دوباره ميبينم علي غريب و تنهاستبه جاي خونه نشيني ساکن صحراستکاشکي ميشد بازم بشم سوار استرخونه به خونه بزنم براي او درهمش ميگيد کاشکي شما مدينه بودينبه جاي من تو کوچه ها سيلي ميخوردينهمش ميگيد کاشکي توي کربلا بودينسپر اهل بيت جلو هر بلا بودينحالا که تو اون زمان توي اين دنيا نبودينبراي صاحب الزمان خود چه کرديد؟
دوباره کربلا هنوز ادامه داره حسين ديگرم در انتظار يارهدوباره عاشورا مکرّر شده امروز نداي هل من ناصرش بلنده هر روزهمش ميگيد کرب و بلا بهشتتونهجون دادن براي ما آرزوتونههمش به لب ذکر حسين حسين دارينبه ياد بين الحرمين زمزمه دارينولي دل حسينم از شما گرفتهيادگارش تو صحرا ها غريب و خستههر کسي راست ميگه الان ياور او شهنوکري حسين ميخواد نوکر او شهاگه که از عشق حسين گفتگو دارينحسين اين زمونه رو تنها نذارين
آي شيعه ها فاطمه ام مادر مهديکاشکي مي شد خودم بشم ياور مهديآي شيعه ها فاطمه ام همسر مولا که شده هستيم فداي سر مولاآي شيعه ها فاطمه ام ياور حيدربراي ياري امامم شده پر پر
ادامه در نظر بعدي
کيف کردم
عالي بود