاشورا، یادآور مردان غیوری است که امر به معروف و نهی از منکر را ارج نهادند.

• مهم‌ترین درسی که عاشورا به جوانان می‌آموزد، پایداری است؛ پایداری در برابر
ستم طاغوت‌ها.

• عاشورا تا اربعین، یادآور چهل روز خون بارش آسمان، از داغ مصیبت حسین(علیه
السلام) است.

• نهضت عاشورا، پایه‌گذار تمامی نهضت‌های بر حق روزگاران است.

• عاشورا، یادآور این شعار زیباست: خون بر شمشیر پیروز است.

• عاشورا، صحنه پیکار تمامی ایمان در برابر تمامی کفر است.

• عاشورا، یادآور جوان مردانی است که تاریخ سال‌ها بعد این جوانان را در دفاع
مقدس دوباره به چشم دید.

• روز عاشورا، روز به بار نشستن «خون» در سوگ پرپر شدن گل های محمدی است.

• روز عاشورا، روز استقامت در دین، به بلندای «صراط مستقیم» است.

• روز عاشورا، روز تماشای چگونه مردن برای آموختن چگونه زیستن است.

• روز عاشورا، روز مُحرِم شدن در حرم مُحرَّم است!

• روز عاشورا، روز عاشورایی شدن حق جویان و حق طلبان است.

• روز عاشورا، روز انجام بزرگترین مسئولیت «آدم» در دشوارترین شرایط است.

• روز عاشورا، روز دادن آنچه هست برای ایجاد آنچه باید باشد.

• روز عاشورا، روز پایداری و وفاداری در عصر غروب دین در روزگار بی تفاوتی-هاست!

• روز عاشورا، روز متفرق شدن دنیاطلبان و زرخواهان از محضر رهبر است.

• روز عاشورا، روز یادگیری رسم دین‌داری و آیین وفاداری است.

• روز عاشورا، روز هجرت آگاهانه و جانبازی عاشقانه در راه دوست است.

• روز عاشورا، روز انتخاب شهادت در عصر زندگی حاکمان جور است.

 

*******

بر سینه ی من نوشته بین الحرمین

نصف قلبم با ابالفضل،نصف دیگر با حسین

*******

دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم

بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم

یا حسین

فردا که کسی را به کسی کاری نیست

دامان حسین اگر نگیرم چه کنم

*******

آبروی حسین به کهکشان می ارزد

یک موی حسین بر دو جهان می ارزد

گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست

گفتا که حسین بیش از آن می ارزد

*******

پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟

آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است

گفتم: که چیست محرم؟

باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است

*******

با آب طلا نام حسین قاب کنید

با نام حسین یادی از آب کنید

خواهید مه سربلند و جاوید شوید

تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید

فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد

*******

در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند

در دل هر عاشقی عباس مأوا می کند

هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین

ثبت نامش را فقط عباس امضا می کند

*******

قیامت بی حسین غوغا ندارد

شفاعت بی حسین معنا ندارد

حسینی باش که در محشر نگویند

چرا پرونده ات امضاء ندارد

*******

اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد

دل را حرم و بارگه خون خدا کرد

*******

برای باغبان یاس آفریدند

علی را أشجع الناس آفریدند

وفا داری و مردی و شجاعت

یکی کردند و عباس آفریدند

*******

به یکتایی ، قسم یکتاست عباس

به مردی شهره دنیاست عباس

اگر چه زاده‌ ام‌البنین است

ولیکن مادرش زهراست عباس

*******

عالم همه محو گل رخسار حسین است

ذرات جهان درعجب از کار حسین است

دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش

یعنی که خدای تو عزادار حسین است

*******

اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین

مویم ز غصه رشته ی مهتاب شد حسین

هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو

از بس که سوختم جگرم آب شد حسین

*******

همواره تجّسم قیام است حسین (ع)

در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع)

در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز

دل چسب‌ترین شعر کلام است حسین (ع)

*******

بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز

خورشید ، فرا ز نیزه‌ها مانده هنوز

در باغ سپیده ، بوته بوته گل خون

از رونق دشت کربلا مانده هنوز

*******

عطری که از حوالی پرچم وزیده است

ما را به سمت مجلس آقا کشیده است

از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا

صد کوچه بازکنید محرم رسیده است

*******

یا حسین

کربلا دارالنعیم زینب است

کعبه خود تحت حریم زینب است

عمر زینب فخر مولا بود و بس

او به زهرا المثنی بود و بس




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( شنبه 88/10/5 :: ساعت 11:39 صبح )

»» جشن تولد عاشورا!!!!

جشن تولد عاشورا!!!!

یا ثار الله

تولّد حسین، تولّد خون است:

آی فهمیده های طریقت جانبازی! غیرت های با شکوه
خاک! زیباترین زخم های زمین!

بیائید می خواهیم، به جشن تولّد عاشورا برویم!

چشم های تیرخوردهء خود را برگیرید؛ دست های اُفتادگی خویش را بردارید؛
زیباترین زخم های ممکن را دربرکنید؛ بیائید برویم.

یا ابا عبدالله! ای برادر زینب!

آن که می خندد، هنوز، مَقْتَل غیرت تو را نشنیده است! آن روز ـ در آن بی
آبی ـ تو مگر چه گفتی، که تمام زالوها ـ به یکباره ـ بر سر خون تو، اتّفاق
کردند؟!

بگذار برای این زیباترین زخم های کائنات بمیرم! شما را به خدا بس کنید!
من هم می دانم که برای "تولّد" مرثیه نمی خوانند...

امّا، "مرثیه جانبازی" شادمانْترین مرثیه جوانمردی است.آی چشم های
تیرخورده قدری "نگاه" به من بدهید! ...

منبع: اگر شهادت نبود، ابوالقاسم حسینجانی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( شنبه 88/10/5 :: ساعت 11:28 صبح )

»» عباس، یعنی الفبای مروّت

عباس، یعنی الفبای مروّت

نوحه، محرم، حضرت عباس

همیشه‌ی خدا نام عباس با یاد حسین همخانه بوده است! چرا که عباس گفته است:
«زندگی ام در بندگی حسین معنا می‌شود» و این یعنی نهایت عشق.

هرم عطش را که می‌شنود، رخصت می‌گیرد و دل به دریا می‌زند.

شریعه، هنوز چشم های نگران عباس را در حافظه دارد و اگر نم اشک عباس نبود، برای
همیشه، فرات عقیم می‌ماند.

عباس به مرگ نمی‌اندیشید، به مرگ می‌خندد و می‌داند شهادت، پشت نخلها ایستاده
است. برای شهادت انتظار می‌کشد و انتظار چقدر دشوار است.

عباس چشم به راه شهادت است و غمناک از وعده ای که نتوانسته به آن وفا کند؛ وعده
آب به اصحاب خمیه.

چه سخت می‌گذرد بر عباس و چه آشوبی است در دلش.

شهادت، انتظار کودکان و اهل خیمه، فرات، شرم و... در نگاه عباس صف کشیده‌اند و
چشمان او، فراتی زاینده است که تلخ می‌جوشد.

عباس رمز مردانگی و راز وفاداری های شگفت آور است.

نام عباس، یادآور خانه کاهگلی امّ البنین است!

نام عباس، تبسم اشتیاق بر لبان حسین است.

راز مردانگی در دستان او نهفته است و فرات تا همیشه عطش، تشنه دستهای با وفای او
خواهد ماند.

عباس و آب، توأمان وفاداری‌اند بر کناره شط.

ترنم عاشقانه کلمه عباس، روح بخش دل های بی جان است و قرار جان های پریشان.

عباس

عباس

عباس



برگرفته از کتاب: از عشق تا دمشق - مجتبی تونه ای



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( جمعه 88/10/4 :: ساعت 7:46 صبح )

»» السلام علـیک یـا ابـا عبـدالله الـحسین



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

السلام علـیک یـا
ابـا عبـدالله الـحسین


الا... ای محرم! تو آن مظهر اثبات مظلومیت
در زمانی هستی که بر زاده زهرای اطهر، آن نوه ی پاک پیامبر، جگر
پاره نبوت، حضرت امام حسین (ع) سالار شهیدان رحم نکردند و آن جنایت
را بوجود آوردند که تاریخ هرگز آنرا فراموش نخواهد کرد و تا آزادگی
در جهان باقی است نام امام حسین (ع) بر سر زبانهاست که برای آزادگی
سر مبارکش از بدن جدا شد تا تاریخ شهادت دهد که او برای آزادگی و
مقاومت در مقابل ظلم تا پای جان هستی خود را فدای دین جدش حضرت
محمد (ص) نمود.
الا... ای محرم! تو آن خشم خونین خلق خدایی که از حنجر سرخ و پاک
شهیدان برون زد. تو بغض گلوی تمام ستمدیدگانی که در کربلا، نیمروزی
به یکباره ترکید. تو خون دل و دیده روزگاری که با خنجر کینه توز
ستم، بر زمین ریخت. تو خون خدایی که با خاک آمیخت. تو شبرنگ سرخی،
که در سال های سیاهی درخشید.
الا... ای محرم! تو خشم گره خورده سالیانی، تو آتشفشانی، تو بر ظلم
دشمن گواهی. تو بر شور ایمان پاکان نشانی. تو هفتاد آیه، تو هفتاد
سوره، تو هفتاد رمز حیاتی، تو پیغام فریاد سرخ زمانی. تو موجی ز
دریای عصیان و خشمی که افتان و خیزان رسیده است بر ساحل روزگاران.
الا... ای محرم! تو فجری، تو نصری، تویی "لیلة القدر مردم، تو رعدی،
تو برقی، تو طوفان طفی، تویی غرش تندر کوهساران!
الا... ای محرم! تو یادآور عشق و خون و حماسه. تو دانشگه بی نظیر
جهاد و شهادت. تویی مظهر "ثار" و "ایثار" یاران.
الا... ای محرم! به هنگام و هنگامه ی هجرت کاروان شهیدان. تو آن
راهبان روانبخش و مهمان نوازی که در پای ره پوی آزادگان لاله
ارغوان می فشانی.
الا... ای محرم! به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان که همواره بر
ضد بیداد، قامت کشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را
آفریدند. تو آن آشنای کهن یاد و دشمن ستیزی که همواره در یادشانی.
الا... ای محرم! تو آن کیمیای دگرگونه سازی که مرگ حیات آفرین را،
به نام "شهادت" به اکسیر عشقی که در التهاب سرانگشت سحر آفرینت
نهفته است، چو شهدی مصفا و شیرین به کام پذیرندگان می چشانی!

عالم همه قطره اند و
دریــاست حسین
مردم همه بنده اند و مــولاست حسین

ترسم که شفاعت کند از قــاتل خویش
از بس که محبت دارد و آقاست حسین

نهضت کربلا آیینه‌ای است زلال که دست روزگاران
هرگز نتوانسته غبار فراموشی و تحریف بر سیمای آن بنشاند و از شهادت
سبط رسول اکرم (ص) در دل‌های مومنان شعله‌ای فروزان است که هرگز
خاموش نخواهد شد. سینه‌های عاشقان این فرهنگ مشعلی است که این آتش
را در مسیر خود روشن نگاه داشته و در این راه گوی سبقت را از آفتاب
سوزان ربوده‌اند. بانگ عزای حسینی برای همیشه از حنجره‌هایی که با
منبع جوشان عاشورا الفتی داشته بیرون تراویده و طنین آن هم‌اکنون
در همه آفاق و انفس پیچیده است.

اینک محرم است و هر سال برای ما جلوه ای تازه دارد اشکها جاری است،
ضجه ها پرده گوشها را می نوازد و همه سیاه پوش و محزون گشته اند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پرچم سیاه بر درخانه ها و حسینیه ها و مساجد بر افراشته شده اند!
چرا؟


پاسی از شب را در تکایا بسر میبریم، وعاظ و خطبا و سخنوران از مردی
(که مروت و آزادگی او نه زبانزد مسلمانان بلکه عامه مردم است) سخن
میگویند. همه ی آزاد مردان جهان او را می ستایند و همه شیفتگان
عالم در عظمت او متحیرند.

راستی خدایش چقدر عزیزش میدارد؟ دوست داشتن او را، محبت به او را،
گریه کردن به او را، الگو قرار دادن او را در زندگی؟!
او کیست؟ چگونه زیست؟ چگونه سخن گفت؟ چگونه جانش را در راه معشوق
نثار کرد؟


او فقط رضای خدا را جست و جان خویش و اهل بیت خویش و اصحاب خویش را
با خداوند معامله نمود. تحمل تشنگی و رنجهای عاشورا و اسارت اهل
بیت او برای رضای رب العالمین بود تا مکتب و دینش زنده بماند تا
جامعه گرفتار در ظلم آزاد گردد.

او خواست مسلمانانی که پیامبر و علی و فاطمه را فراموش کرده بودند
دوباره برگرداند، او میخواست مردم اسیر و برده دنیا و خواهشهای
نفسانی خویش نشوند، او یاد و خاطره معاد را زنده گردانید، او
میخواست مکتب توحیدی لا الله الا الله باقی بماند، او میخواست بیت
المال مسلمانان که در دست جنایتکاران افتاده بود و همه حیف و میل
میشد به مسلمین بازگرداند، او میخواست دوباره قرآن همراه با فهم
حقایق تلاوت گردد، او میخواست به انسانهای جهان بفهماند که دیندار
واقعی باشند و هیچگاه در مقابل ظلم ستمگران سکوت نکنند و تنها در
سایه ی آگاهی از دنیا و همنوعان خود بندگی خداوند را شایسته خویش
بدانند.

و اینک محبت حسین(ع) ما را برآن داشت که در عزایش جامه سیاه بپوشیم
و با قلبی محزون بر سر و سینه بزنیم. برای همین محرم را آرزو می
کردیم و خدا را شاکریم که زنده ایم و تاسوعا و عاشورای دیگری را
درک میکنیم اینقدر اشک میریزیم که اگر مقدور باشد، بجای اشک خون
بگرییم! تا دوستیمان و شیعه بودنمان را ابراز کنیم تا شاید قابلیت
پیدا کنیم که با سیره و خلق وخوی او زندگیمان را رنگ الهی ببخشیم.
باشد که چگونه زیستن، چگونه مردن، و آزادگی را از او بیاموزیم. چرا
که شناخت هدف و سرلوحه قرار دادن آرمان های امام حسین(ع) سرآغاز
درک آزادی و آزاد اندیشی است ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

درس آزادی بدنیا داد رفتار حسین
بذر همت در جهان افشاند افکار حسین

جان خود را در ره صدق و صفا از دست داد
زین سبب تا حشر باشد گرم بازار حسین

با قیام خویش بر اهل جهان معلوم کرد
تابع اهل ستم گشتن بود عار حسین

زندگی ناچیز باشد در ره اندیشه ها
باشد این گفتار شیرین و گهر بار حسین

مرگ با عزت زعیش در مذلت بهتر است
نغمه ای می باشد از لعل گهر بار حسین



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( پنج شنبه 88/10/3 :: ساعت 11:46 صبح )

»» کارنامه سه سال و نیم حکومت یزید


کارنامه سه سال و نیم حکومت یزید

امام حسین

 

1- کشتن حسین بن على (علیهماالسلام) با هفتاد و یک
رادمرد دیگر
به وضعى که تاکنون هیچ مورخى، چه مسلمان و چه غیر
مسلمان، بدون لرز و وحشت و ناراحتىِ روحىِ شدید، نتوانسته است پیرامون آن حادثه
مطالعه‎اى کند و چیزى بنویسد.

 

2- قتل عام اهالى مدینه، که به قول مورخان درباره جلادان خون آشام مغول «آمدند و کشتند و تار و مار
کردند و سوزاندند و رفتند» با این تفاوت که در هیچ تاریخى دیده نشده است که چنگیز و
هلاکو و آباقاخان به فرماندهان خود دستور بدهند که کسانى را که از لبه شمشیر شما
سالم ماندند، دور خود جمع کنید و از یکایک آنان براى برده شدن به من بیعت بگیرید.
این دستور را یزید ضد بشر، صادر کرده است .

دستور یزید به جلادش مسلم بن عقبه چنین بود که اگر کسى از اهل مدینه زنده بماند،
باید براى بردگىِ محض با من (یزید) بیعت کند و اگر کسى از پذیرش بردگى امتناع
ورزید، گردنش از بدنش جدا شود.(1)

 

3- سوزاندن بیت الله الحرام و کشتار اهل مکه.

معاویه پسرش یزید را بر جاى خود نصب کرد و براى رویارویىِ بى پرده با شخصیتى که
براى خود ساخته بود، به زیر خاک رفت .

بار دیگر تاریخ بشرى، شخصیتى تبلور یافته از سرگذشتى را که از نظر اهداف و
آرمان‎هاى اعلاى انسانى اسلامى غیر قابل توجیه بود، راهىِ زیر خاک تیره نمود. ولى
همانگونه که خاک تیره، به جهت جانشین ساختن فرزندش یزید که ادامه وجود او بود،
نتوانست آن چهره شناخته شده را مخفى نماید، همچنان یاوه‎گویى‎هاى چاپلوسانِ متملق
نیز نتوانست صورت واقعى او را از دلها بزداید و از تاریخ محو سازد.

آنچه که در آثار نقل شده از آن روزگار دیده مى‎شود، بیش از این نیست که معاویه،
زمینه تحمیل سلطه‎گرى یزید را بر بعضى از مردم به وسیله شمشیر و یا سفره‎هاى رنگین
آماده کرده بود، ولى هیچ تاریخ مستندى نگفته است که مردم - عموما از طبقه معمولى
گرفته تا شخصیت‎هاى برجسته - با کمال رضایت با یزید بیعت نموده و او را که فردى
پست‎تر از او در میانشان نبود، براى زمامدارى برگزیده باشند. آرى، در آن هنگام که
قدرت نامشروع، با ناآگاهى اکثریت مردم، با تلقین پذیرى عامیان و ناتوانى و زبونى و
مصلحت اندیشىِ عده‎اى که استعدادِ اصلاحِ مدیریتِ جامعه را دارند، دست به دست هم
داد، فرزندى به نام یزیدبن معاویه مى‎زاید که دستور کشتن مردى به نام حسین بن
على(علیهماالسلام) را صادر مى‎کند که جلوه‎گاه اعلاى همه ارزش‎هاى والاى انسانى -
الهى است .

قراین و شواهد تاریخى نشان مى‎دهد که امام حسین(علیه‎السلام) حتى در دوران
معاویه که مقدارى از ظواهر اسلامى را در استخدام به حکومتش ‍ مراعات مى‎کرد، دائما
در فکر چاره‎جویى و نجات دادن جامعه از سلطه جویانِ خودکامه بود، ولى با نظر به
مجموع شرایطى که در آن دوران وجود داشت، مخصوصا با توجه به تعهدى که امام
حسین(علیه‎السلام) براى جلوگیرى از خونریزىِ بى حد و کران با معاویه داشت، حرکتى
براى نهضت و انقلاب نکرد. حتى پس از وفات برادر بزرگوارش امام حسن مجتبى
(علیه‎السلام) به تقاضاى شیعیان عراق که از او مى‎خواستند برود و در عراق حکومت عدل
اسلامى را برپا دارد، پاسخ مثبت نداد و به آنان گوشزد فرمود:

«میان ما و معاویه تعهدى برقرار شده است. صحیح نیست که من آن را بشکنم،
تا مدت آن عهد سپرى گردد. و آنگاه که معاویه مرد، در این باره مى‎اندیشم و تصمیمى
خواهم گرفت.»(2)

هنگامى که جابربن عبدالله به آن حضرت عرض کرد که نظر من این است که تو هم مانند
برادرت حسن مجتبى که با معاویه

امام حسین

صلح کرد، با یزید صلح نمایى، حسین(علیه‎السلام) در پاسخ او فرمود: «صلح برادرم
با معاویه به امر خدا و رسول او بود، و جنگ من هم با یزید، به امر خدا و رسول
اوست.» (3)

عظمت اصل وفا به عهد و پیمان بود که امام حسین(علیه‎السلام) را در مقابل معاویه
به سکوت وادار کرد.

سکوت امام حسین(علیه‎السلام) در روزگار تیره و تار معاویه، ناشى از تعهد به
متارکه جنگ بود که در زمان برادر بزرگوارش امام حسن مجتبى(علیه‎السلام) با معاویه
بسته شده بود. امام حسین (علیه‎السلام) که شخصیتش در جاذبیت ارزش‎هاى عالىِ انسانى
- الهى بود، مى‎فهمید که عظمت اصل وفا به عهد چیست، و این اصل شایسته هرگونه گذشت و
فداکارى است، نه معاویه که همه مواد آن عهد را که براى متارکه جنگ با امام
حسن(علیه‎السلام) بسته بود، زیر پا گذاشت و بر ضد همه آن تعهدها عمل نمود.

او معاویه بود و این امام حسین(علیه‎السلام). او (معاویه) همه چیز را براى سلطه
و حکومت دنیوى خود مى‎خواست و حتى تعهدهایى که مى‎بست، براى او هیچ ارزش و
انگیزه‎ای براى وفای به آنها نداشت، ولى این(امام حسین) نه تنها سلطه و حکومت، بلکه
همه وجود خود را فداى عمل به انجام آن تکلیف برین تلقى مى‎کرد که نغمه آن را از
اعماق وجدان پاکش مى‎شنید. شخصیت این مرد بزرگ، دامنه شخصیت على بن ابى
طالب(علیه‎السلام) و دومین جلوه‎گاه او بود. همانگونه که ایمان و عمل به اصل وفا به
عهد، از مختصات روحى آن پدر با عظمت بود، همچنان آن ایمان و عمل در
حسین(علیه‎السلام) که تجلى‎گاه آن روح بزرگ بود، وجود داشت .

 



1- تاریخ یعقوبى، ج 2، صص250 و 251.

2- نفس المهموم، مرحوم محدث قمى، ص 38.

3- همان، ص 47.

برگرفته از کتاب امام حسین(علیه‎السلام) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، علامه
محمدتقى جعفرى



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( پنج شنبه 88/10/3 :: ساعت 10:24 صبح )

»» فضیلت زیارت عاشورا

فضیلت زیارت عاشورا

زیارت عاشورا

در فضیلت زیارت عاشورا روایاتی ذکر شده است که ما در اینجا برخی از آنها را می
آوریم.

روایت اول

شیخ طوسى در کتاب مصباح المجتهد از محمد بن اسماعیل بن یزبع و او از "صالح بن
عقبه" و او از پدرش و او از امام باقر(علیه‎السلام) روایت می‎کند که فرمود: هر کس
حسین بن على (علیهماالسلام) را در روز عاشورا - دهم محرم - زیارت کند و نزد قبر آن
حضرت گریان شود روز قیامت خداوند را با ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار
جهاد ملاقات کند، آن هم ثواب حج و عمره و جهادى که در خدمت رسول اکرم و ائمه
طاهرین(علیهم‎السلام) بوده باشد.

راوى می‎گوید: عرض کردم فدایت شوم براى کسى که در شهر یا کشور دیگریست و
نمى‎تواند در آن روز خود را به قبر آن حضرت برساند چه ثوابى خواهد
بود؟

حضرت فرمودند: اگر چنین باشد به صحرا یا بالاى بام خانه خود
رود و با اشاره به سوى قبر آن حضرت، سلام داده و بر لعن قاتلان آن حضرت جدیت کند، و
بعد دو رکعت نماز بخواند و این کار را هنگام برآمدن روز قبل از ظهر انجام دهد،
آنگاه هم خودش در مصیبت آن حضرت گریه کند و هم اگر ترسى نداشته باشد امر کند تا
خانواده او نیز بر آن حضرت گریه کنند و در خانه‎اش مجلس ‍ مصیبتى برپا کرده و مصیبت
حضرت سیدالشهداء را به یکدیگر تعزیت گویند. من ضامن می‎شوم کسى که این عمل
را انجام دهد خداوند تمام آن ثواب‎ها را به او عنایت فرماید.

راوى عرض کرد چگونه یکدیگر را تعزیت بگوییم؟ فرمود بگویید:

اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین علیه‎السلام و جعلنا و ایاکم من
الطالبین تباره مع ولیه الامام المهدى من آل محمد علیهم‎السلام؛ یعنى خداوند اجر ما
را به سوگوارى بر حسین(علیه‎السلام) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه
با ولى خود امام مهدى آل محمد(علیهم‎السلام) قرار دهد.

آنگاه حضرت فرمودند: اگر می‎توانى آن روز از خانه بیرون مرو که روز نحسى است و
حاجت مؤمن برآورده نمى‎شود و اگر هم برآورده شود میمون و مبارک نخواهد بود.

روایت دوم

صالح بن عقبه و سیف بن عمیره نقل می‎کنند که علقمة بن محمد الخضرمى گفت: به امام
باقر (علیه‎السلام) عرض کردم دعایى به من تعلیم فرمایید که اگر از نزدیک زیارت کردم
بخوانم و دعایى که اگر از دور اشاره به سلام کردم بخوانم .

حضرت فرمودند: اى علقمه هر گاه تو اشاره به سلام نمودى و دو رکعت نماز
را خواندى هنگام اشاره به آن حضرت بعد از تکبیر این قول - زیارت عاشورا - را بگو .
پس اگر تو این زیارت را خواندى دعا کرده‎اى به آنچه که ملائکه زائر حسین دعا
می‎کنند و خداوند صد هزار هزار درجه براى تو می‎نویسد و مانند کسى هستى که با امام
حسین(علیه‎السلام) شهید شده و در درجات آنها شرکت کرده باشد و براى تو ثواب زیارت
هر پیغمبر و رسول و هر زائرى که امام حسین(علیه‎السلام) را زیارت کرده نوشته
شود.

بعد از نقل زیارت علقمه می‎گوید: امام باقر(علیه‎السلام) به من فرمودند اگر
بتوانى هر روز در خانه خود این زیارت را بخوانى تمام این ثواب‎ها براى تو خواهد
بود.

روایت سوم <\/h2>

شیخ در مصباح از محمد بن خالد طیالسى و او از سیف بن عمیره نقل می‎کند که گفت پس
از آن که امام صادق(علیه‎السلام) از حیره به مدینه تشریف بردند با صفوان بن مهران و
جمعى دیگر از اصحاب به نجف اشرف رفتیم. پس از آن که زیارت
امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) فارغ شدیم صفوان خود را به طرف قبر حضرت سیدالشهداء نمود
و به ما گفت از این مکان آن حضرت را زیارت کنید که من در خدمت امام
صادق(علیه‎السلام) بودم که از این مکان آن حضرت را زیارت نمود.

آنگاه شروع به خواندن زیارت عاشورا کرد و بعد از نماز زیارت، دعاى علقمه را که
پس از زیارت عاشورا می‎خوانند، خواند.

"سیف بن عمیره" می‎گوید به صفوان گفتم وقتى علقمة بن محمد زیارت عاشورا را براى
ما نقل کرد این دعا را نگفت .

صفوان گفت در خدمت امام صادق(علیه‎السلام) به این مکان آمدیم چون آن حضرت زیارت
عاشورا خواندند پس از خواندن دو رکعت نماز، این دعا را هم خواندند. آنگاه حضرت به
من فرمودند: اى صفوان مواظب این زیارت و دعا باش و اینها را بخوان که من ضامن
می‎شوم هر کس این زیارت و دعا را چه از دور و چه از نزدیک بخواند زیارتش مقبول شود
و سعیش مشکور گردد و سلامش ‍ به آن حضرت برسد و حاجت او از طرف خداوند برآورده شود
و به هر مرتبه‎اى که بخواهد برسد و او را نومید برنگردانند.

ای صفوان من این زیارت را با این ضمان از پدرم یافتم و پدرم از پدرش على
بن الحسین(علیهماالسلام) با همین ضمان و او از امام حسین(علیه‎السلام) با همین ضمان
از برادرش امام حسن(علیه‎السلام) با همین ضمان و امام حسن(علیه‎السلام) از پدرش
امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) با همین ضمان و امیرالمؤمنین از رسول خدا(صلى الله علیه
و آله) با همین ضمان و رسول خدا(صلی الله علیه آله) از جبرئیل با همین ضمان و
جبرئیل این زیارت را با همین ضمان از خداى عز و جل یافت و خداى عز و جل به ذات خود
قسم خورده است که هر کس امام حسین(علیه‎السلام) را با این زیارت از دور یا از نزدیک
زیارت کرده و با این دعا، دعا کند، زیارت او را قبول می‎کنم و خواهش او را هر قدر
که باشد مى‎پذیرم و سؤالش را عطا مى‎کنم، پس ناامید از طرف من برنمی‎گردد بلکه
مسرور و خوشحال، با حاجت روا شده و فوز بهشت و آزادى از آتش برمی‎گردد و شفاعت او
را درباره هر کس غیر از دشمن اهل بیت قبول مى‎کنم .

آنگاه صفوان گفت که حضرت صادق(علیه‎السلام) به من فرمودند: هر وقت حاجتى برایت
پیش آمد در هر مکانى که هستى زیارت این دعا را بخوان و حاجت خود را از خداوند بخواه
که برآورده مى‎شود و خداوند و رسول او خلف وعده نمى‎کنند.

نیز اگر چه در خبر علقمه زیارت عاشورا اختصاص به روز عاشورا دارد ولى در خبر
صفوان آمده که امام فرموده اگر بتوانى امام حسین علیه السلام را هر روز به این
زیارت بخوانى بجا آورد که تمام این ثوابها براى تو خواهد بود. بلکه در عبارت کامل
الزیارة آمده است که اگر بتوانى هر روز عمرت این زیارت را بخوان .

نیز براى برآمدن حاجات و امور مهم ، خواندن زیارت عاشورا
بسیار مجرب است و در ذیل خبر صفوان فرمود هر گاه برایت حاجتى پیش آید این زیارت را
بخوان در هر کجا که باشى و حاجت خود را از خداوند سئوال کن که برآورده
می‎شود.

علماء براى برآمدن حاجات چهل روز پیاپى خواندن زیارت عاشورا را در ساعت
معین بسیار مجرب دانسته اند، گر چه در روایت چهل روز وارد نشده ولى تجربه اینمطلب
را ثابت نموده است .



برگرفته کتاب شرح زیارت عاشورا، تالیف حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانی




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( چهارشنبه 88/10/2 :: ساعت 8:24 صبح )

»» کراماتی از زیارت عاشورا !!!

کراماتی از زیارت عاشورا

زیارت عاشورا

حکایت سید رشتى در موضوع زیارت عاشورا

محدث نورى در کتاب "نجم الثاقب" از تقى صالح سیداحمد فرزند سید هاشم رشتى، تاجر
ساکن رشت، نقل می‎کند که گفت در سال هزار و دویست و هشتاد براى او اداء حج و زیارت
خانه خدا از رشت به تبریز آمدم، آنجا در خانه یکى از تجار معروف، بنام حاج صفر على
منزل نمودم. چون قافله‎اى نبود متحیر بودم که چگونه سفر را ادامه دهم تا آن که حاج
جبار نامى که جلودار قافله و از سده اصفهان بود مال التجاره‎اى برداشت که بسوى
"طرابوزن" حرکت کند من هم مالى از او کرایه کردم و حرکت نمودم. به منزل اول که
رسیدیم سه نفر دیگر به تحریص حاج صفر على به من ملحق شدند.

یکى حاج ملا باقر تبریزى حجه فروش و دیگرى حاج سید حسین تاجر تبریزى و دیگرى حاج
على بود.

پس به اتفاق حرکت کردیم تا به "ارزنة الروم" رسیدیم و از آنجا به سمت طرابوزن
حرکت کردیم.

در یکى از منازل ما بین این دو شهر، حاجى جبار جلودار نزد ما آمد که این منزل که
در پیش داریم مخوفست قدرى زودتر بار کنید که به همراه قافله باشید چون در سایر
منازل ما غالبا از قافله عقب بودیم ما تقریبا دو ساعت و نیم یا سه ساعت به صبح
مانده حرکت کردیم. به اندازه نیم یا سه ربع از منزل دور شده بودیم که هوا تاریک شد
و برف باریدن گرفت به طورى که هر یک از رفقا سر خود را پوشانده و تند راندند هر چه
کردم به آنها برسم ممکن نشد تا آن که آنها رفتند و من تنها ماندم.

پس، از اسب خود پیاده شدم در کنار راه نشستم و چون مبلغ ششصد تومان با خود داشتم
مضطرب گشتم و تصمیم گرفتم که در همین مکان بمانم تا آفتاب طلوع کند و سپس به قافله
ملحق شوم .


در این حین ناگاه در مقابل خود باغى دیدم که در آن
باغبانى بیل به دست گرفته بر درختان می‎زد که برف آنها بریزد. پیش من آمد و در
فاصله کمى ایستاد. فرمود تو کیستى؟ عرض کردم رفقاى من رفته‎اند و تنها در این
بیابان مانده‎ام و راه را هم نمی‎دانم.

به زبان فارسى فرمود نماز شب بخوان تا راه را پیدا کنى .

من مشغول خواندن نماز شب شدم. بعد از فراغ از تهجد باز آمد و فرمود نرفتى؟ گفتم
به خدا قسم راه را نمی‎دانم. فرمود زیارت جامعه بخوان . من جامعه را از حفظ
نمی‎دانستم و الان هم از حفظ ندارم ولى ایستادم و زیارت جامعه را از حفظ خواندم.
باز آمد و فرمود نرفتى؟ بى اختیار گریه‎ام گرفت و گفتم راه را نمی‎دانم. فرمود
زیارت عاشورا بخوان من عاشورا را از حفظ نمی‎دانستم و تا کنون هم حفظ نیستم ولى در
آنجا با لعن و سلام و دعاى علقمه از حفظ خواندم .

باز آمد و فرمود نرفتى گفتم نرفتم تا صبح شد، فرمود من حالا تو را به قافله
می‎رسانم رفت و بر الاغى سوار شد. بیل خود را به دوش  گرفت و فرمود پشت سر من بر
الاغ سوار شو. سوار شدم عنان اسب خود را کشیدم تمکین نکرد و حرکت ننمود فرمود جلوى
اسب را به من بده. دادم بیل را به دوش چپ و عنان اسب را به دست راست گرفت و به راه
افتاد و اسب در نهایت تمکین متابعت کرد پس دست خود را بر زانوى من گذاشت و
فرمود:

شما چرا نماز شب نمى‎خوانید و سه مرتبه فرمود: نافله، نافله، نافله .

باز فرمود چرا عاشورا نمى‎خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا.  بعد فرمود چرا جامعه
نمى‎خوانید؟ سه مرتبه فرمود: جامعه، جامعه، جامعه .

در همان حال به من فرمود اینها رفقاى تو هستند که لب نهر آب فرود آمده براى نماز
صبح مشغول وضو گرفتن هستند.

من از الاغ پیاده شدم که سوار اسب خود شدم، نتوانستم . او پیاده شد و بیل را در
برف فرو برد، مرا سوار اسب کرد و بسوى رفقا برگردانید.

در آن هنگام به فکر افتادم که این شخص چه کسى بود که به زبان فارسى حرف
می‎زد؟ در صورتی که زبانى جز ترکى و مذهبى غالبا جز عیسوى در آن حدود یافت نمى‎شد.
چگونه مرا با این سرعت به رفقایم رسانید؟ پس پشت سر خود نگاه کردم ولی کسی را ندیدم
و اثرى از او نیافتم و به رفقاى خود ملحق شدم .


اگر چه نمى‎توان گفت که این شخص صد در صد حضرت ولى عصر(علیه‎السلام) بوده‎اند
ولى مسلما از یاران آن حضرت بوده که گفته او هم مانند گفته امام خواهد بود.

 

حکایت حاج محمدعلى یزدى در زیارت عاشورا

محدث نورى در کتاب "دارالسلام" از ثقة الدین حاج محمدعلى یزدى که مرد فاضل صالحى
در یزد بود حکایتى نقل می‎کند.

حاج محمدعلى دائما مشغول کارهاى آخرتى خود بود و شب‎ها در مقبره‎اى که جماعتى از
صلحا در آن مدفونند به سر می‎برد این مقبره خارج شهر یزد بود که به مزار معروف است
.

همسایه‎اى داشت که از کودکى با هم بودند و نزد یک معلم می‎رفتند تا آن که بزرگ
شدند و او شغل عشارى پیش گرفت. پس از آن که مرد او را نزدیک همان جایى که دوست صالح
وى شب‎ها در آن بیتوته مى‎کرد، دفن کردند.

یک ماهى از فوت او نگذشته بود که حاج محمدعلى او را در خواب دید که در
هیئت نیکویى است نزد او رفت و گفت من مبداء و منتهاى کار تو را می‎دانم . تو از
کسانى نیستى که احتمال نیکى درباره او رود. شغل تو هم مقتضى عذاب سختى بود پس به
کدام عملت به این مقام رسیدى ؟

گفت همین طور است که می‎گویى . من گرفتار عذاب سختى بودم تا دیروز که زوجه استاد
اشرف آهنگر در این مکان دفن کردند (اشاره به مکانی کرد که نزدیک به صد متر از او
دور بود) در شب وفات او حضرت امام حسین(علیه‎السلام) سه مرتبه به زیارت وى آمدند و
در مرتبه سوم امر فرمودند که عذاب از این مقبره رفع شود و حالت ما نیکو شد و در
وسعت و نعمت افتادیم .

از خواب بیدار شدم در حالی که متحیر بودم آن شخص آهنگر را نمى‎شناختم. در بازار
آهنگران به جستجو پرداختم و او را پیدا کردم . پرسیدم آیا زوجه‎اى داشتى؟ گفت آرى
داشتم، دیروز فوت کرد و او را در فلان (مکان همان موضع را نام برد) دفن کردم .
پرسیدم آیا به زیارت حضرت ابا عبدالله علیه‎السلام رفته بود؟ گفت: نه. گفتم ذکر
مصائب او می‎کرد. گفت نه. گفتم مجلس عزادارى داشت گفت نه. آنگاه پرسید چه می‎خواهى؟
خواب خود را نقل کردم و گفت او فقط مواظبت بر خواندن زیارت عاشورا داشت .


رفع وبا با زیارت عاشورا

آقاى حاج سید احمد زنجانى در کتاب "الکلام یجر الکلام" از مرحوم آیة الله آقاى
حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى نقل می‎کند که فرمود من و آقاى آقامیرزا على آقا،
آقازاده میرزاى شیرازى و آقا سید محمود سنگلجى در سامرا شبى روى پشت بام در خدمت
مرحوم آقاى میرزا محمدتقى شیرازى درس می‎خواندیم. در حین درس استاد بزرگ ما مرحوم
آقاى سیدمحمد فشارکى تشریف آوردند در حالی که آثار گرفتگى و انقباض در بشره‎اش پیدا
بود. معلوم شد شنیدن خبر بروز وبا در عراق ایشان را اینگونه منقلب کرده است.

فرمود شما مرا مجتهد می‎دانید؟ عرض کردیم بلى .

فرمود عادل می‎دانید؟ عرض کردیم بلى .

فرمود من به تمام زن و مرد شیعه سامرا حکم می‎کنم که هر یک از ایشان یک
فقره از زیارت عاشورا را به نیابت نرجس خاتون والده ماجد امام زمان(سلام الله علیه)
بخوانند و آن مخدره را نزد فرزند بزرگوارش شفیع قرار دهند که آن حضرت از خداوند
عالم بخواهد که خدا شیعیان مقیم سامرا را از این بلا نجات دهد.

همین که این حکم صادر گردید از ترس و بیم همه شیعیان مقیم سامرا حکم را اطاعت
کرده زیارت عاشورا را به همان دستور خواندند در نتیجه یک نفر در سامرا تلف نشد در
صورتی که هر روز حدود پانزده نفر از غیر شیعه تلف می‎شدند.



برگرفته از کتاب زیارت عاشورا، تالیف حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( سه شنبه 88/10/1 :: ساعت 3:52 عصر )

<      1   2      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سال جدید
سال نو مبارک
روز پزشک گرامیباد
رمضان...
میلاد نور مبارک.......
اس ام اس ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز
27رجب عید مبعث پیامبر اکرم (ص)بر تمامی مسلمانان مبارک
اشیایی پرکاربرد که کثیفتر از کاسه توالت هستند!
7 نکته درباره آلرژی
4 قانون در مصرف دارو
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 295
>> بازدید دیروز: 773
>> مجموع بازدیدها: 3359400
» درباره من «

سروش دل
مدیر وبلاگ : دکتر سارا[1786]
نویسندگان وبلاگ :
dr shohre  khanom
dr shohre khanom[154]
mastane_j[492]
iman_karami
iman_karami[197]
ehsan[50]
بی نام ونشون ...[263]
mohsen_f[201]
دکتر بیگدلی[404]
دکتر سلیمی راد
دکتر سلیمی راد[350]

پزشک هستم که آرزو دارم بتوانم از تخصصم در جهت کمک به همنوعم به نحو احسن استفاده کنم و بیاری خدا دردی از دردهای بیماران دردکشیده را از تن رنج کشیده اشان کم کنم ....

» پیوندهای روزانه «

دستورات دارویی [73]
استار دانلود [88]
سراب بهاییت [48]
همنشین [24]
سایت امام علی (ع) [65]
سایت امام علی (ع) [29]
تالارهای گفتمان کشف الیقین [31]
وب سایت ختم قرآن مجید [24]
سایت پاسخ به سوالات و شبهات(ایت الله انصاریان) [56]
سایت امام رضا(ع) [94]
پزشکان بدون مرز [78]
احادیث وروایات [174]
لبیک [30]
وب سایت شهید اوینی [83]
وب سایت تبیان [124]
[آرشیو(18)]

» آرشیو مطالب «
نوشته های روزانه
اخبار
ایام شهادت مولای دوجهان
مناجات
ضرب المثل
حدیث
حکایت
اس ام اس
مطالب علمی_پزشکی
امام عصر جانم بفدایت
نوشته های مذهبی
دلنوشته ها
متفرقه
اشعار
دانستنیها
نکته ها
بسیج
طنز وشوخی
هنر
تابستان 1387
زمستان 1386
مهر 1387
پاییز 1386
دی 1387
بهمن 1387
زمستان 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
شهریور 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 89
مرداد 1389
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
دی 90
آذر 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
مرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
تیر 92
خرداد 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «
بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
خورشید تابنده عشق
لحظه های آبی
لــبــخــنــد قـــلـــم
در انتظار آفتاب
لنگه کفش
شین مثل شعور
upturn یعنی تغییر مطلوب
من وآینده من
عاشقان
عشق و شکوفه های زندگی
ترنم یاس
اگه باحالی بیاتو
فرزانگان امیدوار
آیینه های ناگهان
***جزین***
همنشین
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دختر بهار
موضوعات اقتصادی
آخرالزمان و منتظران ظهور
لیلای بی مجنون
سید علی خامنه ای
عشق سرخ من
قل هوالله احد
نگاهی به اسم او
نگاهی به اسم او
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
نظرمن
افســـــــــــونگــــر
یکتاز
جاده های مه آلود
hamidsportcars
*پرواز روح*
عصر پادشاهان
منتظرظهور
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید
بندیر
سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Darab University

سجاده ای پر از یاس
سرباز ولایت
شقایقهای کالپوش
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
بچه مرشد!
سکوت ابدی
فتوبلاگ حسین کارگر
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
کلبه درویشی
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خندون
هم نفس
صندلی داغ پارسی بلاگ
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
پر پرواز
آخرین روز دنیا
ورود ممنوع
.:: مرکز بهترین ها ::.
KING OF BLACK
در دوران بـــرزخی ...
►▌ استان قدس ▌ ◄
حنا، دختری با مقنعه
پرپر
نگارستان خیال
جبهه وبلاگی غدیر
مهر بر لب زده
SELENA MARIE GOMEZ
نغمه ی عاشقی
MNK Blog
هفت خط
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
رقصی میان میدان مین
.:: رایحه ::.
PARANDEYE 3 PA
فانوسهای خاموش
کانون فرهنگی شهدا
پژواک
نزار تنها بمانم
شهرستان بجنورد
یک کلمه حرف حساب
سرچشمـه فصـاحت و بلاغت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
بی سر و سامان
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
هیات محبان بقیه الله عجل الله تعالی (شهرک آب ساری)
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
آقاشیر
بازی موبایل،بازی جاوا،بازی سیمبین،دانلود بازی موبایل های جدید
اتشنشانی بنادر کشور
web4life
صراط مستقیم
برترین عاشقانه ها و عکس ها
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
روانشناسی آیناز
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
خلوت من
نمایندگی دوربین های مداربسته
محب علی
۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩
کلبه عشق
نیمکت آخر
بانک اطلاعات ترفند های موبایل وکامپیوتر
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
شادیهای کوچک یک خانم خانه دار
تکنولوژی کامپیوتر
یادداشتها و برداشتها
اطلاعات عمومی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جاده خاطره ها
هستی تنهاااااا.....
سارا احمدی
معیار
امام زمان
ایساکو -فروشگاه برتر-مسیبیان
سکوتی پرازصدا
xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
.: شهر عشق :.
مــــــ هـــــ ر بـــا ن
تراوشات یک ذهن زیبا
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
بادصبا
زنبور درمانی در جهان
جاده مه گرفته
فرق بین عشق و دوست داشتن
ایران اسلامی

تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
وب سایت روستای چشام (Chesham.ir)
جـــــــــــــــــــــــــذاب
.:: رمز موفقیت ::.
نرگس 1
اس ام اس جوک SMS jok
عکس سرا + جام جهانی 2010
O2H-SMS
منتظر مفرد مذکر غایب
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
محقق دانشگاه
فقط عاشق ها وارید شوند.................منامن
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
دوستدار علمدار
❤ღنیلوفرهای آبیღ❤
به امید او
هگمتانه
محمدمبین احسانی نیا
انسان جاری
زمزمه های تنهایی من...
برای اولین بار ...
حلقه منتظران
نمکستان
واقعه
اصل 110، اصل ولایت فقیه (ولایت نیوز)
*×*عاشقانه ای برای تو*×*
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
خون شهدا
دلداده
ایهاالناس بدانید گدای حسنم
رازهای موفقیت زندگی
«نجوای شبانه»
عشق آباد شهرمن
تازه ترین ها
بچه های خدایی
تولید ورمی کمپوست//شرکت نوآوران جوان آوان پارس دزفول
شبستان
دل شکسته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
تفریحی
welcome to my profile
یامهدی
دل نوشته
har an che az del barayad
آدمکها
خدا، یه کاری کن ...
اسطوره عشق مادر
دانلود هر چی بخوایی...
نور
S&N 0511
**عاشقانه ها**
اتاق آبی
پاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شب
الهگان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
یادداشت های من
توشه آخرت
✘ Heart Blaugrana
در غزل فلسفه ی چشم تو در زیر سوالم
ترخون
عشق پنهان
Manna
دریایی از غم
Deltangi
ساحل نشین اشک
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
گل یا پوچ؟2
کبوتر نامه بر
شـــــــیـــشـــــه ی نــــــــــــازک دلـــــــــــــــــــتنگی
یه دختره تنها
غدیریه
ورزشهای رزمی
رونوشت /سرنوشت.زارچ/سرچشمه فضیلت ها/یادداشت های احمد ترابی زارچی
خنده بازار
گل همیشه نازم
گل خشک
گلهای یاس
مهاجر
جیغ بنفش در ساعت 25
بچه های باخرز
نت سرای الماس
ستاره طلایی
السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
مردود
عمو همه چی دان
جایی برای خنده وشادی و تفریح
دهکده کوچک ما

جام جهان نما
خاطرات من و دکترم
نه/ دی/ هشتاد و هشت
behtarinamkhoda
فقط خدا
COMPUTER&NETWORK
سیرت پیشگان
دختر و پسرای ایرونی
.: هواداران دو آتیشه ی استقلال :.
شاه تور
متین
هر چی تو فکرته
Note Heart
ستاره سهیل
غزلیات محسن نصیری(هامون)
ღღ♥دنیای بارانی♥ღღ
خط سوم
کلبه حقیرانه من
پاتوق دخترها
wanted
بهونه های بارونی
دلتنگـــــــــــــــ همه شمـــــــــــــــــــا....
همه چیز از همه جا
یه کم فکر کنیم...!
اداره منابع طبیعی وآبخیزداری شهرستان مانه وسملقان
آتیه سازان اهواز
نور غدیر
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
این نیز بگذرد
دانلود کتاب
جواد قدرتی javadghodrati
شادِ شاد
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
ژئوماتیک
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
نجوای عاشقانه
وفا
کیمیا
اخراجیها
کشکول
اخلاق ، روان شناسی ، عقاید
شعر و شکر ...
عشق پاک
نوری چایی_بیجار
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
دوستانه
xXx عکسدونی xXx
دل نوشته های مائده
روزهای عاشقی یک سیب
نمی دونم بخدا موندم
نیلوفر مرداب
حباب زندگی

» صفحات اختصاصی «
گاهی به نگاهت نگاه کن !
هیچ میدونی یکی هست که مراقبمونه ؟؟
خوشبختی یک سفر است
اس ام اس تبریک عید فطر
بهترین مفهوم زندگی = زیستن
تاثیر بچه دار شدن بر مردان
چطور چربی بیشتری بسوزانید ؟
فنون آرایش صحیح بابی بروان
۱۴ میان وعده ای که چاق کننده نیست
چگونه پوستمان را جوان نگه داریم ؟
راز شخصیت شما در چهره تان نهفته است :
روش برخورد با کسانی که خود را عقل کل می دانند !
خیر بیبینی این شب چله مادر !
بیست و یک جمله انرژی زا از آنتونی رابینز
با آگاهی زندگی کنید
خیر بیبینی این شب چله مادر !
روز مادر مبارک
دعای هر روز ماه مضان
22 بهمن مظهر ایستادگی وحضور همیشگی ملت ایران است

» لوگوی لینک دوستان «







» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» طراح قالب «

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.