صدای پای عید می آید
عید قربان عید پاک ترین عیدها است
عید سر سپردگی و بندگی است
عید بر آمدن انسانی نو
از خاکسترهای خویشتن خویش است
عید قربان عید نزدیک شدن
دلهایی است که به قرب الهی رسیده اند
صحرای عرفات در تاریخچه خود خاطراتی از مردان بزرگ الهی چون آدم
ابوالبشرع ، ابراهیم خلیل الله ، پیامبر اعظم (ص) و نیز سیدالشهدا (ع) را
دارد که با حضور شان عرفه را نور افشانی کردند و خود نیز ار تلا لو
پرتوهای رحمت و عنایت الهی در این میعادگاه عارفان متبرک شدند.
دل
در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن
جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته
و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح
عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از
ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای
امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند.
امروز
روز نهم ذیحجه روز عرفه است، روزی که زائران سپیده دم صبح راهی عرفات شدند
تا در جوی مملو از ایمان، خشوع و خضوع استغفار کرده و ارکان اصلی حج را به
جا آورند.
زائران در روز نهم ذیحجه، روز عرفه، آداب و رسوم و
مناسک دینی خود را به جا میآورند و خود را برای دیگر اعمال این ایام
آماده میکنند. روزی که صدها هزار زائر خانه خدا به عرفات رفتهاند و در
این روز بزرگ به درگاه خداوند متعال تضرع میکنند، روزی که آنها خواستار
تقرب به درگاه احدیت هستند. روزی که خواهان بخشش گناهان و تولدی
دوبارهاند. در این روز خدا دینش را کامل کرده و نعمتش را تمام.
صحرای عرفات در 21 کیلومتری شمال مکه واقع شده و تپه کوچکی است که حدود 250 متر از سطح دریا بالاتر و کوهها آن را احاطه کرده اند.
دل
در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن
جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته
و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح
عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از
ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای
امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و
زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.
آمیختگی و واژه عرفه و
نیایش به عنوان دو جلوه فضیلت و رحمت الهی تا حدی است که همگان عرفه را با
نیایش و عالی ترین تجلی گاه نیایش را نیز در عرفه می دانند و می شناسند.
اهمیت نیایش در این روز تا آنجاست که ما می بینیم در حالی که فاصله
انداختن میان 2 نماز از جمله سنت های پیوسته پیامبر اعظم ص به شمار می
آید، ولی آن حضرت بین دو نماز ظهر و عصر روز عرفه جمع می کرده اند تا هر
چه زودتر به میعادگاه معرفت و عرفان ، صحرای عرفه ، برسند و زمان بیشتری
را برای نیایش در آن میعادگاه داشته باشند و شگفت تر این که امامان
بزرگوار از روزه این روز اگر موجب ضعف جسمانی و در نتیجه ، بازماندن از
مراسم دعای عرفه گردد منع کرده اند حال آن که بر اساس روایات مورد وثوق و
صحیح ، روزه عرفه کفاره 90 سال گناه است.
وجه تسمیه آنرا چنین
گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت،
چون به عرفه رسید به او گفت "عرفت " و او پاسخ داد آری، لذا به این نام
خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه
خود اعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای
رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی "عرف " صبر و شکیبایی و
تحمل است.
قدر خانواده ات را بدان ....((بی نهایت زیبا))
با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اوو!! معذرت میخوام
من هم معذرت میخوام ,دقت نکردم
ما خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه ,خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم
اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم
کمی بعد ازآنروز، در حال پختن شام بودم.دخترم خیلی آرام کنارم ایستاد همینکه برگشتم به اوخوردم وتقریبا" انداختمش با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو کنار“
قلب کوچکش شکست و رفت
نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم
وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت: وقتی با یک غریبه برخورد میکنی ، آداب معمول را رعایت میکنی
اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی
برو به کف آشپزخانه نگاه کن. آنجا نزدیک در، چند گل پیدا میکنی .آنها گلهایی هستند که او برایت آورده است.خودش آنها را چیده. صورتی و زرد و آبی
آرام ایستاده بود که سورپرا یزت بکنه
هرگز اشکهایی که چشمهای کوچیکشو پر کرده بود ندیدی
در این لحظه احساس حقارت کردم
اشکهایم سرازیرشدند.آرام رفتم و کنار تختش زانو زدم
بیدار شو کوچولو ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟
گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری که امروز داشتم
نمیبایست اون طور سرت
داد بکشم
گفت :اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان
من هم دوستت دارم دخترم
و گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو
گفت : اونا رو کنار درخت پیدا کرد م ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن
میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو
آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکتی که در آن کار میکنید به آسانی در ظرف یک روز برای شما جانشینی می آورد؟
اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد.
و به این فکر کنید که ما خود را وقف کارمیکنیم و نه خانواده مان
چه سرمایه گذاری
ناعاقلانه ای !!
اینطور فکر نمیکنید؟!!
به راستی کلمه
“خانواده“ یعنی چه ؟؟
با کمی مکث جواب داد :
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،
با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،
و بدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن ،
وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .
پرسیدم ،
آخر .... ،
و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :
مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،
قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .
کوچک باش و عاشق ... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..
بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..
داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد وادامه داد ... :
هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچراید ،
آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ،
شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، که میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند .
مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... ،
مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ..
به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،
که چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من اضافه کرد :
زلال باش ... ، زلال باش .... ،
فرقی نمیکند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ،
زلال که باشی ، آسمان در توست .
آرزوهاتون چقدر بزرگه ؟!
مثلا تا حالا آرزو کرده اید کفش دویست هزار تومانی بپوشید؟
ممکنه آرزوهاتون کوچکتر از این باشه!
ولیکن مطمئنم خواسته هاتون در حد این کودک نیست:
این چوپان کوچولو تو کوههای چهارمحال و بختیاری خیلی وقته این آرزو رو داره:
"داشتن یه جفت کفش سالم"
من نمیدونم شما با دیدن این تصویر چه حسی بهتون دست داد اما من خیلی دلم شکست و اصلا نمیتونم حسم بیان کنم فقط بگم که اشکهام بی اختیار شده ودیگه کنترلشون نمیتونم بکنم
چه غربتی داری امروز بقیع...
گفت: هر سال شهادت باقرالعلوم(علیه السلام) که می شه آتیش می گیرم
حجاج دیگه روز شهادت مدینه رو ترک کردن و راهی عرفاتن
چه غربتی داره بقیع
آتیش گرفتم....
یادم افتاد مگه بقیع هیچ وقت زائری هم داره؟...
مگه بقیع کم غریب بوده؟
مگه بقیع بجز غربت سهمی هم داره؟
امروز هم غریب تر از همیشه
پسر فاطمه... مگه میشه که سهمی از غربت نبره....
دلم هوای بقیع کرده... هوای غربت... هوای فاطمه... هوای