الهی کار اگر به گفتار است بر سر همه گویندگان تاجم و اگر به کردار است چون سلیمان به موری محتاجم.
الهی کدام درد بود از این بیش که معشوق توانگر و عاشق درویش.
الهی من کیستم که ترا خواهم چون از قیمت خود آگاهم،از هر چه می پندارم کمترم و از هر دمی که می شمارم بدترم.
الهی بر سر از خجالت،گرد داریم و در دل از حسرت،درد داریم و رخ از شرم گناه زرد داریم.
الهی از مدت آرزومندی روزی ماند و از درد فراق به دل سوزی ماند.
الهی از یادگار،فردی ماند و از عمر گذشته دردی ماند،از جسم پوسیده،گردی و از حسرت به سینه آه سردی